بزرگنمايي:
چه خبر - حس آميزي يا سينستزيا, علائم, علت
افراد مبتلا به حس آميزي يا سينستيت ها (Synesthetes) مي توانند طعم صدا ها را بچشند، رنگ ها را بو کنند يا عطر ها را ببينند و تحقيقات وجود اين افراد را به اثبات رسانده است، که جمعيت شان 4 درصد از مردم را شامل مي شود و واقعيت ها را به صورتي کاملا متفاوت تجربه مي کنند.
من ميدانم که عدد 4 زرد است، ولي دوستي دارم که اصرار مي کند عدد 4، قرمز است. همچنين مي گويد که 4 شخصيتي مادرانه دارد، ولي 4 من هيچ شخصيتي ندارد، هيچ کدام از اعداد من ندارند. ولي همه اعداد من رنگ دارند، همچنين کلمه هاي من، روز ها و ماه ها. من و دوستم هر دو سينستزيا (synesthesia) يا مبتلا به حس آميزي هستيم، شرايط ادراکي که در آن تحريک يک حس به صورت اتوماتيک باعث تجربه حسي ديگر مي شود. سينستزيا يا حس آميزي مي تواند فقط بين ترکيب حواس يا مسيرهاي شناختي اتفاق بيافتد.
سينستيت (يا افرادي که سينستزيا دارند) ممکن است صداها را ببينند، کلمات را بچشند يا زماني که بويي خاص مي شنوند روي پوست شان احساسش نمايند. همچنين ممکن است مفاهيم انتزاعي را ببينند، مفاهيمي از قبيل طرح زمان در فضاي اطراف شان، مثل تصوير پايين.
بسياري از سينستيت ها شرايطي که تجربه مي کنند، بيشتر از يکي است. به عنوان مثال، من و دوستم حس آميزي رنگ گرافيکي داريم، اعداد و حروف باعث تجربه رنگي برايمان مي شوند، حتي به نظرم تجربه من و او با هم متفاوت است. چون اعداد او داراي شخصيت هستند، ضمن اين که او داراي نوعي سينستزيا به نام تجسم شخصيت زباني ترتيبي است.
دانشمندان سابقا تصور مي کردند که سينستزيا يا حس آميزي بسيار نادر است، ولي در حال حاضر مي دانند که 4 درصد افراد به نوعي درگير اين شرايط هستند.
سينستزيا يا حس آميزي چگونه است؟
ديويد ايگلمن (David Eagleman) دانشمند عصب شناس و مدير آزمايشگاه ادراک و عمل در دانشکده پزشکي بيلور، يک سينستيت يا فرد مبتلا به حس آميزي نيست، ولي اغلب براي توضيح پديده ها از اين قياس استفاده مي کند. زماني که عکس زير را مي بينيد، احتمالا به رئيس جمهور اوباما فکر مي کنيد حتي با وجودي که اين کلمات درهيچ کجاي اين عکس نوشته نشده است. مغزتان به صورت اتوماتيک و ناخواسته اين ارتباط را ايجاد مي کند، دقيقا مشابه مغز من که بين عدد چهار و رنگ زرد ارتباط برقرار مي کند.
ايگلمن در مستند دوشنبه هاي قرمز و هالاپينوي قيمتي (Red Mondays and Gemstone Jalapenos) مي گويد: اين حالت اصلا توهم نيست و در واقع دخالت در توانايي ديد آن ها هم نيست، درست به همان شکلي که شما مي توانيد تصوير يک کدو تنبل بزرگ نارنجي را که جلوي شما نشسته ببينيد، ولي اين ديد مانع اين نمي شود که ببينيد در گذشته چه شکلي بوده يا بعدا به چه شکلي در خواهد آمد.
سينستزيا يک پديده حسي است که به حافظه مربوط نمي شود، پس اگر يک سينستيت نيستيد، مثلا مي توانيد براي ارتباط برقرار کردن بين رنگ و يک عدد خاص به خودتان آموزش دهيد، ولي مغزتان مانند يک سينستيت پاسخ نخواهد داد. به عنوان مثال، يک فرد بدون سينستزياي رنگ گرافيکي، زمان خيلي بيشتري براي انتخاب 2 هاي سياه از 5 هاي سياه در تصوير پايين خواهد داشت. ولي اگر اعدادتان رنگي باشند تقريبا بلافاصله مثلثي که عددهاي 2 ساخته اند را خواهيد ديد. ولي اين وظيفه براي کسي که سينستيت رنگ گرافيکي دارد، خيلي راحت تر خواهد بود.
دانيل اسميلک (Daniel Smilek) استاد روان شناسي دانشگاه واترلو، دو گروه سينتيت را شناسايي کرد، آنهايي که رنگ ها را به حروف و کساني که رنگ ها را به اعداد مربوط مي کنند. فراتاب ها (projectors)، که حروف چاپ شده در مقابل شان رنگي مي شوند و همکاران (associators) که رنگ ها را در ذهن شان مي بينند، مثل من.
علت ابتلا به حس آميزي يا سينستزيا چيست؟
تقريبا 40 درصد سينستيت ها نسبت درجه اول با سينستزيا دارند و اغلب آن ها تا جايي که به خاطر دارند، سينستزيا همراه شان بوده است. به گفته سين دي (Sean Day)، يک سينستيت که رنگها را با صدا و مزه همراه مي کند، من مطمئنم که از 5 يا 6 سالگي با آن بازي مي کردم، چون به خاطر دارم که قفسه نوار هاي والدينم را براي پيدا کردن آهنگي که دوست دارم جستجو کرده و به خاطر رنگ ها به آن ها گوش مي دادم.
آزمايشگاه ايگلمن در حال تحقيق روي ژن هاي عامل سينستزيا است و در حال حاضر منطقه کروموزومي 16 را که با سينتزياي گرافيکي رنگ مرتبط است، شناسايي نموده است.
محققان تصور مي کنند که اين پديده ناشي از يک نوع سيم کشي در مغز است و مغزهاي سينستيت احتمالا ارتباطات عصبي بيشتري نسبت به ساير افراد دارند. دافنه مورر (Daphne Maurer) روان شناس دانشگاه مک مستر، فکر مي کند که همه ما با ارتباطات عصبي که اجازه بروز سينستزيا را مي دهند متولد مي شويم، ولي اغلب ما حين رشد اين ارتباطات را از دست مي دهيم.
ايگلمن اذعان مي کند که در مغز غير سينستيت ها ممکن است ارتباطات سينستيتي وجود داشته باشد، ولي تا زماني که آن را تحريک نکنند از آن بي اطلاعند. به عنوان مثال، او به آزمايشي به نام آزمون bouba/kiki اشاره مي کند. آزمايشي که در آن ارتباط غير قراردادي و نانوشته اي بين صداي انسان و يک شکل خاص برقرار مي کنند. زماني که سوال مي شود دو شکل براي "bouba" و "kiki" اغلب مردم براي kiki يک شکل زاويه دار و براي bouba يک شکر دايره اي انتخاب مي کنند.
همچنين اين تحقيق نشان داد که افراد تمايل دارند که بگويند صداهاي بلند تر نسبت به صداهاي آرام تر، روشن تر هستند و مايعات تيره تر بوي قوي تري از مايعات روشن تر دارند. ايگلمن در کتاب خود چهارشنبه ها به رنگ آبي نيلي است (Wednesday Is Indigo Blue)، مي گويد اين مثال ها اثبات مي کند که اين تقابل ها، در واقع از قبل در روابط وجود دارند. به اين ترتيب، انجمن هاي سينستيت يا افراد مبتلا به حس آميزي اجداد ما که مدت ها پيش تاسيس شده بودند، به عبارت هاي انتزاعي که امروزه ميشناسيم تبديل شدند و به همين دليل است که استعاره ها معني پيدا کردند. با اين حال، سينستزيا از اين مثال جداست، زيرا تجارب حسي اين گروه به صورت خودکار و بي نظير ست و با افکار استعاري ما متفاوت. اين حالت يک پديده طبيعي است و افراد مبتلا به آن در واقع جهان را به شکلي متفاوت تجربه مي کنند.
حس آميزي يا سينستزيا چگونه آزمايش مي شود؟
پيگيري يکي از بهترين روش ها براي آزمايش سينستزيا يا حس آميزي است. اگر به من بگوييد که حرف J يک سايه خاص از پودر آبي است، من مي توانم آن را روي شما آزمايش کنم و شما دقيقا سايه اي که بيشترين همخواني با رنگ مورد نظرتان دارد را انتخاب مي کنيد. اگر فقط به صورت استعاري يا شاعرانه از خودتان چيزي ساخته باشيد نمي توانيد براي بار دوم همان رنگ را انتخاب کنيد. ولي اگر واقعا سينستيت باشيد، حتي يک سال بعد هم دقيقا دوباره همان رنگ را انتخاب خواهيد کرد.
محققان همچنين مغز سينستيت ها را بررسي کرده اند. آنها با استفاده از توموگرافي، نشر پوسيترون و عملکرد تصوير برداري رزوناس مغناطيسي از مغز سينستيت ها متوجه شدند، مثلا افرادي که گزارش داده بودند در موسيقي رنگ ها را تشخيص مي دهند، در پاسخ به صدا در بخش بصري مغز، افزايش فعاليت داشتند. تصوير پايين، مناطقي در مغز که در سينتزياي گرافيک رنگ، فعال شده است را نشان مي دهد.
مزايا و معايب ابتلا به حس آميزي يا سينستزيا
برخي از افراد مبتلا به حس آميزي مي گويند که شرايط شان ممکن است در برخي موارد ناراحت کننده باشد. به عنوان مثال، ديدن کلمات پرينت شده با رنگ اشتباه مي تواند عجيب باشد، يا نامي خاص ممکن است طعمي بد براي يک سينتتيت داشته باشد. ديگران گزارش مي دهند، احساسات شديد يا احساس خجالت در نوجواني، زماني که آن ها تجربياتي که نمي دانستند توصيف مي کردند، برايشان نامطلوب بوده است.
با اين حال، اغلب سينستيت ها به توانايي هاي خود به عنوان هديه نگاه مي کنند و نمي خواهند آن ها را از دست بدهند. اگر بوي بسيار ناخوشايندي را حس کنيد، آيا دلتان مي خواهد که حس بويايي تان را براي هميشه از دست بدهيد؟. مزايايي براي سينستيت بودن هم وجود دارد. از قبيل توانايي تشخيص رنگ هاي مشابه، به راحتي و حفظ راحت اطلاعات. مثلا اعداد براي سينستيت ها به گونه اي ديگر قابل مشاهده اند، من ممکن است نتوانم يکي از اعداد يک شماره تلفن را حفظ کنم، ولي حسي به من مي گويد که آن عدد سبز رنگ بود، بنابراين ميدانم که اين عدد فراموش شده بايد 6 باشد ( برخي از اعدادي که من ميبينم در تصوير پايين آورده شده است، درست همانطور که سينستزيا باعث ديدن آن ها مي شود).
در سال 2005، دانيل تامت (Daniel Tammet) يک رکورد در سطح اروپا براي حفظ عدد پي با 22514 رقم پشت سر هم در عرض 5 ساعت به جاي گذاشت. او اين شاهکار را مديون توانايي خود براي ديدن اعداد با رنگ، بافت و صدا مي دانست.
همچنين شواهدي وجود دارد که سينستزيا ممکن است باعث افزايش خلاقيت شود. يک مطالعه در سال 2004 در دانشگاه کاليفرنيا، روي تعدادي از دانشجويان، تست هاي تورانس (Torrance Tests) براي تفکر خلاقانه را انجام داد. افراد مبتلا به حس آميزي در هر دسته بيشتر از دو برابر سايرين امتياز کسب نمودند. در برخي مواد اين شرايط عصبي، حتي منجر به فرصت هاي شغلي منحصر به فرد مي شود. به عنوان مثال، برخي از توليد کنندگان خودرو افراد مبتلا به حس آميزي را استخدام مي کنند تا به طراحان کمک کنند ماشين هايي که براي رانندگان به صورت بالقوه خوشايند تر هستند، توليد نمايند و بايد بدانيد که سينستيت ها به خوبي کارها را اداره مي کنند. ليست سينستيت هاي شناخته شده و مشهور بسيار طولاني است، از جمله ولاديمير نابوکو (Vladimir Nabokov)، وينسنت ون گوک (Vincent Van Gogh)، مرلين مونرو (Marilyn Monroe)، بيلي جوئل (Billy Joel) و مري جي بيلگ (Mary J. Blige).
فارل ويليامز (Pharrell Williams ) موسيقيداني است که موسيقي را با رنگ ها همراه مي کند و مي گويد که بدون اين هديه نمي توانست کارش را انجام دهد. او در مصاحبه اي با مجله روانشناسي امروز (Psychology Today) گفته بود، اگر اين هديه به صورت ناگهاني از من گرفته شود، مطمئن نيستم که ديگر بتوانم آهنگ بسازم. در اين صورت ديگر قادر به ادامه دادن نخواهم بود، چون ديگر مقياسي براي درک کردن نخواهم داشت.
منبع: سيمرغ