بزرگنمايي:
چه خبر - مهرطلبي چيست؟
در مشکل مهر طلبي، رفتارهايي از ما سرميزند که نشان از اين دارد که خود ما اولويت اول خودمان نيستيم. چند مثال واقعي را مطرح کنيم:
فرض کنيد کارمند بانکي با حقوقي متوسط با چند نفر از دوستانش براي خوردن غذا به رستوراني ميرود. در آخر کل صورتحساب را ميپردازد و اجازه نميدهد دوستانش در هزينه غذا سهيم شوند. دفعه بعد باز هم با همان جمع بيرون ميروند و وقتي يکي از دوستان پيشنهاد ميدهد که اين بار او هزينه غذا را بپردازد، باز هم قبول نميکند.
از نظر شما اين رفتار خوب است يا بد؟ درست است يا نادرست؟ فکر ميکنيد چه اشکالي دارد؟ ما درباره يک رفتار، صرفنظر از نيت صحبت ميکنيم. برخي ميگويند اين رفتار خوب است، به شرطي که ديگران ارزش آن را بدانند. اين رفتار دقيقا مصداق بارز مهرطلبي است؛ من هر کاري ميکنم بهشرطي که مردم قدر من را بدانند.
موقعيت دوم: خانمي قصد خوبي کردن دارد. همه فاميل و دوستان ميدانند که ميتوانند در هر کاري به او رجوع کنند، بچههاي دوستان را نگه ميدارد، در هر جشني کمک ميکند، حتي اگر لازم باشد براي مهمانيها سبزي پاک ميکند. به عبارتي، اين خانم به هر کسي که ميشناسد و نميشناسد، خدمترساني ميکند. به نظرتان اين خانم، واقعا خوب است؟ فکر ميکنيد اين کار چه اشکالي دارد؟
چه تفاوتي بين مهرطلبي و مهرباني وجود دارد؟
اين جمله را بارها شنيدهايم؛ «بشکنه اين دست که نمک نداره!» اين حرف، بهخصوص از افراد افسرده زياد شنيده ميشود. آنها گله ميکنند که من به همه خوبي کردهام، اما پاسخم بدي بوده است و کسي قدر مرا نميداند.
شايد مهمترين تفاوت مهرباني و مهرطلبي در اين است که اولي، به فرد احساس رضايت دروني ميدهد، در صورتي که دومي نوعي تحميل است و به روان فرد صدمه وارد ميکند. مهرباني بايد زماني انجام گيرد که فرد گيرنده به آن نياز داشته و درخواست کمک کرده باشد و اين دومين تفاوت مهم بين مهرباني و مهرطلبي است. وقتي به کسي مهرباني کنيم که طالب آن است، هم در خودمان و هم در فرد مقابل احساس خوب و مثبت ايجاد ميشود اما در مهرطلبي اصولا نياز طرف ديگر مطرح نيست.
مثالي ديگر: زن و شوهر اختلاف پيدا ميکنند. در چنين شرايطي ما به خودمان اجازه ميدهيم درباره زندگي آنها کنجکاوي يا به عبارتي فضولي کنيم و براي زندگي ديگران نسخه بپيچيم. اين نشانه بارز مهرطلبي است، حتي اگر نيت ما در اين مداخله خير بوده باشد. نکته مهم ديگري که افراد مهرطلب آن را در نظر نميگيرند اين است که هميشه بايد از آنچه ببخشيم که به قدر کفايت از آن داشته باشيم، مثلا اگر در جيب من 5هزار تومان باشد و از اين مبلغ 3 هزار تومان آن را ببخشم، نام اين کار را نميشود مهرباني گذاشت. اگر من خودم انرژي رواني ندارم و خودم خوشحال نيستم ولي در فاميل سنگ صبور همه ميشوم و در جمع به زور خودم را شاد نشان ميدهم تا افراد ديگر را خوشحال کنم، اين نشانه مهرطلبي است، نه مهرباني و نشانه سوم مهرطلبي است. حتي رفتار براساس عرف را ميتوان نمونهاي از مهرطلبي دانست. برگرديم به مثال اول: فردي صورتحساب دوستانش را ميپردازد، اما اجازه نميدهد آنها چنين کاري را براي وي انجام دهند. به عبارتي، آنها را مديون خود نگه ميدارد.
اگر من واقعا قصد مهرباني داشته باشم، وقتي به کسي مهرباني ميکنم، اجازه ميدهم او هم در شرايطي جبران کند، اما اگر دنبال مهرطلبي باشم، سعي ميکنم ديگران را مديون خود نگه دارم تا هميشه فکر کنند من چه آدم خوبي هستم. بعد از مطرح کردن اين مثالها وقت آن ميرسد که ببينيم مهرطلبي چه عوارض منفياي ميتواند داشته باشد.
فکر ميکنيد مهرطلبي چه مشکلاتي ايجاد ميکند؟
• اولين پيامد شوم رواني مهرطلبي افسردگي و اضطراب است
چون فرد اين کار را ميکند تا توجه بقيه را جلب کند و در نقطهاي به اين واقعيت ميرسد که هرقدر خوبي کند، دليل آن نميشود که دنيا يا ديگران همانقدر به او خوبي کنند، پس دنيا را نامنصفانه قضاوت ميکند ونااميد ميشود و اين نااميدي، احساس عدم امنيت، افسردگي و اضطراب را به فرد القا ميکند.
• عارضه ديگر مهرطلبي هدر رفتن منابع عاطفي، رواني و اقتصادي فرد است.
لازمه مهرطلبي در بسياري از موارد پنهانکاري است. چنين فردي نميخواهد کسي بفهمد او خسيس است يا آدم بينظمي است يا به ديگران حسادت ميکند. اين کار اولا مدام فکر و انرژي رواني او را به خود مشغول ميکند و درضمن بالاخره آنچه که با اين همه زحمت دنبال پنهان کردنش بوده، يک جايي و روزي بالاخره بروز پيدا ميکند و او آنچه که واقعا هست را نميتواند براي مدتي طولاني، پشت مهرطلبي، پنهان کند.
نکته جالب اينجاست که مهرباني و مهرطلبي نميتوانند کنار هم باشند. مهرطلبي باعث ميشود ديگران بتوانند بر ما سلطه پيدا کنند. مجوز سلطه ديگران بر ما مهرطلبي ماست. مهرطلبي انتظار و توقع ايجاد ميکند، حتي سالمترين آدمها بدون اينکه متوجه باشند از يک فرد مهرطلب سوءاستفاده ميکنند. مهرطلبها اغلب شخصيت مقتدري ندارند و خصوصيت غالب در آنها، بزدلي است. گاهي رفتار پرخاشگرانهاي هم که از آنها ديده ميشود، درواقع نمود شخصيت غيرمقتدر آنهاست.
• يکي از عوارض بسيار بد مهرطلبي اين است که ما را دچار خشم دروني ميکند.
تاثير بسيار مخرب خشم دروني، دردهاي جسماني با منشاء رواني (بيماريهاي روانتني) است. بسياري از گرفتگيهاي عضلاني، سوزش معده يا سردردها، منشاء رواني دارند. خشم فروخورده سيستم ايمني بدن را سرکوب ميکند و يک سرماخوردگي ساده را به يک بيماري پيچيده تبديل خواهدکرد.
• مهرطلبي باعث ميشود نتوانيم از فرصتهاي پيش رو استفاده کنيم، حتي نميتوانيم با خيال راحت تفريح کنيم.
مثلا اغلب ما ايرانيها پوشيدن لباس ناراحت را براي اينکه نشان بدهيم چه انسانهاي شيکي هستيم، به راحتي و حرکات آزادانه ترجيح ميدهيم، درصورتي که مردم کشورهاي توسعهيافته، لباسهاي راحت ميپوشند و بدون توجه به قضاوت ديگران تنها ميخواهند از مهماني يا مسافرت يا هر جايي که ميروند، لذت ببرند. اين يک مثال خيلي ساده بود. ما به اين دنيا آمدهايم تا خودمان تجربه کنيم. حتي در مواردي ميبينيم افراد با انگيزه مهرطلبي تمايلات مذهبي از خود نشان ميدهند و از ترس قضاوت اطرافيان رنگ عوض ميکنند. نقاب، چاپلوسي، ريا، تزوير يا تعريفهاي اغراقآميز و بيمارگونه از ديگران که امروز در بسياري از روابط و ادبيات اجتماعي ما رواج دارد، نوعي مهرطلبي است.
10 اصل بيماري مهرطلبي
با توجه به مثالهايي که زده شد، همه انسانها درجاتي از مهرطلبي را در وجودشان دارند، اما راضي نگهداشتن ديگران به شکل بيمارگونه را ميتوان در اين 10 اصل خلاصه کرد:
1. هميشه بايد مطابق توقعات ديگران عمل کنم. جايي که شما ميخواهيد توقع افراد ديگر را برآورده کنيد، نام آن مهرطلبي است.
2. بايد به هر قيمتي به همه کمک کنم.
3. همه بايد به من توجه کنند. (درست است که ما به توجه افراد نزديک و عزيزانمان نياز داريم، اما نه به توجه همه.)
4. بايد هميشه آدم خوبي باشم. ( به نظر ايدهآل است، اما عملي نيست.)
5. در شرايط يکسان، ديگران بر من برتري دارند.
6. نبايد کسي را از خود نااميد کنم.
7. بايد هميشه باعث شادي ديگران شوم.
8. بايد هميشه خود را شاد نشان بدهم،حتي اگر حال بدي داشته باشم.
9. بايد همه را از خودم راضي نگه دارم. (اين شدني نيست، حتي پيامبران معصوم نيز همه را از خودشان راضي نگه نداشتهاند.)
10. نبايد کاري کنم کسي از من دلخور شود.
چه ميتوان کرد؟
اگر بخواهيم بختک مهرطلبي را از روحمان برداريم بايد نسبت به برخي رفتارها هوشيار باشيم.
• لازم نيست همه را از خودمان راضي نگه داريم. اصل مهم، انجام کار درست است، نه رضايت ديگران.
• ما ميتوانيم براي همه خوشايند نباشيم. ميخواهيم در يک مهماني لباس مورد علاقهمان را بپوشيم يا غذاي مورد علاقهمان را بخوريم. اگر حق خودمان را از دست بدهيم، مهرطلبي است، درعوض تجاوز به حق ديگران پرخاشگري است.
• نبايد کاري کنيم که کسي از ما دلخور شود. (ما کار درست را انجام ميدهيم، صرفنظر از اينکه کسي ناراحت ميشود يا نه.)
• بابت اعمالمان از ديگران انتظار نداشته باشيم.
• به توجه ديگران نياز نداشته باشيم. بيشترين توجهي که هر انساني به آن نياز دارد، تاييد و توجه خودش نسبت به خودش است. اينکه ديگران نسبت به رفتار ما، که در چارچوب قانون، اخلاق و احترام به جامعه است، چه فکري ميکنند، اهميتي ندارد.
• براي اينکه کسي از ما ناراحت نشود، خود را در تنگنا قرار ندهيم. مثلا به دليل رودربايستي پولي را به کسي قرض بدهيم که خودمان به آن نياز داريم.
• به ديگران فرصت دهيم خوبيهايمان را جبران کنند.
• ارزش ما بهعنوان يک انسان، به خوبيهايي که به ديگران ميکنيم، ربطي ندارد. ارزش ما اول به انسان بودنمان و بعد به خصايل انسانيمان مربوط است. کمک به خيريه يا درس خواندن نبايد باعث توجه مردم به ما شود.
• ما بهعنوان انسانهايي خوب و مهربان، ميتوانيم به همه خوبي نکنيم و براي خوبي کردن به ديگران، انتخاب کنيم.
مريم حناسابزاده، دکتراي روانشناسي مشاوره
منبع: saten.ir