بزرگنمايي:
چه خبر - چرا نبايد با بيمارمان همدردي کنيم؟
بيماري و بيمار شدن به خودي خود ناراحتکننده است و بدتر از آن بيمار شدن افرادي که ارتباط عاطفي قوي با آنها داريم، يکي از سختترين اتفاقات زندگي خواهد بود.
همدردي يا همدلي؟
اين دو واژه در بسياري از مواقع به اشتباه به جاي يکديگر به کار ميروند در حالي که تفاوتي بنيادين با يکديگر دارند. همدردي يعني ابراز تاسف و ناراحتي بدون درک صحيح از موقعيت بيمار و همدلي يعني تلاش براي ديدن دغدغههاي بيمار از نگاه وي. همانطور که از تعاريف متوجه شدهايد همدردي نميتواند منجر به ايجاد يک رابطه کاربردي با بيمار گردد. ابتدا اجازه دهيد تا توضيحات بيشتري را در خصوص همدردي بدهيم تا اشتباها آن را به جاي همدلي به کار نبريم.
همان طور که گفته شد همدردي ناشي از درک نادرست نسبت به موقعيت بيمار است، که اين امر در غالب اوقات دردسرساز خواهد شد. به اين معني که با به کارگيري روش نادرست همدردي، امکان دارد در برخورد با يکي از عزيزانمان که در بستر بيماري است به صورت کاملا افراطي برخورد نماييم و به گونهاي رفتار کنيم که گويي خودمان بيمار شدهايم.
شايد همدردي در کوتاه مدت تاثير چنداني نداشته باشد ولي در دراز مدت اثر مخربي را بر سلامت ما خواهد گذاشت. اين نتيجه مخرب زماني خود را بيشتر نشان ميدهد که بيماري سخت و صعبالعلاجي، در ميان باشد. در اين مواقع در صورت عدم درک درست و افراط در ابراز احساسات با بيمار، ما نيز از شرايط روحي خوبي برخوردار نخواهيم بود که اين امر بر سلامتي جسم و روان ما تاثير منفي خواهد گذاشت.در ضمن اگر انگيزه و روحيه لازم را نداشته باشيم مطمئنا قادر نخواهيم بود تا منبع انرژي و اميد به بيمار باشيم بنابراين محروم نمودن بيمار از دريافت روحيه نيز جنبه ديگر مضرات همدردي است.
پس به دو دليل همدردي نکنيم:
1- همدردي آسيبهاي جسمي و روحي زيادي را ايجاد مينمايد
2- بيمار را از يک منبع انگيزه محروم نمودهايم.
البته بعد ديگر همدردي، داشتن ارتباط سطحي با بيمار است که آن نيز به دليل درک نادرست از شرايط بيمار ناشي ميشود، که با توجه به صميميتي که در بين اعضاي خانواده وجود دارد، وقوع اين اتفاق نادر است.
همدلي در برخورد با بيماري اعضاي عزيزان و خانواده چگونه بايد باشد؟
پس از توضيحاتي که در خصوص همدردي داده شد به همدلي ميپردازيم که روش ارجح در برخورد با بيماران است. همان طور که گفته شد در همدلي ما درک درستي از شرايط بيمار داريم.
البته ذکر اين نکته نيز ضروري است که براي چنين درکي، نيازمند به تجربه شرايط بيمار هستيم، تا قادر باشيم از ديدگاه بيمار به اين دغدغهها نگاه کنيم ولي در برخي مواقع اوضاع اينگونه نيست و چنين تجربهي ناخوشآيندي را نداريم.
در اين صورت توانايي گوش کردن و توجه نمودن به صحبتهاي بيمار نقش کليدي را در همدلي با وي ايجاد خواهد نمود. يعني اگر به صحبتهاي بيمار توجه لازم را داشته باشيم و به صورت فعال به دغدغههاي وي گوش دهيم قادر خواهيم بود همدلي موثري را صورت دهيم.
پس در همدلي نيز توجه به يک نکته ضروري است:
1- گوش کردن فعال و توجه به دغدغههاي بيمار
2- نحوه مديريت خشم و کم حوصلگي در برخورد با بيماران
با وجود علاقهاي که به بيمار داريم احتمال خستگي از مراقبت مداوم و به دنبال آن کمحوصلگي به ميزان زيادي وجود دارد. افراد بسياري هستند که با وجود علاقه شديد به بيمار پس از مدتي خسته ميشوند و ديگر اخلاق خوب و خوشرفتاري گذشته را ندارند.
يکي از کليديترين بخشهاي ارتباط با بيمار همين قسمت است. به اين خاطر که، اگر بيمار متوجه کمحوصلگي و بيرغبت بودن ما گردد، احساس اضافه بودن و مورد تاييد نبودن به وي دست خواهد داد. اين احساس منفي نه تنها روحيه بيمار را تحت تاثير خود قرار ميدهد بلکه اثرات مخربي بر روند درمان و بيماري وي خواهد داشت.
پس اگر يکي از عزيزانمان مدتي است که در خانه در بستر بيماري است و اين موضوع فشار زيادي را به ما تحميل کرده، مراقب کمحوصلگي و خشم خود باشيم.
بهترين راهکار براي مديريت خشم، تصور نتايج و معايب تصميم ما خواهد بود. در اين رابطه ابتدا بررسي نماييم در صورت بروز نارضايتي خود، چه منافعي به دست ميآوريم و در کنار آن چه مضراتي متوجه خود و بيمار خواهد گشت. که البته در اغلب اوقات پس از بررسي کليه جوانب سعي در کنترل خشم خود خواهيم نمود پس همواره تلاش کنيم تمام جوانب را بررسي نماييم.
در پايان جهت مديريت بيماري اعضاي خانواده چه اقداماتي را انجام دهيم؟
1- همواره سعي کنيم با توجه به دغدغههاي بيمار درک درستي از شرايط وي داشته باشيم و با او رابطه همدلانهاي را صورت دهيم
2- از همدردي بپرهيزيم زيرا با اين کار در درجه اول به خود آسيب ميرسانيم و همچنين بيمار را از داشتن يک منبع انرژي محروم مينماييم.
3- قبل از بروز خشم و کم حوصلگي در ابتدا ديد کليتري نسبت به شرايط بيمار داشته باشيم.
منبع: migna.ir