بزرگنمايي:
چه خبر - چرا غير جذاب و چندش آور مي شويم
ممکن است است آدمها از وجود ويژگيهاي بد، در خودشان آگاه نباشند، اما اين دليل نميشود که ديگران آن را ناديده بگيرند. بنابراين اگر شما هم اين عادتها و رفتارها را در خودتان پيدا کرديد تلاش کنيد آن ها را اصلاح کنيد.
شما هم احتمالا غيرجذاب هستيد، اگر...
1. اگر مجذوب خود هستيد
بسياري از مردم اين کار را بدون آن که متوجه باشند انجام ميدهند. تمرکز شما فقط روي خودتان است، فقط درباره خودتان صحبت مي کنيد و توجهي نداريد که ديگران هم در کنار شما ممکن است حرفي براي گفتن داشته باشند. فکر مي کنيد تنها شخص مهم شما هستيد. اگر اين حرف ها در مورد شما صدق ميکند، حالا زمان تغيير است. هيچ کس نميخواهد با کسي دوست باشد که تنها مراقب خود است.
2. اگر تمرکز شما فقط به بيرون است و درون را ناديده ميگيريد
زيبايي واقعي از درون، قلب و روان ما ميآيد. زيبايي ظاهر قاعدتا نبايد موضوع مهمي باشد. اما آدمهايي که رفتارهاي غيرجذاب دارند، تصور ميکنند که زيبايي بيروني همه چيز است. اين آدمها بهتر است در آيينه نگاهي عميق به خود بکنند و آنچه در اعماق آنها نهفته است را ببينند: يک فرد زشت، اين همان چيزي است که بايد آن را تغيير دهند.
3. اگر هميشه در مسابقه و رقابت هستيد
آيا شما هم از آن دسته از آدمهايي هستيد که هميشه از ديگران بهتر هستند، بيشتر و بهتر ميبينيد و بيشتر و بهتر کارها را انجام ميدهيد؟ اگر چنين است، شما از جمله آدمهاي غيرجذاب هستيد. ما بايد بيشتر مراقب دوستانمان باشيم و اجازه بدهيم که آنها هم، زمانهاي خاص خودشان را داشته باشند. اگر آنها از ترس خود بر ارتفاع غلبه کردند و به ارتفاع ده متري رفتند، نگوييد «اين که چيزي نيست من سي متري ميروم». بگوييد «واووو، چه عالي. من به تو افتخار مي کنم.»
4. اگر دوستان خود را دشمن ميبينيد
افرادي که غيرجذاب به نظر ميرسند، هميشه با دوستان خود در جنگ و دعوا هستند. به جاي اين که با هم باشند و از بودن با دوستان لذت ببرند و از آن ها مراقبت کنند، دايم به پشتسر خودشان نگاه مي کنند و نگران اين هستند که از پشت خنجر بخورند. دوستان شما، دشمنان شما نيستند؛ آنها متحدان شما هستند.
5. ارزش خود را از ديگران طلب ميکنند
شما قطعا فرد غيرجذابي هستيد اگر به طور مدام از ديگران ميخواهيد که چرا شما را آنچنان که خودتان فکر ميکنيد مهم نميشمارند. به عنوان مثال، دو تا از دوستان بدون شما به جايي ميروند. اين موضوع براي آنها مهم نيست، اما براي شما چرا. از اين موضوع بگذريد، آنها هنوز دوستان شما هستند ولي زندگي آنها وقتي شما در کنار آنها نيستيد متوقف نميشود.
6. اگر هميشه رييس هستيد
در يک گروه دوستي، زمين بازي براي همه يکسان است. اگر شما کسي هستيد که ميخواهد هميشه تصميمها را بگيرد، هميشه رييس باشد يا همه کارهاي ديگران را کنترل کند، مطمئنا به روشي غيرجذاب عمل مي کنيد.
7. اگر دبه در ميآوريد
اگر ميخواهيم دوستي صميمي باشيم و کسي که، ديگران مايل باشند در کنار ما باشند، بايد صداقت داشته باشيم. افرادي که در رفتارهاي ناپسند مشارکت ميکنند، اغلب صادق نيستند. در مورد همه چيز دروغ ميگويند و مي خواهند از همه چيز سر در بياورند و کسي نميداند که واقعا در مورد چيزهاي مختلف چه فکري در سر دارند. بله، صداقت بهترين سياست است.
8. اگر گستاخ هستيد
اغلب به شکلي توهينآميز با دوستانشان برخورد ميکنند و آنها را با حرفهاي زمخت و درشت، در جمع خجالتزده ميکنند. دوستان واقعي، افرادي هستند که ما در کنار آنها به آرامش ميرسيم و اگر زماني حرفي زدند و يا کاري کردند که خيلي مطابق ميل ما نبود، نبايد رفتارمان به گونهاي باشد که باعث رنجش و شرمندگي آنها بشود، چرا که هر کس با ديد خود به دنيا نگاه ميکند و لزومي ندارد که همه، نگاهشان با ما يکي باشد.
9. اگر غيرقابل اعتماد هستيد
آيا وقتي دوستي از شما کمک ميخواهد شما در دسترس هستيد؟ يا وقتي کسي به شما نياز دارد هميشه مشغول و گرفتار هستيد؟ اگر کسي نميتواند روي شما حساب کند، اين يک ويژگي غيرجذاب در رابطه دوستي و يا شغلي است. به طور مشابه، اگر شما هميشه خواهان کمک ديگران هستيد بدون آن که به درخواست کمک ديگران جواب بدهيد، يکي ديگر از ويژگيهاي غيرجذاب بودن است که کسي در دوستي آن ها را نميپسندد.
10. اگر هميشه منفي هستيد
بدبيني يک ويژگي جذاب نيست. اگر عادت داريد که دايما به همه چيز بدگمان باشيد و با عينک بدبيني به همه چيزها و وضعيتها نگاه کنيد، سعي کنيد نگاهي دوباره به خودتان بکنيد. هيچکس مايل نيست با شخصي دوستي کند که به جاي نگاهي مثبت و واقعنگر، به همه چيز از دريچه تنگ بدبيني نگاه کند.
نتيجه: از خودبيني تا خودشکوفايي
از ديد بسياري از روانشناسان، بسياري از صفات و ويژگيهايي که در اين مطلب به آن اشاره شده است، ريشه در دوران کودکي دارد. کودکي که توان همدلي (Empathy) ندارد و نميتواند خود را به جاي ديگران بگذارد و از دريچه چشم آنها به وقايع نگاه کند، از همين رو است که خود را معيار و مرکز همه چيز ميداند. بين دو تا چهار سالگي، نوعي خودمحوري در کوکان ديده ميشود که گويي تمام جهان خلق شده است تا در خدمت آنان باشد. اگر از يکي از آنها بپرسيد که چرا اين همه آب در درياچه سد کرج جمع شده است، احتمالا خواهد گفت که تا هر وقت من تشنه شدم از آن بخورم! و يا تقريبا همه کوکان در حدود سه سالگي، را خودخواه، لجوج و غيرخواستني ميبينند.
شايد دليل آن ضعفي است که خود را گرفتار آن ميبينند و براي کوچکترين چيزي بايد از ديگران تقاضا کنند. نکته مهم اما، اين است که اين ويژگيها براي کودکان عادي است. در واقع بخشي از فرآيند رشد آنها به حساب ميآيد. به همين دليل است که اگر کودکي بين دو تا چهار سالگي اين خود مرکز بيني را نداشته باشد، احتمالا بيمار به حساب ميآيد و يا نسبت به فرآيند رشد تاخير دارد. و يا اگر کودکي بتواند در سن کم با ديگران همدلي کند، در واقع يا نوعي تظاهر به حساب ميآيد و يا ريشه در گرفتاريهاي ديگر رواني دارد.
انسان در مسير رشد خود بايد بتواند اين ويژگيها را کنار بگذارد و به لحاظ رواني و عاطفي به بلوغ برسد. به عبارتي، اگر حتي کودک ده سالهاي هنوز هم خود را محور جهان ميداند، حالا بايد در سلامت رواني و طي کردن فرآيند طبيعي رشد او ترديد کرد. چرا که اين رفتار در همان حدود دو تا چهار سالگي طبيعي به حساب مي آيد و نه پس از آن.
اما گويا تعدادي از ما انسانها اين ويژگيها را با خود به دوران بزرگسالي نيز ميبريم و اين چنين است که ويژگيها و رفتارهايي را از خود بروز ميدهيم که موضوع مورد بحث اين مقاله است.
نه تنها در سه سالگي، بلکه در سي سالگي نيز بسياري از انسان ها خود را خواستني نميبينند و از اين رو، يا به مسابقه و پيشي گرفتن روي ميآورند و يا توجه خود را به ظاهر و به داشتن بيشتر معطوف ميکنند، يا زخم زبان ميزنند و يا تلاش ميکنند ديگران را کنترل کنند.
نکته بسيار مهم اين است که انسان مجبور نيست تمام عمر، بار اين گذشته را بر دوش خود حمل کند. اگر من در کودکي بخت آن را نداشتم که که پدر و مادر و اطرافياني مهربان داشته باشم و مهرباني را نياموختهام، اکنون، در هر سن و سالي، مي توانم با ريشهيابي و بررسي گذشته، از اين بار سنگين رها شوم و اين ويژگي، خاص انسان است. تنها انسان است که از گذشته خود آگاه است و مي تواند با شناخت آن به آينده بينديشد. و در تعريف انسان شايد، آيندهنگر بودن او يکي از مهمترين عناصر به حساب ميآيد.
پس اگر در مراحل اوليه زندگي خود به دليل آسيبهايي که خوردهايم، ويژگيهايي يافتهايم که ما را غيرجذاب نشان ميدهد، راه شناخت هميشه باز است و اتفاقا شناختدرماني، يکي از بهترين راهها براي رهايي از اين ويژگيها است. هيچکس مجبور نيست بار سنگين احساس غيرجذاب بودن را هميشه بردوش بکشد و براي جبران آن، به بيرون از خود و چيزهايي متوسل شود که در نهايت دردي از او درمان نميکنند. بالابردن آگاهي از طريق مطالعه و يا مراجعه به افراد متخصص ميتواند در غلبه بر احساسات ناخوشايند گذشته به ما کمک کند. راه رهايي، رجوع به خود، يافتن خود و پذيرش خود است، راهي که مقصد آن خودشکوفايي است.
منبع: alodoctor.ir