مگر نرگس با بازي باران کوثري در سد معبر از پشت کوه آمده است ؟/ نقد فيلم سد معبر
سينما
بزرگنمايي:
چه خبر - حمله غيرمنتظره رسانه اصلاح طلب به فيلم سد معبر
«سد معبر» را محسن قرايي ساخته که پيشتر با همراهي افشين هاشمي و البته حمايت حوزه هنري فيلمي به نام «خسته نباشيد» را ساخته بود. روزنامه اصلاح طلب «شرق» در يادداشتي پيرامون «سد معبر» که رقم فروش نيم ميليارد را رد کرده، نقدهايي اساسي را بر آن وارد ساخته است.
متن کامل يادداشت اين رسانه را بخوانيد:
بياييد پُشتِ يک ميز مونتاژ خيالي، صحنههاي فيلم را دستکاري و داستان را بهگونهاي ديگر تعريف کنيم. البته اين تغيير – يا مَرمت- گريبانِ آغاز را نخواهد گرفت و ميگذاريم فصل نخست به شيوه خود پيش برود؛ و انصافا لحظات خوبي هم دارد. از نماي متوسطِ آغازين که رشوهخواري «قاسم» (حامد بهداد) فاش ميشود تا صحنه آزار و اذيتِ پدر و پسر عروسکفروش از سوي مأموران شهرداري که- بهدور از اغراقِ دراماتيک- از واقعيت اجتماعي بهره گرفته و کارکردي تماتيک دارد و به مايه اصلي فيلم- فقر- اشاره ميکند تا تقطيعهاي سريع نماها در فصل ضربوشتمِ دستفروشانِ دورهگرد، صحنههاي خوبي هستند و مسئله و دغدغه اجتماعي دارند.
متأسفانه پس از شک کردن «قاسم» نسبت به پسدادن دُلارها، حدود ٢٠ دقيقه ديگر را نيز دور ميريزيم و ميماند صحنهاي که «قاسم» و «مهدي» (محسن کيايي) درباره پسدادن پول در ماشين صحبت ميکنند و اين آغازي است بر کشمکشهاي فردي شخصيت؛ آغازي است به سوي تنه اصلي ماجرا؛ اما فيلمنامهنويس ظاهرا به اينجا که رسيده، قلمش خشک شده و ديگر ادامه نداده و کارگردان هم به همين صفحات بيسروته بسنده کرده و «سدمعبر» ساخته شده؛
بنابراين در وهله نخست، «سدمعبر» فيلمنامهاي غلط دارد و وقتي به ياري منتقد، صحنههاي اضافي دور ريخته ميشود و چيدمان درستي شکل ميگيرد، با يک فيلم ناقص روبهرو ميشويم. هرچند که در پرانتز بايد گفت اين روزها فيلم ناقص هم طرفداران خودش را دارد و شنيدهايم حتي هيئت انتخاب «فجرِ» خودمان نيز به فيلمهاي نصفهونيمه روي خوش نشان ميدهند، اما از شوخي که بگذريم – اگر اين فيلم دانشجويي راه به جديت بدهد- فارغ از اضافيبودن دوسومِ صحنههاي فيلم، آن چند صحنه که پيرنگ فرعي زندگي شخصي «قاسم» را تشکيل ميدهد اضافي نيست، اما حتما دورريز است. چرا؟ قضيه بارداري «نرگس»- با بازي باران کوثري و خانهخريدن و سقطجنين، قرار بوده در تنگناي «قاسم» و شک او نسبت به بازگرداندن پولها مؤثر واقع شود، اما راستش اين صحنهها نابخردانه هستند و فيلم را به کمدي نزديک ميکنند تا فشار اجتماعي.
«نرگس» (با بازي افسوسبرانگيز «باران کوثري») در ازاي باردارشدن، يک خانه از شوهر فقيرش طلب کرده و ظاهرا تا شوهر سَندي ششدانگ به نام همسر نکند، آنها صاحب فرزند نميشوند. سؤال من اين است که «نرگس» از پشت کوه آمده و با شرايط اقتصادي جامعهاش آشنا نيست که از يک مأمور سدمعبر چنين چيزي را طلب کرده؟ درباره کارگرداني فيلم حرف زيادي نميتوان زد.
آنچه بر فيلم غالب است، متن است و تصوير فرعِ است بر شبهِفيلمنامه «سعيد روستايي» و دوربين به ضبطِ صرفِ نوشتهها پرداخته. خب! البته بديهي است؛ هنوز «ابد و يک روز» روي بورس است و کارگردان هم خودش را به خالق فيلمنامه «ابد…» سپرده؛ و اتفاقا متن «سدمعبر» بهمراتب از «ابد و يک روز» ضعيفتر است و البته شباهتهايي نيز دارند؛ هر دو داراي صحنههايي اضافي بوده و هر دو در چيدمان صحنهها دچار اغتشاش هستند و البته هر دو داراي يک نماي شعاريِ خندهدار نيز هستند؛اگر در «ابد و يک روز»، يکي داد ميزد «نرو سميه»، اينجا «حامد بهداد» با لحني «نويد محمدزاده»وار در خيابان ميگويد: «کاميون گرفتم واسه کار»!
و نکته آخر: چرا در «سدمعبر» و پيشتر در «ابد و يک روز»، فيلمنامهنويس آدمهاي فقير را غيرانساني ترسيم ميکند؟ اين چه نگاهي است به افراد بيپول؟ ايشان را ارجاع ميدهم به جملهاي از «حُجت» (شهاب حسيني) در فيلم «جدايي نادر از سيمين»:
«چرا تا چشمتون به ما مياُفته، فکر ميکنين صبح تا شب مثل حيوون ميزنيم تو سَر زن و بچهمون؟ بابا به همين قرآن… به والله ما هم آدميم مثل شما».
منبع: روزنامه شرق/cinemajournal.ir
-
شنبه ۲۳ دي ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۹:۴۸ AM
-
۵۱۶ بازدید
-
-
چه خبر