بزرگنمايي:
چه خبر - فيلم هايي با ترکيب کمدي و تراژدي
احساسات انساني هزارتويي پيچيده است که حتي خلاق ترين و باهوش ترين مغزها نيز نتوانسته اند تصويري کامل از آن ارائه دهند. اين احساسات را مي توان تعريف و فهرست بندي کرد اما محرک ها و منشأ آن ها براي هميشه مبهم باقي مي ماند. حتي سنگدل ترينِ ما نيز گاهي با نقاط آسيب پذير انساني مان در مقابل احساسات غيرمنتظره و در مواقعي نامناسب و باورنکردني مواجه مي شويم. فيلم ها روش جالب و منحصربفردي در انگيزش احساسات مخاطبان خود دارند، مخاطباني که موقتاً تحت تاثير قدرت گيراي رسانه سينما قرار مي گيرند. در دنياي کنترل شده يک فيلم بزرگ، ممکن است برخي احساسات متناقض در کنار هم يا به دنبال هم بيايند که معمولاً در دنياي واقعي با هم همراه نمي شوند.
حضور (1979)
شادي و غم دو نوع احساسات هستند که بيش از ديگر احساسات در فيلم ها مورد استفاده قرار مي گيرند و وقتي که کمدي و تراژدي به طور همزمان در يک فيلم باشند تاثير آن مي تواند بسيار پيچيده باشد. وقتي که فيلمي اين دو عنصر احساسي متضاد را با مهارت تمام در کنار هم قرار مي دهد، ترکيبي دلربا توليد مي شود. بدين ترتيب مخاطب در شرايطي که غمي عميق را در دل خود حس مي کند براي خنديدن نيز آماده است و برعکس. در ادامه اين مطلب مي خواهيم شما را با 10 فيلم احساسي برتر تاريخ سينما آشنا کنيم که تراژدي و کمدي را با مهارتي بي نقص با هم ترکيب کرده اند.
حضور (1979) Being There
در دنياي سينماي کمدي کمتر کسي را مي توان با پيتر سلرز بزرگ مقايسه کرد و صادقانه بگوييم که نمي توان منظره کامل شوخي و کمدي در سينما را بدون ردپاي اين بازيگر توانا تصور کرد. با اين وجود، براي سال هاي طولاني در دوران فعاليت هنري اش، مهارت هاي او به عنوان يک بازيگر در نقش هاي درام، پنهان باقي مانده بود، تا اينکه سلرز نقش اصلي فيلم «حضور» (Being There) ساخته هال اشبي را بازي کرد و نشان داد که سلرز در نقش هاي احساسي و غير کميک نيز به همان اندازه فيلم هاي کمدي اش توانا و چيره دست است. سلرز در اين فيلم تصويري واقعي و کاملاً قابل درک از شخصيت چنسِ باغبان ارائه مي دهد که ابتدا ما را به خنده وا مي دارد اما در ادامه ما را با چشم هاي اشکبار به حال خود رها مي سازد. چنس که شخصيت اصلي فيلم است و ظاهراً مردي ساده لوح و دست و پا چلفتي به نظر مي رسد، نماد واقعي شعار «زندگي در لحظه» است.
حضور (1979)
تماشاگر در ابتدا فکر مي کند که سبک زندگي در لحظه او بيشتر نتيجه سادگي و ساده لوحي اوست تا هدف و باور واقعي اش. اما هيچگاه از اين موضوع اطمينان نداريم و فيلم در نهايت به ما نشان مي دهد که مهم نيست دليل اين سبک زندگي او چه باشد. چنس شخصيتي است که چيزي از زندگي نمي داند، جز آن چه که از طريق تلويزيون محل زندگي ارباب خود ديده است و او پارچه اي ساده و تميز است که ديگران افکار و عقايد خود را روي آن به نمايش در مي آورند. وقتي که چنس به عنوان يک مرد ميانسال براي اولين بار با دنياي واقعي روبرو مي شود، رفتار ساده و ناتواني او در تعاملات اجتماعي باعث واکنش هاي متفاوتي در ميان اطرافيان او مي شود. بعضي از اين واکنش ها بسيار دوست داشتني و هيجان انگيز و برخي ديگر دردناک هستند اما با اين وجود، «حضور» سفري عاطفي را براي مخاطب خود تضمين مي نمايد.
استروژک (1977) Stroszek
ورنر هرتسوک، کارگردان مشهور آلماني، در اين فيلم منحصربفرد و اورجينال، دوربين و استعداد خلاقانه خود را به آمريکا مي آورد. فيلم «استروژک» (Stroszek) سرگذشت برونو استروژک را روايت مي کند، يک هنرمند خياباني که اعتيادش شديد اخيرش به الکل باعث شده که پليس برلين برايش دردسرساز شود. پليس شهر او را دستگير مي کند و برونو پس از آزاد شدن تصميم مي گيرد که با يک روسپي محلي که مي خواهد از دست صاحب کار بيرحمش خلاص شود و يکي از همسايگانش که او را به زندگي در مزرعه اي در ويسکانسين دعوت کرده اند به آمريکا نقل مکان کند. چيزي که در ادامه فيلم رخ مي دهد بررسي خالي از احساس روياي آمريکايي است.
استروژک (1977)
در نهايت اين سه آلماني خسته متوجه مي شوند که زندگي در آمريکا با آنچه که در کارت پستال هاي ارسالي از اين کشور ديده اند متفاوت است و آن سعادت و خوشبختي که فکر مي کردند وجود خارجي ندارد. اين سه شخصيت عجيب و غريب و درمانده با حرکتي که انجام مي دهند نه تنها هيچ درک و دانشي از زندگي بدست نمي آورند بلکه کشور جديدشان نيز، برخلاف تصوراتشان، آن ها را در ثروت و موفقيت غرق نمي سازد. هرتسوک براي ساخت اين فيلم از اشخاص عامي و نابازيگر محلي استفاده مي کند و نتيجه کار او فيلمي کميک و بسيار تاثيرگذار است. آخرين سکانس هاي فراموش نشدني و نمادين فيلم «استروژک»، تجسم بخشي آشوب شخصي است که برونو در آن گرفتار شده است که بيشتر در نتيجه انتظارات نابجاي او رخ داده است. اين فيلم معناي کامل و واقعي منحصربفرد بودن است و به يک چرخ و فلک عاطفي تاثيرگذار شبيه است که معنا و پيام آن شما را روزها رها نخواهد کرد.
سفرهاي ساليوان (1941) Sullivan’s Travels
کمتر فيلمي در تاريخ سينما توانسته شوخ هاي کميک دلقک وار را با اين مهارت و بي نقصي با لحظاتي شديداً غم انگيز و تاثيرگذار ترکيب نمايد. فيلم «سفرهاي ساليوان» (Sullivan’s Travels) به کارگرداني پرستون استرجس، داستان يک کارگردان سينما را روايت مي کند که ميل و تلاش او براي ساخت يک فيلم جدي و معنادار او را به اين نتيجه مي رساند که چيزي در مورد رنج و درد انساني نمي داند. به منظور ساخت يک فيلم منحصربفرد و واقعي در مورد سختي هاي زندگي، او تصميم مي گيرد که لباس هاي يک ولگرد را پوشيده و سبک زندگي فردي بي خانمان و دوره گرد را در پيش گيرد. در ظاهر، چنين کاري براي ساخت يک موقعيت کميک ايده آل مناسب به نظر مي رسد و همين اتفاق نيز به شکلي بسيار جالب و جذاب رخ مي دهد.
سفرهاي ساليوان (1941)
اما فيلم «سفرهاي ساليوان» داراي لحظاتي تاثيرگذار از واقعيت گرايي و تراژدي است که مي توانند اشک هاي ناشي از خنده مفرط شما را به اشک هاي ناشي از هق هق تبديل کنند. اگر چه هدف اصلي شخصيت کارگردان داستان رسيدن به موفقيت تجاري است اما اين شهروند مرفه و متعلق به طبقه بالاي جامعه، در طول ماجراجويي ها و سفرهاي خود بسيار بيشتر از آنچه که در ابتدا تصور مي کرد با رنج و سختي در زندگي انسان هاي ديگر روبرو مي شود. وقتي که او خود را در تقابلي دردسرساز با قانون مي يابد، رابطه شخصيت ماجراجوي داستان با شخصيت هاي فقير و درمانده اطرافش به سرعت عميق مي شود. با کمک يک زن جوان زيبا، قهرمان داستان ما ياد مي گيرد که قبل از بازگشت به زندگي سابق خود، مدتي در جايگاه انسان هاي ديگر زندگي را تجربه کند.
آپارتمان (1960) The Apartment
بيلي وايلدر فيلمسازي بود که بسياري از بهترين فيلم هاي کمدي و فيلم هاي درام تاريخ سينما را ساخت اما هيچ کدام از فيلم هاي او در ترکيب اين دو ژانر به اندازه فيلم «آپارتمان» (The Apartment) موفق و تاثيرگذار نبود؛ فيلمي که در آن وايلدر بازيگري بهتر از جک لمون را به عنوان شخصيت اصلي ماجرا نيافت. لمون نيز هيچگاه بزرگي خود در اين نقش را فراموش نکرد و توانست فرصت دست داده براي نمايش مهارت هاي پنهان دراماتيک خود را به خوبي مورد استفاده قرار دهد. شرلي مک کلين نيز در يکي از اولين نقش آفريني هايش نيز هيچگاه فاصله زيادي با مهارت و استعداد کارگردان و ديگر بازيگر اصلي فيلم ندارد. داستان فيلم در مورد يک کارمند مجرد است که همکاران و مافوق هايش از آپارتمان خالي او براي ارتباطات رمانتيک مخفيانه خود استفاده مي کنند.
آپارتمان (1960)
لمون که مي خواهد در شغل خود به موفقيت دست يابد نيز توان نه گفتن به مافوق هايش را ندارد و گاهي اوقات در سرماي شديد نيز ناچار به ترک آپارتمانش مي شود. اما وقتي که يکي از همکاران لمون قصد به دام انداختن متصدي آسانسوري را دارد که از قضا کارمند نگون بخت به او دل بسته، اوضاع تغيير کرده و پاياني تراژيک را رقم مي زند. فيلم «آپارتمان» تمامي احساسات مخاطب را با مهارت تمام به کار مي گيرد و باعث مي شود که احساسات بيشتري را از داستان طلب نمايد.
زندگي زيباست (1997) Life is Beautiful
آيا فيلمي را در تاريخ سينما سراغ داريد که به اندازه فيلم «زندگي زيباست» (Life is Beautiful) چنين موثر و بي نقص توانسته باشد کمدي و تراژدي را با هم ترکيب نمايد. لوکيشن داستان فيلم روبرتو بنيني در داخل يک کمپ مرگ نازي هاست و عنوان فيلم نيز از ديدگاه و جهان بيني شخصيت هاي داستان سخن مي گويد که شرايط دردناک و دشواري را تجربه مي کنند. بنيني در اين فيلم دردناک و جذاب نقش کارگردان و بازيگر بر عهده مي گيرد که يکي از فيلم هايي است که هر عاشق سينمايي بايد آن را در جستجوهاي خود زيارت نمايد. در اين فيلم، بنيني نقش گويدو را بازي مي کند که همراه با پسر نوجوانش به يک کمپ مرگ فرستاده مي شود. در تلاش براي محافظت از پسرش در برابر خطر و واقعيت دردناک کمپ، او پسرش را به اين باور ترغيب مي کند که کمپ و شرايط سخت درون آن بخشي از يک بازي بزرگ تر است که آن ها بايد در آن پيروز شوند. هر بار که پسرک ساکت بماند و از دستورات پيروي کند، امتيازات بيشتري در اين بازي دريافت مي کند که در نهايت او را به پيروزي نزديک تر مي سازد.
زندگي زيباست (1997)
تلاش هاي اين پدر مهربان براي حفظ کردن روحيه و معصوميت پسرش در اين شرايط بسيار دشوار و غيرانساني همان چيزي است که احساسات دروني ما را دچار آشوب و برانگيختگي مي سازد. از خنده هايي که شخصيت پدر با بازي هاي خلاقانه اش ايجاد مي کند تا دل شکستگي هايي که پس از مشخص شدن عواقب واقعي اين بازي ها در مخاطب ايجاد مي شود، «زندگي زيباست» به ما مي آموزد که فيلم مي تواند با حک کردن تاثير خود در احساسات مخاطب نقشي چند کاره داشته باشد. اين فيلم بدون شک بهترين اثر سينمايي است که ژانر کمدي و احساسي را به شکلي تاثيرگذار با هم ترکيب کرده است.
بيشتر بدانيد : بهترين کمدي - رمانتيکهاي دهه اول قرن 21 کدامند؟!
بيشتر بدانيد : بهترين فيلم هاي 2018 که بايد ببينيد + عکس (قسمت1)
بيشتر بدانيد : خنده دار ترين فيلم هاي تاريخ سينما
بيشتر بدانيد : معرفي جذاب ترين فيلم هاي کمدي
منبع: rooziato.com