بزرگنمايي:
چه خبر - از نويد محمدزاده تا امين حيايي: جذاب ترين کاراکترهاي مرد سيننماي ايران در سال 97
در ميان فيلمهاي سال 97 پرسه زديم به دنبال جذابترين کاراکترهاي مردي که در سال 97 بر پرده سينما ظاهر شدهاند و تاثير ويژهاي بر تماشاگران فيلم گذاشتهاند. هرچند سبک بازي بازيگر و ترجمه عواطف و ويژگيهاي يک نقش به زبان بدن و بصري در شکلگيري يک کاراکتر بسيار مهم بهنظر ميرسد اما در اين يادداشت محوريت اصلي بر چند و چون شخصيتها در جهان فيلم و چگونگي خلق آنها در فيلم نامهها بوده است. انتخابها نه انتخاب بهترين بازيگران مرد سال 97 که بهترين شخصيتهاي طراحي شده هستند. هرچند همانطور که گفته شد اصل اجرا و نقشآفريني بازيگر را نميتوان از برداشت تماشاگر از آن شخصيت منفک کرد.
نقش حاج موسي در «لاتاري»
«لاتاري» يکي از ضد و نقيضترين فيلمهاي سال بود. فيلمي که عدهاي دوستش داشتند و توانستند ارتباط خوب و ويژهاي با داستان فيلم و روايت فيلمفارسيگونهاش پيدا کنند و عده ديگر تا ميتوانستند فيلم و تفکرش را آماج حملات خود قرار دادند که البته دور از انتظار هم نبود. «لاتاري» يک روحيه عصيانگرانه و صراحت لهجهاي دارد که احتمالا براي بسياري از ايرانيان «پارسيدوست» که ميخواهند همواره چهره تمدن ايراني را فاخر و سطح بالا نشان دهند و اساسا براي ما جماعت تعارفي که رودربايسي نميگذارد حرفهايمان را راحت بزنيم، تحملش بسيار سخت است.
هادي حجازي فر در نقش حاج موسي فيلم «لاتاري»
«لاتاري» بخش عمدهاي از اين تندروي را از حاج موسي، نقش مکملاش به امانت ميگيرد و اصلا ضد و نقيض اصلي ماجرا همين موسي است که روايت را هم پيش ميبرد و تير نهايي را هم پرتاب ميکند. کاراکتري پرشور و البته تندرو که استايل و شغلش تماشاگر را بهياد مايلي کهن مياندازد و صراحت لهجه و جديت و سبعيتاش در گشتن پي حق به حاج کاظم آژانس شيشهاي ميماند. موسي حتي روي فيلمنامه هم شخصيت بسيار جذابي است: رزمنده سابق که بعد از پيروزي جنگ، نه سمت و منصبي ميگيرد و نه به شکل مستقيم در عرصه سياست باقي ميماند. اينکه چرا کنار کشيده را هرچند فيلم نميگويد، اما فهميدنش چندان دور از دسترس نيست. حالا براي شاگردش دوباره آستين را بالا ميزند و بهدنبال حق ناحق شده او ميرود. تا تهش هم ميرود و کار را يکسره ميکند. همين يکسره کردن کار است که در جامعه منفعل و بيبخار امروز بهقدري تماشاگر را مبهوت ميکند که نميتواند حاج موسي و کنش نهايياش را درک کند.
بيشتر بدانيد : ساعد سهيلي و همسرش گلوريا هاردي، محمدحسين مهدويان در اکران لاتاري + تصاوير
فريد در فيلم «شعلهور»
فريد «شعلهور» با بازي امين حيايي هم از آن کاراکترهاي ديرياب و سخت فهم است. شخصيتي که انگار مجموعه همه عقدههاي پنهان و کينههاي دروني و پنهاني دهه پنجاهيهاست. مردي که در زندگيش به هيچ جا نرسيده و عالم و آدم را بابت ناموفق بودنش مقصر ميداند. مردي تباه شده که حالا در ورطه حساسي از زندگياش قرار گرفته و ميخواهد پسرش را از دست ندهد. به اين معني که نميخواهد پسرش را به عنوان تنها کسي که هنوز او را يک بازنده تمام عيار و يک آدم به هيچجا نرسيده نميداند، از خود نااميد کند.
امين حيايي در فيلم «شعلهور»
حال فريد به حال کسي ميماند که در باتلاقي گير کرده و هرچه بيشتر دست و پا ميزند بيشتر گير ميافتد. اما اين باتلاقي خودساخته است؛ نتيجه هوش منفي کاراکتر و همه کمبودها و کينههاي کوچکي که فريد توانايي رها شدن از بند آنها را ندارد. خصومت او با دنيا و همه آدمها و مهمتر از آن قشنگيهايش به حدي ميرسد که به خيال خودش براي از دست ندادن پسر، تن به جنايتي بزرگ ميزند. يک بازنده، يک جنايتکار که زير دستان توانمند حميد نعمتالله تبديل به يکي از خبيثترين و البته تو دل بروترين بدمنهاي سالهاي اخير سينماي ايران ميشود به شکلي که شدت نفرت و کينهاش از دنيا و زيبايي، تماشاگر را شگفتزده ميکند.
بيشتر بدانيد : اکران فيلم «شعله ور» با حضور مژگان صابري، حامد بهداد، دارا حيايي و مادرش و....
شاهين در «مغزهاي کوچک زنگ زده»
اين متفاوتترين نقشي است که نويد محمدزاده آنرا بازي کرده است. يک مرد عقبمانده در خيابانهاي پايين شهر و حلبيآبادها که برادر بزرگترش پدرخانه بچههاي بيسرپرست و بد سرپرست پايين شهري است. اما نه به آن تعبيري که فکر کنيد؛ حامي باشد. هومن سيدي تماشاگر را به دل مافياي بزرگ خلاف، مواد مخدر و تکديگري خيابانهاي پايين شهر ميبرد و داستان هم اتفاقا شبيه به «پدرخوانده» بسط پيدا ميکند. با حذف ناگهاني پدرخوانده اين شاهين است که حالا بايد در برابر خودش و همه اعضا خودي نشان دهد و سرپرستي را بر عهده بگيرد.
نويد محمدزاده در «مغزهاي کوچک زنگ زده»
آنچه از همه جالبتر است نه عقبماندگي او که تصويري تلخ ميسازد يا عدم توجه ديگران بهش، که سير تغيير شخصيتياش است. شاهين در ابتداي فيلم با همه اين آدمها فرق دارد انگار: انسانيت در او نمرده است و هنوز تبديل به يک ربات/برده پدرخوانده نشده. او هنوز احساس دارد. ناراحت ميشود و ميخندد. به رحم ميآيد و از کوره درميرود و ته همه اينها احساسي زنده و انساني وجود دارد که رفته رفته کمرنگ و کمرنگتر ميشود و در آخر به شکل دردناکي ديگر چيزي از آن باقي نميماند.
بيشتر بدانيد : «مغزهاي کوچک زنگ زده» يک فيلم پرسرو صدا با محوريت خشونت
کارگاه – «قانون مورفي»
امير جديدي بيش از هرچيز يک نقش بسيار غافلگيرکننده را بازي ميکند. کمتر کسي فکرش را ميکند که امير جديدي با ظاهر و مردانگي امروزياش در يک فيلم کمدي آن هم در نقش کارگاهي خنگ و منگ بازي کند. اين يکي از بهترين اجراهاي کمدي اين سالهاست. خودآگاهي جديدي نسبت به جذابيتش باعث شده تا دلبري و رنديش بيشتر شود و تماشاگر را بيشتر و بيشتر با کارآگاه بدشانس داستان همسو کند.
امير جديدي در «قانون مورفي»
اين شکل از بدبياريهاي پشت سرهم که براي اين کاراکتر بهوجود ميآيد مدام او را بيشتر در تنگنا قرار ميدهد، ضمن اينکه مدتها در کمديهاي ايراني فراموش شده بود، پتانسيلهاي زيادي را براي خنداندن تماشاگر در خود دارد که درواقع امير جديدي آنها را بالفعل ميکند. خصوصا بعد از خوردن آن کيک کذايي، هم کاراکتر و هم بازيگر درخشان ظاهر ميشوند.
بيشتر بدانيد : چرا فيلم قانون مورفي را ببينيم؟
مدير مدرسه در فيلم «بمب يک عاشقانه»
بامزهترين و البته نوستالژيکترين مرد 97. کاراکتري که يادآور همه مديران اخمو و بدعنق دهه 50 و 60و حتي بعد از آن است. صحنههاي مدرسه در «بمب يک عاشقانه» به شکلي کلي حال و هواي نوستالژيک غريبي دارند که حتي اگر متولد آن سالها نبوده باشيد و آن مدارس را نديده و فقط از ميان حرفهاي بزرگترها از آن شنيده باشيد باز هم اسير اين حس نوستالژيک دوستداشتنياش ميشويد.
سيامک انصاري در «بمب: يک عاشقانه»
سيامک انصاري در هيئت مدير مدرسه آس پيک اين بازي نوستالژيک است. رابطه او و کلامش با دانشآموزان بامزه و خواستني است و وقتي به صدام حسين فحش ميشود و از خود بيخود شده، خاطرهانگيز ميشود. هرچند نقش او فرعي است و مدت حضورش کم اما شخصيت بهقدري خوب پرداخت شده (احتمالا از جايي از خاطرات واقعي خود معادي به عنوان فيلمنامهنويس ميآيد.) که حضورش پررنگترين نقطه فيلم است که در ذهن بعد از تماشاي فيلم باقي ميماند.
بيشتر بدانيد : اولين نامزدي جوايز آسياپاسيفيک براي فيلم پيمان معادي
منبع: blog.namava.ir