بزرگنمايي:
چه خبر - فيلم هايي با ترکيب کمدي و تراژدي
احساسات انساني هزارتويي پيچيده است که حتي خلاق ترين و باهوش ترين مغزها نيز نتوانسته اند تصويري کامل از آن ارائه دهند. اين احساسات را مي توان تعريف و فهرست بندي کرد اما محرک ها و منشأ آن ها براي هميشه مبهم باقي مي ماند. حتي سنگدل ترينِ ما نيز گاهي با نقاط آسيب پذير انساني مان در مقابل احساسات غيرمنتظره و در مواقعي نامناسب و باورنکردني مواجه مي شويم. فيلم ها روش جالب و منحصربفردي در انگيزش احساسات مخاطبان خود دارند، مخاطباني که موقتاً تحت تاثير قدرت گيراي رسانه سينما قرار مي گيرند. در دنياي کنترل شده يک فيلم بزرگ، ممکن است برخي احساسات متناقض در کنار هم يا به دنبال هم بيايند که معمولاً در دنياي واقعي با هم همراه نمي شوند.
ديکتاتور بزرگ (1940)
شادي و غم دو نوع احساسات هستند که بيش از ديگر احساسات در فيلم ها مورد استفاده قرار مي گيرند و وقتي که کمدي و تراژدي به طور همزمان در يک فيلم باشند تاثير آن مي تواند بسيار پيچيده باشد. وقتي که فيلمي اين دو عنصر احساسي متضاد را با مهارت تمام در کنار هم قرار مي دهد، ترکيبي دلربا توليد مي شود. بدين ترتيب مخاطب در شرايطي که غمي عميق را در دل خود حس مي کند براي خنديدن نيز آماده است و برعکس. در ادامه اين مطلب مي خواهيم شما را با 10 فيلم احساسي برتر تاريخ سينما آشنا کنيم که تراژدي و کمدي را با مهارتي بي نقص با هم ترکيب کرده اند.
پرواز بر فراز آشيانه فاخته (1975)
اقتباس سينمايي بي نقص ميلوش فورمن از رمان کن کيسي باعث شد که جک نيکلسون بتواند نام خود را به عنوان يک بازيگر قابل و بااستعداد تثبيت کرده و نتيجه نيز يکي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما شد. بخش عمده جذابيت فيلم «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) از طريق شخصيت بي پروا، آزادي طلب و سرخوش نيکلسون و همچنين برخي از سکانس هاي تراژيک فيلم بروز مي کند. اما نبايد نقش اساسي شخصيت هاي جانبي فيلم را نيز ناديده گرفت که با شخصيت هاي به خوبي و عميق ترسيم شده خود موفق مي شوند نهايت احساسات بيننده را تحريک کنند. لوييز فلچر، ويليام ردفيلد، ويل سيمپسون، کريستوفر لويد و برد دوريف نيز نقش آفريني هاي بي نقص و ماندگاري در اين فيلم از خود نشان داده اند که باعث مي شود برآيند نقش آفريني تيم بازيگري، ترکيبي بي نقص و ماندگار در بازي هاي گروهي تاريخ سينما باشد.
پرواز بر فراز آشيانه فاخته (1975)
لوکيشن داستان يک بيمارستان رواني است و اين بازيگران نيز نقش ساکنان عمدتاً بيمار اين مرکز را بازي مي کنند. فلچر نيز نقش پرستار رَيچد را بازي مي کند که يکي از بزرگ ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينماست. وقتي که شخصيت نيکلسون به اين آسايشگاه آورده مي شود، مصمم مي شود که با قوانين تعيين شده توسط پرستار ريچد پيش نرود و تا جايي که امکان دارد، موجبات شادي و خوشگذراني را براي بيماران مرکز فراهم سازد. وقتي که روحيه آشوبگرانه او به ديگر بيماران نيز سرايت مي کند، خشم پرستار ريچد را بر مي انگيزد و او نيز مصمم مي شود که به هر قيمتي که شده نيکلسون را شکست دهد. ميزان احساساتي که هنگام تماشاي فيلم فورمن در بيننده ايجاد مي شود به ديدگاه او در مورد شخصيت اصلي داستان وابسته است اما «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» در طي سال ها، باعث بروز احساست خنده و گريه در کنار هم در مخاطبان خود شده و شايستگي قرار گرفتن در اين فهرست را دارد.
قواعد بازي (1939)
فيلم «قواعد بازي» يا «قاعده بازي» (The Rules of the Game) يک فيلم هجوآميز اجتماعي بيرحمانه از ژان رنوآر است که رازهاي مخفي در پشت ظاهر مودب افراد طبقه بالاي جامعه را به نمايش مي گذارد. وقتي که يک آريستوکرات ميزباني يک جشن شکار را بر عهده مي گيرد، جشني که در آن خدمتکاران و صاحب کارهايشان با هم تعامل برقرار مي کنند، احساسات و غرايز مخفي اين افراد به شکلي خشونت آميز خود را بروز مي دهند. روابط نامشروع جنسي افراد ظاهراً متشخص پديدار مي شود، تنفر و دشمني پنهان آشکار مي گردد و خشمي مرگبار به هدف اصلي افراد تبديل مي شود.
قواعد بازي (1939)
کمدي موجود در اين فيلم به طور عمده از رفتار پوچ و سالوسانه چهره هاي سرشناس اجتماعي داستان نشأت مي گيرد که نسخه هايي هجو آميز از شخصيت واقعي خودشان هستند. اما با مشخص شدن واقعيت دروني اين افراد در گردهمايي شبانه، همه چيز رنگي تراژيک به خود مي گيرد زيرا شخصيت هاي اصلي با عواقب واقعي و دنيوي رفتارهايشان مواجه مي شوند. اين کمدي سياه لحظه اي از واقعيت در دنياي انساني فاصله نمي گيرد زيرا قوانين بازي دائماً زير پا گذاشته شده و دورويي و ريا دستکم براي يک شب، به عنوان تنها ماهيت واقعي انسان ها نمود پيدا مي کند.
خرچنگ (2015)
مقدار شوخ طبعي و بار کميکي که در فيلم «خرچنگ» (The Lobster) مي يابيد به نوع شخصيت شما بستگي دارد، اما کساني که به ماجراهاي سورئال و خيالي علاقه دارند بدون شک اين فيلم را يک شورش واقعي در دنياي فيملسازي خواهند دانست. فيلم «خرچنگ» پر از ديالوگ هاي عجيب و غريب متناسب با سبک کافکايي داستان بوده و تاثيري که بر روي بيننده مي گذارد نيز بسيار عميق و قابل توجه است. کالين فارل با يک بدسگالي نجيبانه و متعهدانه ديالوگ هايش را به زبان مي آورد که تُن و لحن فيلم را تقويت مي کند و راشل ويز، ليا سيدوکس و جان سي رايلي نيز به شکلي بي نقص نقش هاي جانبي داستان را پر کرده اند.
خرچنگ (2015)
داستان فيلم خود عناصري از کمدي و تراژدي را همراه دارد: در يک دنياي عجيب و غريب و پادآرمان شهري، افراد مجرد به يک هتل شبيه مکان تفريحي فرستاده شده و به آن ها 45 روز وقت داده مي شود که يک شريک زندگي براي خود پيدا کنند. در صورتي که افراد مذکور در اين مدت نتوانند شريک زندگي خود را پيدا کنند، به حيواني که خود انتخاب مي کنند تبديل مي شوند. داستان فيلم با کمدي و تراژدي آغاز مي شود، چيزي که در رقص عجيب و غريب ابتداي فيلم نمود پيدا مي کند. فيلم «خرچنگ» با يک اوج داستاني تکان دهنده و تراژيک و همزمان بسيار بي معني و پوچ به پايان مي رسد که بيننده براي اين که بفهمد چه احساسي بايد داشته باشد به چند دقيقه وقت نياز دارد.
نمايش ترومن (1998)
جيم کري در تعدادي از بهترين فيلم هايش، استعداد خود در نقش هاي کمدي و درام را به نمايش گذاشته است اما «نمايش ترومن» (The Truman Show)، بدون شک، بهترين کار او در اين زمينه است. کري که در اين فيلم از تيپ کليشه اي کميک ديوانه مآبانه خود فاصله گرفته به داستاني تراژيک و ويرانگر وارد مي شود و تمام بار بازيگري فيلم را يک تنه به دوش مي کشد. با اين وجود، «نمايش ترومن» يکي از هوشمندانه ترين فيلم هايي است که مي توانيد در تاريخ سينما بيابيد، با روايتي که سطوح ظاهري و تشبيهي (کنايه اي) به يک اندازه فوق االعاده عمل مي کند. سبک کارگرداني پيتر وير نيز يک سبک تماشاگرانه و عاري از مبالغه را در پيش مي گيرد که در جهت تقويت داستان فيلم عمل مي کند.
نمايش ترومن (1998)
قهرمان داستان، ترومن بربانک، بدون اين که بداند، تمام زندگي خود را به عنوان ستاره يک نمايش تلويزيوني رياليتي شو و داستاني که حول محور او مي چرخد گذرانده است. با يک سبک زندگي کاملاً و به دقت برنامه ريزي شده و بازيگراني که نقش دوستان و خانواده او را بازي مي کنند، زندگي ترومن در واقع يک زندگي مصنوعي و مورد سوء استفاده قرار گرفته است. اما وقتي که تهيه کنندگان نمايش به سادگي از کنار برخي اشتباهات حياتي او مي گذرند، ترومن در مورد واقعيت شرايط و دنيايي که در آن زندگي مي کند دچار ترديد شده و بايد تصميم بگيرد که براي مشخص شدن واقعيت بايد تا کجا پيش برود و در نهايت چگونه با عوارض و عواقب رسيدن به حقيقت کنار بيايد.
ديکتاتور بزرگ (1940)
چارلي چاپلين در اين فيلم کلاسيک و شاهکار سينمايي خود همزمان نقش يک آرايشگر يهودي مهربان و يک ديکتاتور ستمگر که مصمم به از بين بردن سبک زندگي آرايشگر است را بازي مي کند. فيلم هجوآميز «ديکتاتور بزرگ» (The Great Dictator) که در سال 1940 ساخته شده ديدگاهي انتقادي به ماجراي جنگ جهاني دوم که در آن زمان در بدترين شرايط خود قرار داشت دارد و داستان فيلم توانسته به نقد نابرابري پرداخته و همزمان داستاني کميک و خنده دار را روايت کند. در اين فيلم چاپلين از مهارت هاي خارق العاده و افسانه ايش به عنوان يک کمدين براي روايت داستان يکي از تراژيک ترين برهه هاي زندگي بشريت استفاده مي کند.
ديکتاتور بزرگ (1940)
وقتي که آرايشگر داستان و ديکتاتور شبيه او با هم اشتباه گرفته مي شوند، آرايشگر مجبور مي شود براي جمعيتي عظيم سخنراني کند و نتيجه يکي از به ياد ماندني ترين و نمادين ترين سکانس هاي تاريخ سينماست؛ سخنراني شورانگيزي در مورد صلح در برابر عداوت ها و سنگدلي هايي که تنها انسان توانايي انجام آن ها را دارد. فيلم «ديکتاتور بزرگ» يک ماجراجويي جذاب و خنده دار است که به خوبي و تماماً اشارات جدي داستان و پيام خود را درک کرده است. چارلي چاپلين نويسندگي، کارگرداني، تهيه کنندگي و بازيگري نقش اول فيلمي کلاسيک را بر عهده گرفت که ساخت آن در آن زمان بسيار خطرناک و دشوار بوده و ماجرا و پيام آن پس از نزديک به يک قرن، هنوز هم قابل درک و ملموس است.
بيشتر بدانيد : بهترين کمدي - رمانتيکهاي دهه اول قرن 21 کدامند؟!
بيشتر بدانيد : بهترين فيلم هاي 2018 که بايد ببينيد + عکس (قسمت1)
بيشتر بدانيد : خنده دار ترين فيلم هاي تاريخ سينما
بيشتر بدانيد : معرفي جذاب ترين فيلم هاي کمدي
منبع: rooziato.com