بزرگنمايي:
چه خبر - شرورترين نقش هاي منفي تاريخ سينما که اسکار گرفتند
هاليوود تنها جايي است که شرور بودن گاهي به سود افراد تمام مي شود. در صنعتي که اغلب جوايز در اختيار «آدم خوب ها» قرار مي گيرد، بازيگران نقش «آدم بدها» از هر فرصتي براي رفتن به دنياي تاريک شخصيت هاي شرور و ايفاي نقش هاي خوشمزه شيطاني استفاده مي کنند. اگر چه بردن جايزه اسکار به معناي تصديق بي چون و چراي استعداد بازيگري در يک بازيگر نيست، اما اين جايزه باارزش در برخي موارد به نقش آفريني هاي بي نقص در قالب شخصيت هاي منفي تعلق گرفته است. اما چه چيزي يک شخصيت سينمايي را يک شخصيت منفي يا شرور تعريف مي کند؟
بيشتر بدانيد : بهترين شخصيت هاي منفي برنده جايزه اسکار + عکس
بسياري از بازيگراني که در ادامه اين مطلب به آن ها اشاره خواهد شد با ايفاي نقش هاي سنتي قهرمانانه مانند يک پرستار يا کلانتر به شهرت رسيده اند که در بافت فيلم هاي خود طرف شرور و بد ماجرا بوده اند. همه چيز به ديدگاه باز مي گردد و در اکثر موارد کسي که در داستان فيلم در مقابل شخصيت قهرمان قرار مي گيرد معمولاً شخصيت منفي يا شرور در نظر گرفته مي شود. در همين حال، يک شخصيت فناناپذير که در مقابل يک شخصيت قهرمان متفاوت قرار نمي گيرد به سختي مي تواند در قالب يک شخصيت منفي جلوه کند و در اين فهرست جايي ندارند. با احترام به تمامي بازيگران سرشناسي که به خاطر ايفاي نقش هاي منفي موفق به دريافت جايزه اسکار نشدند، در ادامه اين مطلب مي خواهيم شما را با بهترين بدهاي تاريخ سينما که موفق به کسب جايزه اسکار شدند آشنا کنيم.
اخطار اسپويل: از آنجايي که براي تشريح بازي بازيگران در نقش هاي گفته شده ناچار به سخن گفتن از داستان فيلم هستيم، پيشاپيش از بابت اسپويل کردن داستان اين فيلم ها از شما مخاطب عزيز پوزش مي طلبيم.
کيتي بيتس در «ميزري» (1990)
اگر چه شخصيت منفي فيلم «ميزري» (Misery) شايد يکي از شخصيت هاي کمتري واقعي و ملموس اين فهرست باشد اما اين موضوع چيزي از ترسناکي آن نمي کاهد.کيتي بيتس چنان بي نقص و تاثيرگذار به در نقش خود ظاهر مي شود که اين شخصيت منفي براي هميشه بر حرفه بازيگري او سايه مي افکند. اگر چه داستان فيلم يک ماجراي نسبتاً غيرمحتمل است اما چنان ترس و وحشتي در دل مخاطب ايجاد مي کند که تنها مي تواند از ذهن خلاق استفن کينگ تراوش کند. وقتي که يک روياي وسواسانه با واقعيت روبرو مي شود، نتيجه مي تواند به طرز شوکه کننده اي غيرقابل پيش بيني باشد و اين همان چيزي است که در داستان «ميزري» به ما نشان داده مي شود. کيتي بيتس در اين فيلم نقش آني ويلکس را بازي مي کند، پرستاري که به طور ناگهاني و بدنبال يک تصادف اتومبيل با يک نويسنده مشهور آشنا شده و براي مداوا او را به خانه اش مي آورد. آنطور که مشخص مي شود، آني از طرفداران پروپاقرص داستان هاي نويسنده داستان است و نقشه هاي ويژه اي براي آقاي نويسنده در دوران اقامتش در خانه او دارد.
کيتي بيتس در «ميزري» (1990)
در حالي که آني دست نوشته هاي کتاب آخر اين نويسنده را مي خواند از رنج هايي که بر شخصيت قهرمان کتاب تحميل مي شود خشمگين شده و نويسنده درمانده را وادار به تغيير سرنوشت اين شخصيت بر اساس خواسته هاي خود مي کند. وقتي که او در برابر اين خواسته مقاومت مي کند، آني برايش روشن مي سازد که عواقب اين مخالفت بسيار تاريک و دردناک خواهند بود و بدين ترتيب نويسنده نگون بخت وارد مبارزه اي دردناک براي نجات جان خود مي شود. بيتس چنان خشونت خونسردانه اي را وارد شخصيت آني وي کند که اين شخصيت را به يکي از بزرگ ترين و به ياد ماندني ترين شخصت هاي منفي تاريخ سينما تبديل کرده و در نهايت جايزه اسکار را براي وي به ارمغان مي آورد.
لوئيز فلچر در «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» (1975)
آيا مي شود پرستاري که زندگي اش را صرف مراقبت از بيماران رواني کرده يک شخصيت شرور و منفي دانست؟ فيلم «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) به اين سوال پاسخ مثبت مي دهد. سبکي از مراقبت که لوئيز فلچر از بيماران رواني در اين فيلم ارائه مي دهد نام او را در ميان شخصيت هاي منفي تاريخ سينما ماندگار ساخته است. زني با شغلي شريف و شايد هم در ابتدا با نيتي خوب، در اين داستان به ياد ماندني به شخصيتي منفور تبديل مي شود. او که به شدت در مورد قوانين سختگيرانه اش حساس و وسواسي است و ظاهراً نيازهاي متفاوت ديگر انسان ها را به فراموشي سپرده، به عمق شرارت سقوط مي کند. تنش زماني آغاز مي شود که شخصيت جک نيکلسون به همان آسايشگاه رواني برده مي شود که پرستار ريچد در آن کار مي کند.
لوئيز فلچر در «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» (1975)
نيکلسون از همان ابتدا با اين نيت که از قوانين سختگيرانه آسايشگاه تبعيت نکند و تا جايي که مي تواند موجبات شادي خود و ديگر بيماران را فراهم کند، وارد مي شود. وقتي که روحيه شورشگرانه او به ديگر بيماران نيز سرايت مي کند، خشم پرستار ريچد برانگيخته مي شود و تصميم مي گيرد به هر قيمتي که شده و با هر وسيله اي او را متوقف سازد. «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» فيلمي است که به تحليل و بررسي شخصيت هايش در عمقي بي سابقه مي پردازد و مخالفت شخصيت منفي داستان با آن ها در مقابل اين شخصيت ها، بسيار متفاوت بوده و توجه بيننده را به خود جلب مي کند. صورت بيروح و گرفته شخصيت پرستار ريچد به يکي از نمادهاي ماندگار تاريخ سينما تبديل شده و دنياي سينما به خاطر آن بدهکار نقش آفريني بي بديل لوئيز فلچر است.
خاوير باردم در «کشوري براي پيرمردها نيست» (2007)
فيلم «کشوري براي پيرمردها نيست» (No Country for Old Men) گونه اي از شخصيت منفي را مجسم مي سازد که به خاطر نداشتن کاريزماي شخصيتي بسيار ترسناک است. يک قاتل بي احساس و بدون احساس گناه، اين فيلم معمايي و معمولي را به مانند ارواح واقعي انساني به تسخير خود در مي آورد. در تضادي بسيار آشکار با شخصيت هاي منفي کارتوني و فانتزي که در بسياري از فيلم ها شاهد آن ها هستيم، شخصيت خاوير باردم به شکل ترسناکي قابل باور است، عليرغم اين که او در طول فيلم شخصيتي کم حرف و بازي محدود و بدون ذره اي احساس از خود ارائه مي دهد. بخش کوچکي از گذشته اين شخصيت در ابتداي داستان برملا مي شود و ما مي بينيم که قتل هاي او بر اساس انداختن سکه و حدس درست يا غلط آن توسط قربانيان شکل مي گيرد.
خاوير باردم در «کشوري براي پيرمردها نيست» (2007)
نبود ذره اي حس اخلاقي در او چنان عميق و محسوس است که خشونت هاي هولناک او که تنها بر اساس شانس (انداختن سکه) رخ مي دهند بسيار ترسناک تر از آنچه که هستند جلوه مي کنند. وقتي که يک مرد تگزاسي به طول اتفاقي در بيابان با کيفي پر از پول مواجه مي شود، ذره اي تصور نمي کند که برداشتن اين کيف باعث مي شود که مخوف ترين قاتل دنيا به سراغ او بيايد. اما وقتي که تعقيب و گريز شروع مي شود، کاملاً مشخص است که هيچ يک از طرفين بدون مبارزه حاضر به تسليم شدن نيست. خاوير باردم دائماً چند قدم با شخصيت فراري فيلم فاصله دارد و نگاه مرگبار اين شخصيت حتي پس از تيتراژ پاياني فيلم نيز براي مدتي با شما مي ماند.
هيث لجر در «شواليه تاريکي» (2008)
هيث لجر با چنان جديت و تعهدي به شخصيت جوکر نزديک شد که نمونه اش را دهه ها بود نديده بوديم. او به اندازه اي خود را در اين شخصيت غرق کرد که شخصيت منفي او در رده هاي بالاي به ياد ماندني ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما قرار گرفت. لجر که تمامي ويژگي هاي شرورانه شخصيت منفي داستان را به زيبايي و کمال پوزخندي که روي صورتش داشت در بازي خود وارد کرده بود، بازي ماندگاري از خود ارائه داد که تحت هر شرايطي در تاريخ سينما جاودانه مي شد. با توجه به اين که انتشار فيلم 6 ماه پس از مرگ غيرمنتظره لجر صورت گرفت، اين موضوع بر تلخي شخصيت جوکر افزود. دومين فيلم در سه گانه بتمن با عنوان «شواليه تاريکي» (The Dark Knight ) ساخته کريستوفر نولان، فيلمي بسيار تاريک بود.
هيث لجر در «شواليه تاريکي» (2008)
اين فيلم پيچيدگي هاي کارهايي که با نيت خوب انجام مي شوند را همراه با نيات مربوط به رفتارهاي بسيار شرورانه مورد بررسي قرار مي دهد. جوکر به عنوان شخصيت منفي اصلي وارد مي شود و هيث لجر نيز درنده خويي و عمق روانشناختي شخصيت جوکر را چنان به نمايش مي گذارد که توصيف آن از عهده هيچ مخاطب و منتقد سينمايي بر نمي آيد. در حالي که جوکر نقشه هايي را براي تحليل بردن باورهاي بتمن در مورد مفاهيم نيک و بد طرح ريزي و اجرا مي کند، مخاطب به يک سفر غيرقابل پيش بيني اما تکان دهنده برده مي شود. تصميم گيري در مورد اينکه در آخر داستان کدام شخصيت در نقش قهرمان و کدام در نقش شخصيت شرور جلوه مي کند به سکانس هاي پاياني فيلم واگذار مي شود که به لطف بازي قوي و بي بديل لجر فراموش نشدني و جاودانه مي شوند.
آنتوني هاپکينز در «سکوت بره ها» (1991)
استانداردهاي جديد براي شخصيت هاي منفي کاريزماتيک ترسناک زماني تثبيت شد که آنتوني هاپکينز دندان هايش را در نقش دکتر هانيبال لکتر در فيلم «سکوت بره ها» (The Silence of the Lambs) فرو برد. او با تار و پود وجودش در اين نقش فرو رفت و نقش اين قاتل هولناک را با آرامشي فراموش نشدني بازي کرد. تصوير او از دکتر هانيبال لکتر، بر جنبه هاي مربوط به هوش بالاي اين شخصيت تاکيد بيشتري داشته به نحوي که تصورات پيشين از شخصيت هاي منفي سينما را کاملاً دگرگون ساخت. اگر چه آنتوني هاپکينز اولين بازيگري نبود که نقش شخصيت فوق شرور هانيبال لکتر را بازي مي کرد (اين افتخار نصيب برايان کاکس در فيلم «شکار انسان» (Manhunter) در سال 1986) اما او اين شخصيت را براي هميشه براي خود جاودانه ساخت.
آنتوني هاپکينز در «سکوت بره ها» (1991)
در فيلم، لکتر از قبل در زندان به سر مي برد، جايي که او توسط يک مامور تازه کار و جوان اف بي آي به نام کلاريس استارلينگ فرا خوانده مي شود. هدف اين مامور زن از اين کار استفاده از ديدگاه هاي اين قاتل بالفطره به منظور کمک به دستگيري يک قاتل خوفناک ديگر است اما اين دو خيلي زود وارد يک بازي موش و گربه مي شود که تمرکز اصلي داستان را به خود اختصاص مي دهد. در نقش لکتر، هاپکينز کاريزما و مسحور کنندگي را در شخصيت داستاني اش جريان مي دهد و آن را با لحظاتي از بيرحمي ترسناک ترکيب مي سازد و آن زماني است که طبيعت حقيقي درون اين قاتل نمود پيدا مي کند. «سکوت بره ها» فيلمي ماندگار و بي نقص است اما نمي توان آن را بدون بازي افسانه اي و برنده اسکار سِر آنتوني هاپکينز تصور کرد.
بيشتر بدانيد : بهترين «آدم بد»هاي سينما!!
بيشتر بدانيد : جذاب ترين نقش هاي منفي سينما/ از نورمن بيتس تا گري اولدمن + تصاوير
بيشتر بدانيد : شرورترين و خوفناک ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما که هرگز فراموش نمي شوند + تصاوير
بيشتر بدانيد : «نقش منفي»ها، هيچ وقت جايزه نميگيرند!!
منبع: rooziato.com