بزرگنمايي:

چه خبر - شرورترين نقش هاي منفي تاريخ سينما که اسکار گرفتند

هاليوود تنها جايي است که شرور بودن گاهي به سود افراد تمام مي شود. در صنعتي که اغلب جوايز در اختيار «آدم خوب ها» قرار مي گيرد، بازيگران نقش «آدم بدها» از هر فرصتي براي رفتن به دنياي تاريک شخصيت هاي شرور و ايفاي نقش هاي خوشمزه شيطاني استفاده مي کنند. اگر چه بردن جايزه اسکار به معناي تصديق بي چون و چراي استعداد بازيگري در يک بازيگر نيست، اما اين جايزه باارزش در برخي موارد به نقش آفريني هاي بي نقص در قالب شخصيت هاي منفي تعلق گرفته است. اما چه چيزي يک شخصيت سينمايي را يک شخصيت منفي يا شرور تعريف مي کند؟

شارليز ترون در فيلم «هيولا» (2003)

بسياري از بازيگراني که در ادامه اين مطلب به آن ها اشاره خواهد شد با ايفاي نقش هاي سنتي قهرمانانه مانند يک پرستار يا کلانتر به شهرت رسيده اند که در بافت فيلم هاي خود طرف شرور و بد ماجرا بوده اند. همه چيز به ديدگاه باز مي گردد و در اکثر موارد کسي که در داستان فيلم در مقابل شخصيت قهرمان قرار مي گيرد معمولاً شخصيت منفي يا شرور در نظر گرفته مي شود. در همين حال، يک شخصيت فناناپذير که در مقابل يک شخصيت قهرمان متفاوت قرار نمي گيرد به سختي مي تواند در قالب يک شخصيت منفي جلوه کند و در اين فهرست جايي ندارند. با احترام به تمامي بازيگران سرشناسي که به خاطر ايفاي نقش هاي منفي موفق به دريافت جايزه اسکار نشدند، در ادامه اين مطلب مي خواهيم شما را با بهترين بدهاي تاريخ سينما که موفق به کسب جايزه اسکار شدند آشنا کنيم.
اخطار اسپويل: از آنجايي که براي تشريح بازي بازيگران در نقش هاي گفته شده ناچار به سخن گفتن از داستان فيلم هستيم، پيشاپيش از بابت اسپويل کردن داستان اين فيلم ها از شما مخاطب عزيز پوزش مي طلبيم.

وقتي که به بهترين و به يادماندني ترين نقش هاي منفي تاريخ سينما فکر مي کنيم بدون شک اسم في داناوي اولين اسمي که به ذهن مي رسد نيست اما تماشاي فيلم «شبکه» (Network) ساخته سيدني لومت مردکي است که نشان مي دهد اين بازيگر مهارت و استعداد بي نظيري در ايفاي نقش هاي متفاوت داشته است. اين فيلم يک فيلم انتقادي اجتماعي است که اگر داستان آن تا به اين حد در زندگي واقعي عادي نشده بود مي توانستيم آن را يک هجو نامه کامل بناميم. شخصيت منفي خود بزرگ بين اما ستمديده فيلم لومت بارها در تلويزيون هاي خبري کابلي و تالک شوهاي راديويي تقليد شده که ديگر تازگي و منحصر بفرد بودن خود را از دست داده است. اما فيلم «شبکه» که تنها مي توان فيلم «چهره اي در جمعيت» (A Face in the Crowd) ساخته اليا کازان را همتاي تازگي و نبوغ آن دانست همچنان هوشمندانه ترين و تاثيرگذارترين فيلمي است که با موضوع خاص خود در تاريخ سينما ساخته شده است.

في داناوي در فيلم «شبکه» (1976)

زماني که يک مجري باسابقه يک برنامه شبانگاهي خبري مطلع مي شود که به دليل نداشتن مخاطب کافي در آستانه اخراج قرار دارد، سعي مي کند سرنوشتش را خود به دست بگيرد. او اعلام مي کند که هفته آينده در طي برنامه زنده خود دست به خودکشي خواهد زد و بدين ترتيب آشوبي در ميان رده هاي بالاي مديريت شبکه ايجاد مي شود. في داناوي نقش يکي از مديران اين شبکه به نام ديانا کريستنسن را بازي مي کند که تصميم مي گيرد اين برنامه خبري شبانگاهي را با کمک گرفتن از ياوه گويي هاي مجري درمانده اش به يک برنامه سرگرم کننده تبديل کند. اما حتي با بالا رفتن مداوم تماشاگران برنامه نيز، او براي موفقيت بيشتر از هيچ تلاشي فروگذار نمي کند. بعد از مدت کوتاهي او خود را در حال معامله کردن با گروهي تروريست مي بيند که برنامه او را تهديد مي کنند. سقوط کريستنسن به دنياي شرارت از طريق جستجوي بي پروايانه قدرت و اعتبار و موفقيت هاي شخصي بسيار تاثير گذار بوده و داناوي نيز با بي نقصي و مهارت تمام اين شخصيت را به نمايش مي گذارد.

يک داستان چقدر مي تواند موثر باشد که ما را متقاعد سازدگروهي از قاتلان در واقع قهرمانان داستان و کلانتر ماجرا شخصيت شرور آن است؟ اما فيلم «نابخشوده» (Unforgiven) ساخته کلينت ايستوود به ما نشان مي دهد که اين رويکرد مي تواند بسيار موفقيت آميز باشد. اين فيلم نوعي وسترن متفاوت است که هنجارهاي سنتي ژانر خود را ناديده گرفته و محدوديت هاي ايجاد شده براي شخصيت هاي مثبت و منفي فيلم هاي وسترن را کاهش مي دهد. بدين ترتيب فيلم وسترن «نابخشوده» با ستارگان متعدد خود به يکي از به ياد ماندني ترين و مشهورترين فيلم هاي وسترن تاريخ سينما تبديل شده است. جين هکمن بزرگ در اين فيلم نقش يک کلانتر کينه توز را بازي مي کند که تعريف او از اعمال قانون به وضوح در برخي از موارد وارد قلمرو بي قانوني مي شود. وقتي که يک زن محلي بيرحمانه مورد حمله و تجاوز قرار مي گيرد، تنبيهي که کلانتر شهر براي خاطيان در نظر مي گيرد به هيچ عنوان با شدت جنايت سازگار نيست.

جين هکمن در فيلم «نابخشوده» (1992)

به همين دليل دوستان زن مورد تعرض قرار گرفته تصميم مي گيرند جايزه قابل توجهي براي هر کسي که خاطيان را به قتل برساند در نظر بگيرند و اينجاست که کلينت ايستوود وارد مي شود. او در فيلم خود نقش يک هفت تير کش بازنشسته را بازي مي کند که براي بدست آوردن جايزه دست به کار مي شود. اما وقتي که او و هکمن بر سر راه يکديگر قرار مي گيرند، نقش هاي اجتماعي آن ها ديگر کمترين ارزش و اهميتي ندارد: کلانتر از هيچ کاري براي اثبات اين که حق با اوست فروگذار نمي کند و جايزه بگيري که در گذشته شخصيتي منفي داشته انگيزه هاي جديدي غير از پول براي به پايان رساندن ماموريت خود پيدا مي کند. هکمن در نقش شخصيت منفي کلانتر داستان حضوري تاثيرگذار و فراموش نشدني در «نابخشوده» دارد.

با در نظر گرفتن اينکه دوران شرارت يک شخصيت منفي نتيجه ظلم ها و رفتارهاي غير انساني عليه او بوده است، مي توان احساسات متفاوت و متناقضي نسبت به او داشت. اين سبک روايي نادر نيست اما تنها در اندکي از موارد تاثيري ويژه و قوي دارد که نمونه آن را در فيلم «هيولا» (Monster) و شخصيتي واقعي با زازي شارليز ترون مي بينيم که بعد از تجربيات دردناکي که دارد به يکباره تغيير چهره مي دهد. بازي تاثيرگذار و شديداً بي نقص شارليز ترون در اين نقش تحسين منتقدان را براي وي به همراه داشت و باعث شکسته شدن قالب بازيگري او نيز شد که تا آن زمان به عنوان بازيگر نقش هاي رمانتيک و ساده شناخته مي شود.

شارليز ترون در فيلم «هيولا» (2003)

با ظاهري ژوليده و آشفته، ترون در اين فيلم در نقش يک روسپي مشهور ظاهر مي شود که مورد يک حمله بيرحمانه قرار مي گيرد و همين موضوع باعث مي شود که او در مسير شرارت و قتل قرار بگيرد. بعد از کشتن مهاجم، او خود را در شرايطي مي بيند که نه مي تواند از سبک زندگي خفت بارش فرار کند و نه اينکه از نفرتي که پس از اولين جنايتش در دلش خانه کرده دست بردارد. با افزايش تعداد قتل ها، او سعي مي کند از دست شکارچي هايي که در تعقيبش هستند فرار کند. بازي بدون ترس و واقعي ترون در نقش آيلين وورنوس در فيلم «هيولا» نام او را در ميان بازيگران بااستعداد معاصر سينما تثبيت کرده و در حافظه طرفداران اين ژانر جاودانه ساخت.

شخصيت هاي منفي شيک و پيک همواره در ميان شخصيت هاي ديوانه يا دستکم خل و چل سينما قرار داشته اند و فيلم «وال استريت» (Wall Street) به شکلي بي نقص و بديع چنين چهره اي از شخصيت منفي داستان ترسيم مي کند. يک سرمايه دار لاشخور صفت در نتيجه حرص بي پايانش به شخصيت بد ماجراي فيلم اليور استون تبديل مي شود و مخاطب نيز دلايل بسياري براي تنفر از اين شخصيت پيدا مي کند که زندگي بسياري را، اگر چه از راه دور، به نابودي مي کشاند. او مي گويد: «طمع داشتن هيچ اشکالي ندارد» و ديدگاهي که بايد نسبت به اين شعار و روش هاي او داشته باشيم کاملاً روشن است. مايکل داگلاس، نوعي جديت، سردي، زيرکي و ديدگاه بدبينانه را در اين شخصيت وارد مي کند که لايق بدست آوردن جايزه اسکار است و همين اتفاق نيز براي داگلاس کوچک رخ داد. چارلي شين نيز در اين فيلم نقش يک دلال جوان اما جاه طلب را بازي مي کند که توسط گوردون گکو، تاجر ثروتمند و مشهور وال استريت مورد حمايت قرار مي گيرد.

مايکل داگلاس در فيلم «وال استريت» (1987)

او موفق مي شود توجه قهرمان خود را جلب کند و تحت آموزش هاي او، چارلي شين نيز جايگاه خود را در ميان شخصيت هاي ثروتمند وال استريت پيدا مي کند. اما وقتي که شخصيت داگلاس (گکو)، نقشه اي بي پروايانه و غيرانساني براي تملک يک کمپاني را با وي در ميان مي گذارد که باعث از کار بيکار شدن بسيار از کارمندان کمپاني مي شود، رابطه اين دو به تيرگي مي گرايد. گلکو همان شخصيت منفي بي احساس و بيرحمي است که مي بينيم و او حتي زماني که خود را در محاصره قانون مي بيند نيز دست از روش هاي خود برنمي دارد و احساس پشيماني نمي کند. داگلاس همان غرور و رخوت تنفرآميزي که اين نقش مي طلبد را در بازي خود جلوه گر مي سازد و چنين سبک شخصيتي را براي هميشه به نام خود به ثبت مي رساند.

وسوسه انگيز است که برخي حتي در بدترين شخصيت هاي شرور نيز به دنبال ردي از انسانيت باشند، حتي اگر تنها به دليل کشف جايي که وي مسير زندگي اش را اشتباه رفته باشد. اما کمتر شخصيت فاسدي را مي توان تصور کرد که که ذره اي نقطه روشن و بخشودني در زندگي خود نداشته و نماد کامل و خالص شيطان باشند. نقش کريستوف والتس در فيلم «حرامزاده هاي بي شرف» (Inglourious Basterds)، از شاهکارهاي بي بديل کوئنتين تارانتينو، در اين دسته نادر قرار مي گيرد زيرا هيچ مخاطبي نمي تواند کوچکترين ردي از تنش يا خوبي در شخصيتي که او از خود به نمايش مي گذارد بيابد. شايد هر شخصيت منفي واقع گرايانه اي به پيچيدگي زياد نياز داشته باشد تا کاملاً واقعي و معتبر به نطر برسد اما هدف اين فيلم تنها در صورتي برآورده مي شود که شخصيت منفي داستان آن چنان بد باشد که براحتي بتوان از او متنفر بود.

کريستوف والتس در فيلم «حرامزاده هاي بي شرف» (2009)

اولين سکانس هاي فيلم «حرامزاده هاي بي شرف»، سرهنگ اس اس هانس لاندا را نشان مي دهد که به شکار يک خانواده يهودي مي رود، جايي که او فکر مي کند اين خانواده پنهان شده اند. بعد از اينکه او در مي يابد اين خانواده يهودي ممکن است زير کف چوبي خانه پنهان شده باشند، لاندا به سربازان خود دستور مي دهد که از همان بالا تمامي اين خانواده را به رگبار ببندند. اين اولين آشنايي مخاطب با شخصيت منفي (اما صادقانه بگوييم آنقدر منفي است که دوست داشتني مي شود!) هانس لاندا است که در باقي داستان نيز به رفتارهاي نفرت انگيز و شرورانه خود ادامه مي دهد. گروهي از سربازان يهودي-آمريکايي به رهبري برد پيت که در شناسايي و شکار بدترين دشمنان نازي خود مهارت دارند سرانجام با هانس لانداي داستان مواجه مي شوند. رويارويي اين دو گروه سکانسي فراموش نشدني است و اگر چه فيلم تارانتينو شخصيت پردازي غيرمتداولي به خصوص در اين سکانس دارد اما بازي والتس در اين فيلم بيش از هر بخش ديگري خودنمايي مي کند، نقش آفريني که او را از يک بازيگر درجه چندم به يک بازيگر طراز اول و پرطرفدار تبديل کرد.

بيشتر بدانيد : جذاب ترين نقش هاي منفي سينما/ از نورمن بيتس تا گري اولدمن + تصاوير

بيشتر بدانيد : شرورترين و خوفناک ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما که هرگز فراموش نمي شوند + تصاوير

بيشتر بدانيد : «نقش منفي»ها، هيچ وقت جايزه نمي‌گيرند!!

بيشتر بدانيد : بهترين «آدم بد»هاي سينما!!

منبع: rooziato.com