بزرگنمايي:
چه خبر - لئوناردو دي کاپريو مجبور شد جگر خام گاوميش را جلوي دوربين بخورد!!
بسياري از ما بازيگري در هاليوود را رويايي ترين شغل جهان مي دانيم. آن طور که ما مي بينيم، بازيگران هاليوود براي جا زدن خود به جاي شخصيت هاي فيلم مبالغ هنگفتي دستمزد دريافت مي کنند، هزاران طرفدار در سراسر دنيا براي آن ها هورا مي کشند و دريافتي آن ها به حدي است که مي توانند چندين سال استراحت کرده و ولخرجي کنند. اما در کنار اين موضوعات ظاهراً خوشايند، حالت هاي ناخوشايندي نيز وجود دارد. براي مثال اين که دائماً تحت نظر پاپاراتزي ها باشيد، در مورد رنگ لباس تان يا نوشته روي آن مجبور به پاسخگويي به رسانه ها شويد و اين که خصوصي ترين مسايل زندگي تان و بويژه روابط عاشقانه شما هميشه نقل محافل رسانه اي باشد بسيار ناخوشايند است.
لئوناردو دي کاپريو در «از مرگ بازگشته»
اين شرايط چنان آزار دهنده است که اگر جلب توجه کردن و در کانون حرف و حديث رسانه اي بودن را نمي پسنديد به هيچ عنوان نبايد به سراغ بازيگري برويد. اما واقعيت اين است که هنر بي نقص تنها از طريق رنج کشيدن ميسر مي شود و بسياري از بازيگراني که در ادامه به آن ها اشاره شده از طريق همين رنج کشيدن سهمي بزرگ در توليد برخي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما داشته اند. همه مي دانند که کار کردن روي فيلم مبتني بر ساعت ها کار خسته کننده در طول روز و برداشت هاي تکراري فراوان است اما برخي از بازيگران شرايطي را در حين فيلم برداري تجربه کرده اند که نه تنها به کاري خوشايند و دوست داشتني نمي ماند بلکه به يک شکنجه طولاني و بسيار دردناک شبيه است.
اين بازيگران شرايطي را تحمل کرده اند که يک فرد عادي با ديدن آن ها خيلي زود ترجيح مي داد اين حرفه را رها کند. مي توانيد آن ها را ديوانه بخوانيد اما تعهد بازيگري و هنري چيزي است که باعث شده اين بازيگران در حين فيلمبرداري يک فيلم خاص شرايطي مانند يک شکنجه واقعي را تحمل کرده و البته در نهايت پاداش آن را نيز دريافت کنند.
پيتر ولر در فيلم «پليس آهني»
پيتر ولر دوران حرفه اي بسيار موفقي در سينما و تلويزيون داشته است اما همه او را با نقش الکس مورفي يا همان «پليس آهني» (RoboCop) مي شناسند. اما ساخت اين فيلم کلاسيک و موفق در سال 1987 بدون دردسر و زحمت نبود. لباس مخصوص ولر در اين فيلم خيلي دير توسط طراحان به او تحويل داده شد به نحوي که وي مجبور بود حرکات پس از تبديل شدنش به مرد آهني را بدون در اختيار داشتن اين لباس تقليد کند. وقتي که اين لباس آماده و به او تحويل داده شد مشخص گرديد که اين مدت وقتشان را تلف کرده اند زيرا پوشيدن آن به طور کامل 10 ساعت زمان مي برد و در درون لباس، ولر هيچ حرکتي نمي توانست بکند.
پيتر ولر در فيلم «پليس آهني»
تنها يک برداشت با اين لباس گرفته شد تا اين که همه اعضاي تيم توليد فيلم به اين نتيجه رسيدند که کار با چنين لباس خاصي غيرممکن است. درگيري ها بين کارگردان، نويسنده و کمپاني سازنده فيلم بالا گرفت به نحوي که رييس استوديو اوريون پيکچرز تهديد کرد که در صورت پيدا نشدن راهي براي حل اين مشکل، ساخت فيلم به کلي متوقف خواهد شد. در نهايت با پيشنهاد ولر، طراح اصلي لباس فرا خوانده شد و در مدت يک هفته مشکل لباس مخصوص پليس آهني حل شد. دو هفته ديگر صرف طراحي حرکات مختلف شخصيت پليس آهني شده و نحوه اجراي آن ها به ولر آموزش داده شد.
لئوناردو دي کاپريو در «از مرگ بازگشته»
سختي ها و رنج هايي که بازيگران فيلم «از مرگ بازگشته» (The Revenant) ساخته آلخاندرو ايناريتو کشيدند فراتر از حد تصور است زيرا کارگردان کمال گرا و سرسخت فيلم تصميم گرفته بود که فيلم را در نقطه اي دوردست در آلبرتا، کانادا فيلم برداري کند، جايي که دماي هوا به ندرت به بالاي صفر درجه مي رسيد. پيش از انتشار فيلم، گزارش شد که ارتباط ناکافي و نامناسب بين تهيه کنندگان و اعضاي تيم توليد باعث تاخيرهاي بسياري در شروع فيلم برداري شده بود. بسياري از آن ها آمادگي شرايطي که در اين لوکيشن دورافتاده و يخ زده حکمفرما بود را نداشتند. بدين ترتيب ايناريتو به دليل از کار افتادن دوربين ها در هواي سرد مجبور شد بيش از 5 هفته فيلم برداري ها را متوقف کند.
لئوناردو دي کاپريو در «از مرگ بازگشته»
شرايط آب و هوايي براي همه اعضاي تيم سازنده طاقت فرسا بود اما هيچ يک به اندازه لئوناردو دي کاپريو متحمل شکنجه نشد. بعد از اين که شخصيت او در فيلم توسط يک خرس خشمگين مورد حمله قرار گرفت، وي مجبور شد تمامي صحنه هاي درگيري با خرس را با پوشيدن 47 تکه متفاوت از گريم که کامل کردن آن ها روي صورت و بدنش به تنهايي 5 ساعت زمان مي برد بازي کند. پوست خرسي که وي در فيلم به تن دارد خيس شده و در اثر سرما يخ مي بست، بدين ترتيب دي کاپريو دائماً با مشکل سرما و از دست رفتن گرماي بدنش به حدي خطرناک مواجه بود. در اين ميان شايد بدترين شکنجه او اين بود که مجبور شد جگر يک گاوميش را به صورت خام در برابر دوربين بخورد و اين اتفاق بعد از آن افتاد که جگر دست ساز آن چيزي که کارگردان مي خواست از آب درنيامد.
خوردن جگر خام گاوميش براي هيچ کسي خوشايند نيست اما براي دي کاپريويي که از سال 1992 هيچگاه گوشت نخورده بود اين موضوع بيش از يک شکنجه به نظر مي رسيد. البته اين همه شکنجه بي نتيجه نيز نبود زيرا هم ايناريتو به صحنه دلخواهش رسيد، هم دي کاپريو بالاخره برنده جايزه اسکار شد و هم فيلم «از مرگ بازگشته» به يکي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما با مضمون نجات يافتن از مرگ قطعي تبديل شد.
شلي دووال در «درخشش»
هر بازيگري که با استنلي کوبريک کار کرده باشد بدون شک از دو کلمه براي تشريح شخصيت او به عنوان يک کارگردان استفاده کرد که يکي «نابغه» خواهد بود و ديگري نيز کلمه اي است که در کمال تاسف اجازه آوردن آن در اين مطلب را نداريم! کمتر کارگرداني در تاريخ سينما يافت مي شود که به اندازه کوبريک از بازيگران خود انتظار بازي هاي بي نقص داشته باشد. در ميان تمامي شاهکارهاي او اما فيلم «درخشش» (The Shining) که آن هم در مکاني بسيار سرد و دورافتاده فيلم برداري شد براي تمام کساني که در ساخت آن دست داشتند سخت و طاقت فرسا بود.
شلي دووال در «درخشش»
کوبريک در صحنه اي که شخصيت ديک هالوران کشته مي شود با 40 برداشت، کاري کرد که اسکتمن کروثرز، بازيگر اين نقش در نهايت درماندگي و خستگي شروع به گريه کرد و جيغ زنان گفت:«تو چي مي خواي آقاي کوبريک؟». اما بلايي که به سر او آمد در مقايسه با شرايطي که شلي دووال تحمل مي کرد چيزي نبود. کارگردان دائماً از شيوه و سبک بازي اين بازيگر ايراد مي گرفت و دائماً از او مي خواست که ترس و وحشت را در نهايت ممکن خود به تصوير بکشد. او حتي به ديگر بازيگران فيلم دستور داد که حق همدردي و تسلي دادن به دووال را ندارند. در يکي از سکانس هاي فيلم که شخصيت وندي ترانس بايد با يک چوب بيسبال از خود در برابر حمله شوهر ديوانه اش دفاع کند، بيش از 127 برداشت گرفته شد تا کوبريک به آنچه که مي خواست رسيد و آن هم زماني بود که دووال کاملاً از لحاظ رواني نابود شده بود.
اين تعداد برداشت رکوردي در سينما به شمار مي آمد. دووال در طي 500 روز فيلم برداري فيلم آنقدر گريه کرده بود که بخش قابل توجهي از آب بدنش را از دست داد. دووال در کتابي که بعدها در مورد اين کارگردان بزرگ نوشت سعي کرده بود عليرغم ميلش از به کار بردن القابي توهين آميز براي کوبريک خودداري کند. در يکي از توصيفات او در اين کتاب چنين آمده:«استنلي چنان مرا تحت فشار قرار مي داد و ترغيب مي کرد که هيچگاه قبلاً تا به اين حد تحت فشار قرار نگرفته بودم. اين سخت ترين نقشي بود که مجبور به انجام آن شده ام».
اد هريس و ماري اليزابت مستر آنتونيو در فيلم «ورطه»
جيمز کامرون يکي از معروف ترين و سختگيرترين کارگردانان تاريخ سينماست که وسواس و سختگيري هاي او هنگام فيلم برداري فيلم «ورطه» (The Abyss) در سال 1989 تاکنون در ذهن اد هريس و ماري اليزابت مستر آنتونيو به عنوان بازيگران اصلي فيلم باقيمانده است. بخش اعظم فيلم در زير دريا رخ مي دهد در حالي که فيلم برداري ها در مرکز فرماندهي يک رآکتور هسته اي متروکه در عمق 40 فوتي دريا صورت مي گرفت که با مشکلات زيادي همراه بود. بازيگران و اعضاي تيم توليد دائماً با فشار آب مشکل داشته و بايد مرتباً مشکلات اين فشار به شيوه هاي خاص از روي آن ها برداشته مي شد. آن ها مجبور بودند در شرايطي که لباس هاي غواصي خيس شان را به تن داشتند استراحت کنند تا وقت کمتري تلف شود.
فيلم «ورطه»
در يکي از صحنه ها بود که کپسول اکسيژن جيمز کامرون از اکسيژن خالي شد و اين کارگردان معروف نزديک بود جانش را از دست بدهد. همين اتفاق نيز براي اد هريس افتاد که يه گفته خودش در يکي از صحنه ها به علت نقص فني در رگولاتور اکسيژن، وي مخلوطي از آب و اکسيژن را تنفس کرد که نزديک بود به مرگ وي منتهي شود. براي مستر آنتونيو نيز شرايط به همين بغرنجي بود بخصوص در صحنه اي که وي بعد از غرق شدن احيا مي شود و اين سکانس که بارها و بارها تکرار شده بود او را به مرز ديوانگي کشاند.
وي ساعت ها با لباس هاي خيس و بدني که از سرما در حال يخ زدن بود سکانسي را بازي مي کرد که در آن اد هريس دائماً روي قفسه سينه او فشار وارد مي کرد و سر او فرياد مي زد. اينجا بود که مستر آنتونيو ديگر کم آورد و در حالي که گريه مي کرد و فرياد مي کشيد از صحنه فيلم برداري فرار کرد. وي بعدها ديگر با کامرون کار نکرد زيرا شيوه کارگرداني او را بيرحمانه و بدون توجه به سلامت رواني اعضاي تيم توليد عنوان کرد و آن قدر از تجربه خود در اين فيلم بيزار بود که با نام «The Abuse» به معناي «شکنجه» از آن ياد مي کرد.
جان وويت، برت رينولدز، ند بيتي و راني کاکس در فيلم «رهايي»
اگر فيلم «رهايي» (Deliverance) را ديده باشيد مي دانيد که اين فيلم عموماً به خاطر يکي از صحنه هاي دردناک و بسيار خشنش شناخته مي شود که نمي توانيم در اينجا اسمي از آن بياوريم اما دليل رنج آور بودن اين فيلم آن صحنه خاص نيست. ساخت اين فيلم چنان چالش برانگيز و سخت بود که جان بورمن خود به عنوان کارگردان فيلم تاييد کرده که ساخت آن در روزگار کنوني به هيچ عنوان ممکن نبود. داستان فيلم در مورد 4 دوست است سفر ماجراجويانه آن ها با قايق در يک رودخانه وحشي آن ها را به درون تاريکي مطلق مي برد و همين قايقراني ها بود که به تجربه اي هولناک براي بازيگران فيلم تبديل شد. در هنگام فيلم برداري صحنه هاي مربوط به قايقراني در رودخانه خروشان فيلم، يک غواص استخدام شده بود که به گفته بورمن دائماً به درون آب مي پريد و بازيگران را از آب بيرون مي کشيدسختي هاي بازيگري در هاليوود
جان وويت، برت رينولدز، ند بيتي و راني کاکس در فيلم «رهايي»
در يکي از صحنه ها، ند بيتي به زير آب مي رود و ديگر بالا نمي آيد. حدود دو دقيقه يا بيشتر خبري از اين بازيگر نبود. بورمن هميشه اين ترس را داشت که يکي از بازيگرانش را در سکانس هاي ترسناک فيلم از دست بدهد. بيتي نزديک بود واقعاً غرق شود و او تنها بازيگر فيلم نبود که نزديک بود بميرد. رينولدز نيز در کتاب خاطرات خود از صحنه اي در اين فيلم مي گويد که نزديک بود به قيمت جانش تمام شود: «اطرافم را نگاه کردم و موج بلندي را ديدم که به سمتم مي آمد. از روي يک موج پريدم و با صخره برخورد کردم، به نحوي که دنبالچه ام شکست و درد آن تا به امروز نيز مرا رها نکرده است. سپس به زير آب رفتم و در يک گرداب گرفتار شدم، نمي توانستم از آن خارج شوم و در حدود 15 دقيقه بعد همه مردي لخت را ديدند که از گرداب بيرون آمد. همه چيز پاره شده بود، چکمه ها و همه لباس هايم درآمده بودند».
بيشتر بدانيد : نقش هاي شرورانه اي که به جسم و روح بازيگران آسيب رساند + تصوير
بيشتر بدانيد : 7 شخصيت خبيث سريال بازي تاج و تخت که از شکنجه شدن آنها لذت مي بريم!
بيشتر بدانيد : ترفندها، تله ها و دستگاه هاي شکنجه در فيلم هاي هاليوود!! + تصاوير
منبع : rooziato.com