افشاگري همسر حبيب محبيان از وعده دروغ مشايي براي بازگشت حبيب به ايران
موسيقي
بزرگنمايي:
چه خبر - دل حبيب شکسته بود
بخشي از اين مصاحبه را مي خوانيد:
صدا و تصوير حبيب يک سال و نيم بعد از فوت او مجوز گرفته است. احساس شما به اين ماجرا چيست؟
وقتي اين خبر را شنيدم بسيار ناراحت شدم. مجوز گرفتن آن کليپ يعني اهانت! همه ماجرا به «سمير زند» بازميگردد که نام او به عنوان خواننده مطرح شده است. حدود 5 سال پيش، اين فرد از حبيب درخواست کرد تا در قبال مبلغي با او در يک کار همکاري کند. حبيب قبول کرد که با آقاي زند دو خط بخواند.مبلغي را هم براي اينکار در نظر گرفتند. شوهر من هيچوقت با هيچکس قرارداد امضا نميکرد و به قول و حرف همه اعتماد داشت. وقتي آن آهنگ خوانده و پخش شد، آقاي زند، کلاه بزرگي سر شوهر من گذاشت و فرار کرد و رفت. بعد هم فکر کرد که کارش گرفته و لازم نيست بهايي براي آنچه به دست آورده بپردازد. بعد از مدتي او ديد ماجرا آن طور که فکر ميکرده پيش نرفت بنابراين به حبيب تلفن زد و گفت «استاد عذر ميخواهم و من اشتباه کردم». آن زمان حبيب فوري تلفن را قطع ميکرد. دل حبيب شکسته بود. حالا همين فرد در اين کليپي که مجوز گرفته حاضر است.
وزارت ارشاد با شما درباره مجوز اين موزيک ويدئو تماس نگرفته بود؟
سوال من اين است، وزارت ارشاد چطور بدون هماهنگي با ما به پخش صدا و تصوير حبيب در يک موزيک ويدئو مجوز داده است. اگر کسي از اين دنيا برود و 10 هزار تومان در حساب بانکي او وجود داشته باشد، آيا از تمام وارثان آن فرد نميخواهند براي تعيين تکليف آن پول حضور داشته باشند؟ من و پسرم مجوز گرفتن اين کليپ را از اين و آن شنيدهايم. من 42 سال براي حبيب زحمت کشيدهام، ما شانه به شانه هم زندگي کردهايم. من اصلا از مجوز گرفتن صدا و تصوير حبيب خبر نداشتم. ناگهان متوجه شدم کسي که بزرگترين کلاه را سر حبيب گذاشته، حالا براي کليپش مجوز پخش صدا و تصوير حبيب را گرفته است. شوهر من در عمر خود يک نخ سيگار نکشيد و يک ليوان مشروب نخورد. سالمترين فرد بود. حبيب دق کرد. نزديک 40 روز قبل از آنکه حبيب از پيش ما برود، سمير زند تلاش ميکرد تا دوباره سمت حبيب بيايد اما پس از آنکه نتوانست، در مصاحبهاي به حبيب اهانت کرد. پسرم، محمد، بلافاصله به من تلفن زد و گفت «نگذار پدر در اينترنت اين مصاحبه را ببيند»، چون ميدانست چقدر پدرش حساس است. حبيب حاضر بود گرسنگي بکشد و با چند عدد سيبزميني يک هفته زندگي کند ولي حرمتش حفظ شود. در اين شرايط فردي به حبيب با اين سن و سال اهانت کرد. خلاصه اين که ديگران تلفن کردند و حبيب از ماجرا خبردار شد. شليک آخر را اين فرد به شوهر من زد.
نظرتان درباره مجوز اين کليپ چيست؟
حرف من اين است که اين مجوز بدون خبردار شدن بازماندگان حبيب و مهمترين فرد که همسر او است، صادر شده است.
اين ماجرا را از طريق مجاري قضايي هم پيگيري کردهايد؟
نه، من شکايتم را پيش خدا ميبرم. ولي من از وزارت ارشاد مملکتم گله دارم. مگر شوهر من چه کار کرده بود؟ تمام پيشينه او را بگرديد. او چه کار کرده بود که تا وقتي زنده بود مجوز نگرفت؟ من اصلا اين را قبول ندارم که مجوزي داده شده است. آن آقا چون در آنجا رابطه داشته، توانسته مجوز بگيرد. البته من مطمئنم که بار کج به مقصد نميرسد اما اين واقعيت وجود دارد که از تصوير و صداي حبيب استفاده ابزاري کردهاند.
چند روز گذشته در صدا و سيماي اصفهان در برنامه زندهرود کليپي پخش کردند که صداي آقاي حبيب نيز در آن پخش شده است. نظر شما درباره اين موضوع چيست؟
آن زماني که بايد صداي حبيب از صدا و سيماي ملي پخش ميشد، اين اتفاق نيفتاد. اين کار نوشدارو پس از مرگ سهراب است و ديگر هيچ تاثيري ندارد. من به عنوان همسر حبيب نبايد ميدانستم که قرار است صداي او از صدا و سيما پخش شود؟ ما به اين خاطر از ايران رفتيم که شوهرم کار نداشت. همه زندگيمان را فروختيم و بعد از اينکه ديديم هيچ کاري نميتوانيم بکنيم از ايران رفتيم. 30 سال آواره دشت و بيابان بوديم. برخلاف کساني که به ما ميگويند لسآنجلسي، شوهر من تن به هر کاري داد و هر کاري کرد که ايراني بماند. يک نفر بيايد و بگويد که حبيب يک اشکال داشته است. تا وقتي زنده بود به او مجوز ندادند اما وقتي از ميان ما رفت اجازه دادند که صدايش پخش شود.
چه کسي به حبيب گفته بود که در صورت بازگشت به کشور اجازه فعاليت خواهد داشت؟
واقعيت چيزديگري است. حبيب خواهر بزرگتري داشت. وقتي متوجه شد که خواهرش در ايران مبتلا به بيماري شده براي ديدار او به ايران آمد. حبيب به ايران آمد تا خواهرش را ببيند ولي در فرودگاه پاسپورت و لپتاپش را از او گرفتند، او خيلي وحشت زده بود و براي مدتي در ايران ماند تا به سوالات پاسخ دهد. تا قبل از اين ماجرا هر وقت حبيب به ايران آمده بود 7 يا 8 روز بيشتر در کشور نمانده بود اما اين دفعه، وطن هوايي اش کرد. آقاياني از او سوءاستفاده کردند، دور او جمع شدند و گفتند به ايران بازگرد، ما براي تو اجازه کار ميگيريم. در آن زمان، ما بعد از 25 سال در لسآنجلس پس از آوارگيها، زندگي تشکيل داده بوديم. حبيب به من تلفن کرد که وسايلتان را جمع کنيد و به ايران بياييد. حبيب مرغش يک پا داشت و وقتي ميگفت بايد هماني شود که من ميگويم، بايد همان اتفاق ميافتاد. حبيب گفت به من قول دادهاند. کسي که به حبيب قول داده بود با آقاي مشايي هم آشنايي داشت و گفته بود که اسپانسر شما ميشوم و حتي اگر 10 سال اينجا باشيد، خرج شما را ميدهم اما بعد از 2 سال او هم با حمايت 20 درصدي از صداي حبيب ما را رها کرد. او با آقاي مشايي آشنايي داشت. اتفاقا آقاي مشايي بعد از رفتن حبيب با من تماس گرفت و گفت ما همان موقع به وزير وقت ارشاد گفتيم که براي حبيب مجوز بگيريم اما آن وزير حرف رئيس جمهوري را نخواند. اتفاقا من بعدا همان وزير ارشاد را در تلويزيون ديدم که از او پرسيده شد آيا شما با آقاي احمدينژاد دچار اختلاف نظر بوديد و او پاسخ داد که نه، تنها مشکل ما با آقاي احمدينژاد اين بود که آن زمان يک خواننده لسآنجلسي به ايران آمده بود و آنها از ما ميخواستند که به او مجوز دهيم و ما نميتوانستيم. آقاي مشايي هم همين را به من گفت که ما از وزير وقت خواستيم ولي او حرف را از مقامات ديگري به جز رئيسجمهوري قبول ميکرد. تنها موقعي که آقاي مشايي با ما تماس گرفت همان موقع بود.
منبع: روزنامه ابتکار
-
دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹:۵۸ PM
-
۱۰۵۶ بازدید
-
-
چه خبر