تئاتر و کيفيتي که دارد قرباني مي شود
تئاتر
بزرگنمايي:
چه خبر - تئاتر هنري است که وجه انديشگي در آن به شدت پررنگ است
کيوان کثيريان:
به روال معمول خودم، تصميم ندارم درباره نمايشهاي متوسط يا زير متوسطي که ميبينم چيزي بنويسم. در شرايط اين روزهاي تئاتر ما شايد يک نمايش با همه سختيها و گرفتاريهايي که دارد و زحماتي که عواملش برايش متحمل ميشوند، مستحق اين نباشد که کسي توصيه به نديدنش کند يا چيزي شبيه اين. اين روزها که اقبال تماشاگران به تئاتر ديدن بيشتر شده و اوضاع اقتصادي تئاتر دارد تکاني ميخورد، شايد نگاههاي تند انتقادي، کمي غيرمنصفانه بهنظر برسد.
اما در کنار اجراهاي خوب و قابل دفاع، گاهي نمايشهايي در سالنهاي معتبر ميبيني که احساس ميکني کل ماجرا دارد به بيراهه ميرود و اغماض و تسامح و سکوت، به اين انحراف کمک ميکند.شايد افزايش کميت سالنها و تعداد نمايشها کمکم دارد به قرباني شدن کيفيت ميانجامد و اين آسيب بزرگي است.
افزايش سريع تعداد سالنهاي نمايش و تماشاخانهها اگر به رقابت مثبت و ميدان يافتن جوانان مستعد و خلاق و نهايتا افزايش کيفيت بينجامد مفيد و قابل دفاع است ولي اگر منجر به افت کيفيت نمايشها و گسترش سيستم بسازبفروشي و بزن دررويي شود، بسيار آسيبزاست. کارهايي با متنهاي ضعيف، اجراهاي بد و ناپخته (که داد ميزند کل جلسات تمرين به 20 نرسيده)، بازيهاي خام و کارگرداني نشده، سادهگيري در صحنه و لباس و نور و … چرا بايد اجازه اجرا بگيرد؟ پس جايگاه کنترل کيفي کجاست؟ فقط اين شرط که نمايشي مشکل مميزي نداشته باشد، براي اجرا رفتن آن کافي است؟ يا وجود يکي دو چهره صاحبنام در ميان بازيگران کفايت ميکند؟ يا وجود يک تهيه کننده و سرمايه گذار؟
بله. تئاتر هم مثل سينما به مخاطب نيازمند است. به يک بخش تجاري هم احتياج دارد. ولي از ياد نبريم، تئاتر هنري است که وجه انديشگي در آن به شدت پررنگ است. اگر وجه عامه پسند اين هنر در کنار سطحي گرايي قرار بگيرد و وجه غالب هنر نمايش را تشکيل دهد، بحران ماهوي در تئاتر رخ خواهد داد. تئاتر در واقع بيش از آنکه موظف باشد مخاطبان عام و انبوه را راضي کند، بايد سطح سواد بصري، زيبايي شناسي و سطح سليقه و شناخت مخاطبش را ارتقا دهد و قطعا بيش از برخي هنرها با تفکر و انديشه سروکار دارد.
اما در حال حاضر برخي از آثار بطور مشخص، باعجله و بدون تمرين کافي روي صحنه رفتهاند، آشکارا پروسه ناقصي را طي کردهاند و هنوز به “نمايش” تبديل نشدهاند که قابليت اجرا روي صحنه را پيدا کنند. برخي آثار روي صحنه، اصولا از ضعفهاي اساسي در متن و کارگرداني رنج ميبرند و در سطح کارهاي دبيرستاني باقي ماندهاند. شايد بشود در سهلگيرانه ترين حالت گفت که اينگونه نمايشها مناسب تماشاخانهها و تالارهاي اصلي و مهم تئاتر ما نيستند.
کاش سالنهاي نمايش- چه خصوصي و چه دولتي- جدا از توجه به گيشه و درآمد، کمي هم سختگير باشند و به کيفيت آثار و طبعا اعتبار تماشاخانهشان اهميت بدهند. گيشه، همه چيز نيست. بيشک رعايت يک کف استاندارد کيفي قابل قبول، بايد از مهمترين اصول هر مجموعه نمايشي باشد. تماشاخانه خوب، وکيل مدافع تماشاگر است و ميتواند با سختگيري روي استاندارد کيفي آثار، به معتمد او هم بدل شود. يقينا سهلگيري روي کيفيت، به تدريج اعتماد مخاطبان را از کليت يک تماشاخانه سلب خواهد کرد.
منبع: روزنامه ايران
-
دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۹:۱۶ AM
-
۶۱۹ بازدید
-
-
چه خبر