بزرگنمايي:
چه خبر - گفت و گو با شارمين ميمندي نژاد
جمعيت امداد دانشجويي-مردمي امام علي (ع) در سال 1378 با هدف کاهش معضلات و آسيبهاي اجتماعي توسط شارمين ميمندينژاد تاسيس شد. اين انجمن مردم نهادِ 18 ساله امروز نه فقط در محلات آسيبخيز تهران که در بسياري از شهرستانها هم نمايندگي دارد و دامنه فعاليتش آن قدر گسترده است که از آموزش به کودکان بازمانده از تحصيل، تا گرفتن شناسنامه براي کودکان فاقد اوراق هويت و ايجاد اشتغال براي دختراني که هنوز قدم در نوجواني نگذاشته، مادر شدهاند را دربرميگيرد.
يکي از اين فعاليتهاي اين جمعيت آموزش تئاتر به کودکان است، آموزش تئاتر نه به قصد بازيگر کردن کودکان کار که به قصد پيدا کردن راهي براي کمک به آنها، راهي که بتوانند که از طريق آن خشمي را که آسيبهاي اجتماعي در وجودشان به يادگار ميگذارد تخليه کنند.
ميمندينژاد خود دانشآموخته تئاتر است و تاکنون با همين کودکان و نوجوانان سه نمايش روي صحنه برده است؛ «اژدها بر دوش»، «هفتمين برخون خوان رستم» و «تصميم جمعه سياه کبري». هر سه برگرفته از معضلات زندگي کودکان کار، با بازي خود آنها و اجرا شده در خانه هنرِ جمعيت دانشجويي امام علي (ع).
12 ژوئن برابر با 22 خرداد روز جهاني مقابله با کار کودک، بهانهاي شد تا به سراغ اين فعال حقوق کودکان برويم و از تاثير تئاتر بر کودکان کار و تجربيات شخصياش در اين خصوص بپرسيم.
حاصل تئاتردرماني بر کودکان کار، با هيچ روش ديگري قابل مقايسه نيست
ميمندينژاد در ابتدا در مورد اين که چه شد که در جمعيت دانشجويي امام علي (ع) به تئاتر به عنوان راهي براي کمک به کودکان کار انديشيده شد گفت:
«اين بچهها آن قدر آسيبهاي جدي و شديدي ديدهاند که ما در بسياري از مواقع ميمانديم که چطور ميتوانيم به آنها که در فضايي عجين شده با اعتياد و آسيبهايي از قبيل کودکآزاري زندگي ميکنند، از نظر روحي کمک کنيم. ما در جمعيت امام علي (ع) آن قدر بابت آسيبهايي که به اين کودکان رسيده دل آزردهايم که تلاش ميکنيم هر کاري از دستمان برميآيد از قبيل ايجاد فضايي آموزشي براي کودکان بازمانده از تحصيل، گرفتن اوراق هويت براي کودکان بيشناسنامه، فراهم کردن خدمات درماني و... برايشان انجام دهيم اما احساسمان اين بود که آسيبهايي که اين کودکان ديدهاند به قدري تاثيرات عميقي بر آنها گذاشته است که به ابزار ديگري براي رسيدنشان به آرامشي هر چند اندک نيازمنديم.»
موسس جمعيت دانشجويي امام علي (ع) افزود:
«اين جا بود که هنر به داد ما رسيد. ما پيش از اين با اين کودکان موسيقي کار کرده بوديم اما تئاتر تاثيري بسيار قابل ملاحظهتر بر آنها گذاشت، خصوصا تئاتري که براساس زندگي خود اين کودکان و تجربيات دشواري که از سر گذرانده بودند شکل گرفت. اين که کودک هر شب روي صحنه تجربه زيستهاش را بازسازي کند و آن را با کساني که به تماشايش نشستهاند به اشتراک بگذارد چنان به خالي شدن ذهن او از اين مصائب کمک ميکند که حاصلش با هيچ روش درماني ديگري قابل مقايسه نيست.»
نمايش هفت برخون خوان رستم
بچههاي کار براي شروع بازيگري چندين گام از آدمهاي عادي جلوترند
نويسنده و کارگردان «همه فرزندان خورشيد» در مورد اين که آيا کلاسهاي تئاتر کودکان کار شباهتي با کلاسهاي تئاتر مرسوم دارد و از الفباي بازيگري شروع ميشود يا نه توضيح داد:
«نکتهاي که بر آن تاکيد دارم اين است که تمام بچههاي کار، بدون استثنا بازيگراني عالي هستند. چون ناچارند در زندگيشان براي حفظ بقا چندين نقش بازي کنند و از خودشان پشت اين نقشها محافظت کنند و ميدانند که اگر اين نقشها را بازي نکنند آسيبهايي که ميبينند چندين برابر خواهد شد. به همين دليل اين بچهها براي شروع کردن بازيگري چندين گام از آدمهاي عادي جلوترند؛ چه از لحاظ بدن، چه از لحاظ بيان و چه از لحاظ توانايي انتقال احساسات و تحت تاثير قرار دادن شنونده و غيره. پس نيازي به تمرينات مرسوم کلاسهاي آموزش بازيگري ندارند.»
او در مورد شيوهاي که در تمرينات تئاترياش با اين بچهها دارد هم توضيح داد:
«مسئله دوم اين که روش ما، تئاتردرماني است. گونهاي افشاگري دروني از طريق تئاتر و بازگشت به روان آسيبديده و نگاه کردن به آن از طريق بازسازياش. يعني تئاتر فضايي براي اين کودکان فراهم ميکند تا آن چيزهايي را که در ضمير ناخودآگاهشان روي هم تلنبار شده بيرون بکشند و بررسياش کنند. درست شبيه به کاري که روانکاوان براي مراجعينشان انجام ميدهند.»
ميمندينژاد در مورد چگونگي نوشتن يا انتخاب متن تصريح کرد:
«در مورد متن هم اين گونه نيست که ما از زندگي يک کودک به نمايشنامه برسيم و معمولا مجموعه معضلاتي که بچههايمان دارند در يک متن نشان داده ميشود. روش ديگر اين است که يک متن از پيش آماده مثل «سيمرغ» عطار انتخاب و با بچهها کار شود که شما حاصلش را در نمايشي به همين نام با بازي کودکان کار خانه علم خاک سفيد ديديد، متني موزيکال، خوش رنگ و لعاب و نه چندان طولاني.»
تئاتر تصميم جمعه سياه کبري
مدرس سابق دانشکده هنر و معماري و دانشکده هنرهاي زيبا در مورد اين که کدام شيوه را ترجيح ميدهد؛ نگارش متن براساس معضلات زندگي کودکان کار يا انتخاب متني از پيش آماده، گفت:
«در مورد اول، شما وارد زندگي و دردهايي که اين کودکان کشيدهاند ميشويد و در مورد دوم نه اما تجربه ثابت کرده است که حتي وقتي خودتان متن نمينويسيد و متني از پيش نوشته شده انتخاب ميکنيد به نتايج خوبي ميرسيد. اين که به سراغ کدام يک از اين دو نوع متن برويد به رفتار خود کودک برميگردد. زماني هست که بچه خودش مشکلش را ميپوشاند يعني مورد خشونت قرار گرفته اما وضعيتش بحرانزا نيست و به مرز ضد اجتماعي شدن نزديک نشده است به بيان سادهتر از کسي طلبي ندارد و نميخواهد طلبش را از جامعه بگيرد اين جاست که ميتوان متني غير از متن زندگياش را با او کار کرد و با فرستادنش روي صحنه تئاتر به ديده شدنش، کمک به او براي ساختن هويتي جديد براي خود، تشويق شدنش، بازگشت اعتماد به نفسش و حل کردن مشکلاتش کمک کرد. شيوه افشاگري اما در مورد کودکاني جواب ميدهد که در معرض ضد اجتماعي شدنند.»
تاثيرات عملي تئاتر بر کودکان آسيبديده
نويسنده و کارگردان نمايش «مهر گياه» در مورد تجربيات عملياش در روي صحنه بردن کودکان کار در متني برگرفته از زندگي خود آنها گفت:
«دختر بچه کم سنوسالي داشتيم که سه فرزند داشت و هر سه را فروخته بود. اين دختر چون اعتياد داشت و در کمپ بود، بعضي شبها ميتوانست به ما بپيوندد و خودش نقش خودش را در نمايش «تصميم جمعه سياه کبري» بازي کند و در باقي شبها به جاي او بازيگر داشتيم. در يکي از شبهايي که خودش روي صحنه بود، يک دفعه چنان به گريه افتاد و با وجدانش رودررو شد که شروع به حرف زدن از زندگياش کرد و گفت من با بچههايم گدايي ميکردم و با پولش به جاي آن که براي آنها غذا بخرم براي خودم مواد ميخريدم و در دهان آنها خاک ميريختم و اين سرنوشت بچههايم بود تا قبل از آن که بفروشمشان... همان موقع هم که در اين نمايش بازي ميکرد جدا از اين که اعتياد داشت باردار هم بود.»
ميمندينژاد با اشاره به همين نمايش افزود:
«در همين اثر ساقياي داشتيم که بچهها براي گرفتن مواد پيشش ميرفتند و ما سه نفر از بچههاي غربت را که اين شرايط را تجربه کرده بودند براي نقش اين بچهها آورديم. در همان زماني که ما در حال تمرين بوديم يکي از اين بچهها مورد تجاوز قرار گرفت طوري که لگنش شکسته بود.»
اين مدرس سابق دانشگاه الزهرا با اشاره به تجربهاي ديگر از تئاتر کار کردن با کودکان کار ادامه داد:
«يا در نمايش «هفتمين برخون خوان رستم» قمهکشي بچه روي صحنه واقعي بود. يعني هر شب با قمه واقعي روي صحنه ميرفتند. اينها از بچهگي قمهکشي را ياد گرفته بودند و خانوادههايشان در محل زندگيشان به قمهکشي معروف بودند. ما بعد از اين که با هم صحبت کرديم به اين نتيجه رسيديم که يک صحنه قمهکشي هم در نمايش بگذاريم تا اينها خود را از آنچه در زندگي واقعي بارها و بارها انجام دادهاند خالي کنند. هنگام تمرين من به جاي قمه دو تکه چوب دستشان دادم. اينها گفتند ما چوب به دردمان نميخورد و ميزنيم همين ديگر را زخمي ميکنيم اما قمه خوب در دستمان مينشيند و بلديم با آن چطور فقط طرف را بترسانيم يا فقط خط بيندازيم يا اصلا نفلهاش کنيم.»
اجرا فقط در خانه هنرِ جمعيت امام علي يا سالني عمومي؟
او در مورد اين که ترجيح ميدهد هم چنان با اين کودکان در خانه هنر جمعيت دانشجويي امام علي (ع) روي صحنه برود يا به مکاني عمومي براي اجرا فکر ميکند گفت:
«من ترجيح ميدهم اجراهاي ما در همان خانه هنر بماند. چون نگاههايي که بيرون هست يک دست نيست. بعضي غيرانساني است و اين بچهها را آلوده ميدادند و بعضي از شدت دلسوزي از آن طرف بام ميافتند اما در خانه هنر هر چند ورود براي عموم آزاد است اما ميدانيم کساني که به تماشاي کار اين بچهها مينشينند معمولا از اعضاي جمعيت امام علي هستند و کم و بيش با شرايط اين بچهها آشنا. البته هنرمنداني هم بودهاند که خود به خانه هنر آمدهاند و کار بچههاي ما را ديدهاند از جمله حسن فتحي، ليلي رشيدي و غيره.»
انرژياي که واگويههاي درد از کارگردان اثر ميگيرد
ميمندينژاد با اشاره به اين که جز تئاتر چه راه ديگري براي خالي شدن اين کودکان از چنين مشکلاتي سراغ داريد گفت:
«شما جز تئاتر چه راه ديگري براي کمک روحي به کودکي با اين سطح از آسيب سراغ داريد؟! قصد ما هم از ابتدا واقعا تئاتر کار کردن و عشق روي صحنه بردن اين بچهها نبود، چون واگويه تمام اين دردها از زبان بچهها از شما که در مقام کارگردان و نويسنده هستيد انرژي وحشتناکي ميگيرد. معمولا عوامل يک نمايش، از روي صحنه رفتن احساس خوبي دارند اما تمرينهاي تئاترهاي ما تماما با عذاب و فشار حاصل از تکرار دردهاي اين بچهها همراه است.»
نميدانم تا کِي ميتوانيم ادامه بدهيم
او در پايان در مورد انرژي فراواني که براي رساندن اين کودکان به نقطهاي که بتوانند روي صحنه بروند ميگذارد هم توضيح داد:
«نتايج حاصل از روي صحنه رفتن اين بچهها به شدت عجيب و غريب است و بچههايي که توانستند روي صحنه بروند تقريبا بعد از 30 شب اجرا ديگر هيچ مشکلي نداشتند اما انرژياي که مثلا «تصميم جمعه سياه کبري» از من گرفت به قدري زياد بود که الان که ميخواهم کار ديگري را با آنها روي صحنه ببرم توانش را ندارم. بارها و بارها پيش آمده که يک تمرين ساده با اين بچهها منجر به ساعتها گريه کردن و فرياد زدنشان شده است و فکر نميکنم به طور مدام در طاقت و تحمل کسي بگنجد. قصد دارم کاري را با بچههاي زبالهگرد اجرا کنم که فعلا وسطش ماندهايم چون پيش نميرود و ما ساعتها و ساعتها فقط شاهد اشک ريختن اين بچهها هستيم. نميدانم ما تا کِي ميتوانيم ادامه بدهيم؟ زجري که اين بچهها ميکشند يک سو و زجري که ما از کساني که خود مسئول رسيدگي به وضعيت اين کودکان هستند و مسئوليتشان را فراموش کردهاند ميکشيم سوي ديگر. کساني که شدهاند مصداق؛ تو که نوشم نهاي نيشم چرايي.»
منبع: khabaronline.ir