بزرگنمايي:
چه خبر - به مناسبت روز ملي هنرهاي نمايشي
هنرهاي نمايش را ميتوان به چندين دسته تقسيم کرد:
تقسيمبندي
هنرهاي نمايشي شامل:
انواع رقص، موسيقيِ زنده، اپرا، تئاتر (زنده و عروسکي)، سينما، شعبدهبازي و تردستي، داستانگويي، نمايشهاي سيرک (بندبازي، معرکه گيري، کار با حيوانات و نمايشهاي پهلواني) و ساير هنرهاي مشابه است.
هنرمندانِ اين نمايشها با عنوانهايي چون: هنرپيشه، کمدين، رقصنده، شعبدهبازان، نوازندگان و خوانندگان نام برده ميشوند.
رقص
رقص معمولاً به حرکتهاي انسان که براي بيان يک حالت انجام ميگيرد گفته ميشود. رقص ميتواند در يک محيط اجرايي، روحاني يا اجتماعي اجرا شود.
به افرادي که به انجام رقص ميپردازند رقصنده ميگويند و به خودِ کنشِ رقص، رقصيدن يا رقص گفته ميشود.
در فرهنگ معاصر ايراني، رقاص لفظي است با بار منفي که به رقصندگان باشگاههاي شبانه ازجمله رقص عريان عربي و رقص برهنهٔ غربي اطلاق ميشود. بهکار بردن اين لفظ براي کساني که حرفهٔ آنان نوعي از انواع رقصهاي هنري است ناپسند است.
انواع هنر رقص: رقص باله، رقص فولکلر، رقص بالروم، رقص آييني.
اپرا
اُپرا آميزهاي از موسيقي و تئاتر است تا حقيقت به تصوير کشيده شود. ازاينرو براي خلق آثار اپرايي بايد در دو بخش موسيقي و نمايش آگاهي داشت تا بتوان پديدهاي درخور تحسين ايجاد کرد.
اپرا مجموعهاي است از هنرهاي مختلف:
موسيقي، ادبيات، فن بازيگري، طراحي صحنه، دکور و کارگرداني. اپرا از ارزندهترين پديدههاي جهان موسيقي است. طي چندين قرن، اپرا با تحولات فراوان، همه گونه رويدادها و سبکهاي موسيقي را تجربه کرد و به تکامل رسيد.
آوازهاي اپرا شامل دو قسمت است:
آريا (Aria) که قسمت اصلي اپراست و خواننده در آن با آرايشهاي آوازي، قدرت و مهارتش را ابراز ميدارد.
گفتآواز (به فرانسوي: Recitatif) که نوعي از فن بيان و مکالمهٔ آوازي است و غالباً پيش از آريا قرار ميگيرد. در اپراي ايتاليايي، گفتآواز رابط بين دو آرياست:
الف- گفتآواز خشک Recitatif Secco که آواز بدون ارکستر است و فقط با چند آکورد کوتاه همراهي ميشود.
ب- گفتآواز همراهيشونده Recitatif accampagne که خواننده به همراهي ارکستر ميخواند و بيشتر در اپراهاي فرانسوي معمول است.
تئاتر
اگر عبارت «هرگاه A نقش B را براي C بازي کند يک نمايش شکل گرفتهاست» را براي تعريف نمايش بپذيريم وابستگي غيرقابل انکار هنرهاي نمايشي به سه مقوله (بازيگر، نقش و تماشاگر) مشخص ميشود. تئاتر در سادهترين تعريف شکلي از نمايش است که علاوه بر اين سه عامل وابسته به عوامل ديگري چون «محل نمايش، متن نمايشي، زمان اجرا و فرايند توليد تا ارائه دارد» با اين تعريف نمايشهاي غير داستاني در رديف تئاترها قرار نميگيرند.
تئاتر از کلمهٔ يوناني «تئاترون» بهمعني تماشاخانه يا محل تماشا گرفته شدهاست و شامل انواع مختلفي چون نمايش زنده با بازيگر، نمايشهاي عروسکي، پانتوميم، تئاتر تلويزيوني، اپرا، باله، نمايشهاي موزيکال، نمايش راديويي، نمايشهاي آييني (به شرط داشتن ساختار روايي) و شکلهاي خاصي از نمايشهاي سنتي ملل و اقوام (براي نمونه: نقالي، پردهخواني، نمايشنامهخواني، تخت حوضي، تعزيه در ايران) و نمونههاي متعدد ديگري است.
تئاتر امروزه ازنظر ساختار و شکل ارائه گستردگي فراواني يافته و شکلهاي گاه بديعي چون (تئاتر خياباني، تئاتر محيطي، تئاتر مواجه، تئاتر پوچي و...) که برخي از آنها در شکل اجرا و تعدادي نيز در ساختار نمايشنامه دست به نوآوري زدهاند.
ريچارد فورمن، پيتر بروک، يرژي گروتوفسکي، خوان آکالايتيس، رابرت ويلسون، اليزابت لکامپت، پيتر سلارز، ژوزف اسووبودا، آندره سربن، آرين منوشکين و مارتا کلارک از جمله کارگردانهايي هستند که تئاتر را به گوناگوني شيوهها و سيستمهاي ارتباطي آن تجربه کردهاند.[6]
سيرک
روميان اولين کساني بودند که واژهٔ سيرک را بهکار بردند در آن زمان به محوطهٔ وسيعي که محل نمايشهاي مهيجي همچون اسب دواني، آکروبات، مسابقه ارابه راني و کشتي بود سيرک گفته ميشد. نوع جديد سيرک از سالهاي 1700 ميلادي آغاز به کار کردهاست و در آن از شعبده باز، دلقک، آکروبات باز و همه نوع حيوان رام شده و حتي شير و خرس هم استفاده ميشود.
نمايش در ايران
پس زمينه تئاتر در ايران به دوران باستان (641–1000 پيش از ميلاد) برميگردد. شروع اولين تئاتر و پديدههاي بازيگري مردم اين سرزمين را ميتوان در مراسم و تشريفاتي جستجو کرد که در آنها به ستودن قهرمانهاي افسانهاي و ملي و تحقير دشمن ميپرداختند؛ که از اين دست آثار ميشود به سوگ سياوش و روايات نمايشي از تاريخ، داستانهاي اساطيري و عشقي که توسط هرودوت و گزفون گزارش شده اشاره کرد.
تعزيه
تئاترهاي اوليه ايراني پيوند عميقي با واقعه کربلا و ساير وقايع و زندگي پيامبران دارد که عموماً تعزيه ناميده ميشود.
دوران قاجار
گروه تئاتر کريم شيرهاي در دوره سلطنت ناصرالدينشاه قاجار.
تئاتر جديد و مدرن اروپايي همچون بسياري ديگر از مظاهر غربي در زمان ناصرالدين شاه به ايران آمد. حکومتِ زمانخان، نوشته ميرزا آقا تبريزي از نخستين نمايشهاي مکتوب مربوط به دوره قاجار است.تا قبل از سفرهاي سهگانهٔ ناصرالدين شاه به اروپا تئاتر غيرتعزيهاي ايران تنها به يک سري نمايشهاي سبک کوچه بازاري خلاصه ميشد. روحوضي و تقليدکاري نمونهاي از آن بود.
تئاتر معاصر ايران
در سال 1303 شرکت `کمدى اخوان` به سرپرستى مرحوم محمود ظهيرالدّيني، از هنرپيشگان معروف کمدى و از اعضاى کمدى ايران، تأسيس شد. در اين مؤسسه افرادى مثل حسن سياسي، محمود الهي، رفيع حالتي، نعمت نصيري، ابوالقايم لاچيني، احمد منزوى و بانو در لرتا و چند تن ديگر همکارى داشتند. پس از چند سال فعاليت اين مؤسسه در شرايط محدود و نامساعد هنرى آن روز، سرانجام با درگذشت ظهيرالدين تعطيل شد. در همين دوران موسيقى و باله براى نخستين ببرا در نمايش ايران راه يافت. از افراد برجسته نمايش در ايران که براى نمايشهاى اُپرا زحمت زيادى کشيدهاند، استاد علينقى وزيرى و اسماعيل مهرتاش هستند.
در سال 1305 آقاى مهرتاش کلوپى بهنام جامعهٔ باربد تأسيس کرد که اعضاى فعالى چون: بانو ملوک ضرابي، بانو آزاد و آقايان على دريابيگي، رفيع حالتي، محسن سهيلي، مهدى مقبل، فضلالله بايگان، نورمحمد ميرعمادي، سيفالدين کرمانشاهي، ميرحسن شباهنگ، داشت.
اين کلوب با نشاندادن اُپراهاى `ليلى و مجنون` ، `عدالت` ، `خيام` ، `خسروشيرين` ، و نمايش `اوضاع اداري` به شهرت رسيد.
مهرتاش علاوه بر تصنيف اپراهاى متعدد متکبر موسيقى `نشاط آور` و مصنف `قطعات فکاهي` در موسيقى ايرانى است.
استاد وزيرى نيز با تأسيس کلوپ موزيکال مدرسهاى که تأسيس نمود، تعدادى از هنرمندان باسابقه را گردهم جمع کرد و به ساختن آهنگ و قطعات نمايشى پرداخت. اما با آتش گرفتن بناى کلوپ اين مؤسسه از بين رفت و چيزى جز چند صفحه گرامافون باقى ماند.
در سال 1308، تئاتر و استوديوى سيروس زير نظر آقاى ارداشس ناظريان تأسيس شد، اما موفقيتى کسب نکرد و نتوانست دوام يابد.
در 1309 تئاتر دايمى نکيسا توسط آقاى ارباب افلاطون شاهرخ فرزند ارباب کيخسرو تأسيس شد و نزديک به سه سال نمايشهايى برگزار کرد و مؤثر واقع شد. از هنرمندان اين مؤسسه مىتوان از آقايان ظهيرالدينى مصيري، معزديوان فکري، خيرخواه، قدرت منصور، گرمسيري، بهرامي، اسکندرىپور، حبيبالله اتحاديه، رضاقلى ظلّي، نصرتالله محتشم و بانوانى چون: لرتا، ايران دفتري، مريم نوري، ملوک حسني، نيکتاج صبري، چهرهآزاد و پروين، نام برد. اين نمايشها در سالن زردشتيان، سپه، تماشاخانهٔ تابستانى مرکزى برگزار مىشد.
ميرسيفالدين کرمانشاهى استوديويى بهنام `استوديو درام کرمانشاهي` را تأسيس کرد که تا آن تاريخ از نظر تکنيک صحنهآرايى و دکوراسيون در ايران بىسابقه بود. در اين استوديو براى اولين بار کلاس تأثيرى ايجاد شد و تعداد زيادى از هنرپيشگان به آنجا روى آوردند و بعد متأسفانه بدليل کارشکنىها، وى از کار دست کشيد و بعد ناگزير به خودکشى شد و در سال 1312 جامعهٔ تئاتر ايران از وجود چنين هنرمندى محروم گشت.
پس از آن بهدليل سانسور شديد شهربانى و نبودن تشويق از طرف اولياء امور، دستههاى دائمى تئاتر از ميان رفت. دوران فترت تئاتر شروع شد. در اين ايام چند دسته بطور موقت فعاليت داشتند که مهمترين آنها کانون صنعتى تروپپري، ايران چوان و کلوپ فردوسى است. آخرين دسته هنرى تروپ نوشين است که در اواخر سال 1311 بهوسيلهٔ نوشين و لرتا و محتشم تشکيل شد و اين دسته نيز بهدليل کارشکنى نتوانست به فعاليت خود ادامه دهد، و مانند سايرين منحل گرديد.
و بعد تا اوايل 1317 نمايش اجرا نشد و در خلال اين مدت تنها دو نمايشنامهٔ مرحوم فروغى بهوسيلهٔ عبدالحسين نوشين در سال سيرک به نمايش درآمد.
در سال 1318، سازمان پرورش افکار تأسيس شد و در آن سازمان دايرهٔ نمايشى به همت سيدعلى نصر تأسيس گرديد و بعد مدرسهٔ تئاترى بهنام هنرستان هنرپيشگى تهران به سِمت مهدى نامدار، عنايتالله شيباني، بهرامي، احمد دهقان، فضلالله بايگان و رفيع حالتى با همکارى عبدالحسين نوشين، على دريابيگى و معزديوان فکرى گشوده شد. در اولين دوره اين هنرستان دوازده بانو و چهل هنرجوى مرد پذيرفته شدند، بسيارى از هنرپيشگان امروز فارغالتحصيل اين دانشسراى هنرى مىباشند. در اين مکان براى اولين بار در تاريخ تئاتر ايران مدرسهاى رسمى با برنامهٔ صحيح که مواد علمى آن منطبق با پروگرام کنسرواتور پاريس بود، بهوجود آمد.
تئاتر دائمى تهران در سال 1319 به همت سيدعلى نصر و احمد دهقان تأسيس شد.
با شروع جنگى جهانى دوم در عرصهٔ هنر و ادبيات ايران انقلابى روى داد. شور و هيجان نويسندگان دوباره روشنايى گرفت و افکار تازه و نويى که بهوسيلهٔ سخنسرايان و نويسندگان در ادبيات ما راه يافت، ذوق مردم را بهکلى تغيير داد و آنها را با هنر نمايش بيشتر آشنا ساخت و در حقيقت `تئاتر مدرن` از سال 1320 در ايران پيدا شد.
متأسفانه تئاتر ما بهدنبال سنتهاى نمايشى خود شکل نگرفت و بهکلى از آن جدا شد.
گروه فرهنگ وهنر
منبع:fa.wikipedia.org/islamicartz.com