ناگفتههاي فاطمه معتمدآريا از ممنوعالفعاليتياش + عکس تئاتر بزرگنمايي: چه خبر - فاطمه معتمدآريا بيشترين رکوردها را در ميان هنرمندان ما دارد؛هم رکورد بيشترين جوايز داخلي و هم بيشترين جوايز خارجي،هم بيشترين فيلمهاي توقيفي را دارد و هم بيش از هر بازيگر ديگري، ممنوع الفعاليت شده است و آن طور که خودش ميگويد بيشترين دشنامها را خورده و فحشخورش هم حسابي ملس است!اين بازيگر در چند سال گذشته براي چندمين بار ممنوعالفعاليت شد تا اينکه در يک سال اخير بار ديگر اجازه کار پيدا کرد و اين روزها نيز با بازي در نمايش«ننه دلاور» کار زهرا صبري روي صحنه است.خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، به انگيزه اجراي اين نمايش گفتگويي با اين بازيگر دارد که در ادامه ميخوانيد:فاطمه معتمدآريا در حال گريم ننه دلاورکنار اتاق گريم تالار «چهارسو»، روي يکي از نيمکتهاي راهروي تئاتر شهر نشستيم و با معتمدآريا درباره حضورش در اين تئاتر، سالهاي ممنوعالکاري و فرصتهايي که از دست رفته، همکارياش با فيلمسازان جوان و البته وضعيت غم انگيز بچههاي غزه صحبت کرديم.فاطمه معتمدآريا که دوستان نزديکش «سيمين» صدايش ميکنند، جزو هنرمنداني است که در دوره نوجواني با حضور در کلاسهاي کانون پرورش فکري، وارد فضاي هنري شد و به قول خودش براي کار هنري تربيت شد.او در طول سالهاي فعاليتش در تئاتر و سينما در نقشهاي متفاوتي بازي کرده که هم جوايز زيادي برايش به ارمغان آوردهاند و هم او را به عنوان يکي از ماندگارترين بازيگران سينما و تئاتر در خاطرهها نگه داشتهاند.آرزو دارم«لير شاه» را بازي کنماولين پرسش خبرنگار ايسنا از او درباره «ننه دلاور» است و اينکه بازي در اين نقش چقدر جزو دغدغههاي او بوده است. معتمدآريا در پاسخ به اين پرسش گفت: «اصولا در دنياي نمايش نقشهايي وجود دارد که هر بازيگري آرزو دارد يک بار آنها را بازي کند. «ننه دلاور» هم جزو آن دسته از نقشهاي کليدي و بنيادي است که هر بازيگري - صرف نظر از زن و مرد - دوست دارد آن را بازي کند. همچنانکه خود من واقعا آرزو دارم، روزي نقش «شاه لير» را بازي کنم.»اما بازي در چنين نقشهايي همان اندازه که جذاب است، ترسناک هم هست زيرا بارها و بارها توسط بازيگران قدرتمند ارايه شده و يک بازيگر بايد خلاقيت زيادي داشته باشد تا تصويري متفاوت از اين نوع کاراکترها ارايه دهد.از سوي ديگر هميشه درباره اين گونه نقشها، ادعاها و تعصبات زيادي وجود دارد.معتمدآريا درباره دشواري بازي در چنين نقشهايي توضيح داد: « هميشه اين نقشها، هم خيلي سخت است و هم خيلي ساده. سادگياش به اين دليل است که نقشهاي مهم تاريخ نمايش خيلي تحليل شدهاند و دشوارياش اين است که بازيگر بايد خيلي تلاش کند تا يک کار درست انجام دهد؛ يعني هر دو وجه را دارد. منتهي در نهايت به اين برميگردد که کارگردان و بازيگر، آن نقش را از چه صافيايي الک ميکنند تا پذيرفتني باشد.»معتمدآريا در تئاتر ننه دلاورنمايشنامههايي که از دست برشت در رفتند!از اين هنرمند پرسيديم الان که چند روز از اجرا ميگذرد، از «ننه دلاور» تان چقدر راضي هستيد؟ و او با خنده پاسخ داد:« فکر کنم «ننه دلاور» و «دايره گچي» دو تا از آثار برشت هستند که از دست او در رفتهاند! چون تا حدود زيادي به نمايش دراماتيک نزديکشان کرده و با موضوع مادر و فرزند بازي کرده است. به همين دليل خيلي سخت ميشود با نمايشي که در آن رابطه مادر و فرزند، تعريف شده، تفکيک شده برخورد کرد.»بازيگر«مهر مادري» در توضيح بيشتر اين سختي ادامه داد:« حقيقتا براي من خيلي سخت است که بتوانم وجه مادر بودن «ننه دلاور» را نسبت به وجه تلاشاش براي زندگي روزمره در جنگ ضعيف کنم، ولي تا روزهاي آخر اجرا، خيلي فرصت داريم تا به «ننه دلاور»ي با چارچوب درست برسيم.»نمايش«ننه دلاور» اثري است درباره جنگ و مادري که بقاي زندگي خود و فرزندانش را در ادامه اين جنگ ميبيند. اين نمايش اين روزها در شرايطي در تهران اجرا ميشود که مدام با تصاوير و اخبار غم انگيز کشتار مردم و بويژه کودکان غزه روبرو هستيم.هر شب بچههاي غزه در نظرم هستندمعتمدآريا درباره اين همزماني گفت: « تقريبا هر شب اين صحبت در ميان ما مطرح ميشود که جنگ برنده ندارد و هر دو طرف بازندهاند، به خصوص در اين دوره که جناياتي در غزه خيلي حاد و غيرانساني ادامه دارد. «ننه دلاور» در صحنه آخر ديالوگي دارد که ميگويد:" لعنت به هر چي جنگه! لعنت به هر چي لحظه تاريخيه!" حقيقا هر شب که اين ديالوگ را ميگويم، فقط جنگ غزه در نظرم است. درست است که جنگ به طورعام پديده پليدي است، ولي امروزه که اطراف ما پر از ناعدالتي و بحران است، هر شب وقتي اين ديالوگ را ميگويم، بچههاي غزه در نظرم هستند.»ديگر «کوردليا» را سخت ميتوان بازي کرد!گفتگويمان را به تئاتر برميگردانيم و از آنجاکه از آغاز گفتگو اين پرسش در ذهنمان شکل گرفت که چرا فاطمه معتمدآريا دوست دارد نقش«ليرشاه» را بازي کند، همين موضوع را مطرح کرديم و او نيز با شيطنت پاسخ داد:«چون ديگر «کوردليا» را سخت بتوان بازي کرد!»اما بعد جدي شد و اضافه کرد:« يکي از شخصيتهايي که برايم خيلي ارزشمند است به واسطه فلسفهاي که پشت آن وجود دارد «شاه لير» است . چراکه درون هر يک از ما خصوصيتي از «شاه لير» وجود دارد، تعريف و تمجيد صرف براي ما خوشحال کننده است همچنانکه، فرمانروايي صرف، طمع بدون ديدن واقعيت و ...را دوست ميداريم. به همين دليل تقريبا از 14 سالگي در هر جاي دنيا که ميتوانستم، نمايش «شاه لير» را دنبال کردهام. اين نمايش را در قالب «کاتاکالي» تا نمايش عروسکي ايراني ديدهام و همين اواخر هم يک «شاه لير» خيلي فوقالعاده در تالار انتظامي ديدم که فقط بر مبناي حرکت بود.فاطمه معتمدآريا در سالهاي گذشته بيشتر در نمايشهاي سيامک احصايي بازي کرده و با آثاري چون «ترمينال» و «نامههايي به تب» روي صحنه بوده است.او دو سال پيش هم مشغول تمرين نمايش«قرار» ديگر اثر احصايي بود که به دليل ممنوعالکارياش، در ميانه تمرين، نتوانست گروه را همراهي کند.از او درباره همکاري با زهرا صبري پرسيديم؛ کارگرداني که با اجراي نمايشهاي عروسکي موفق خود، به عنوان يکي از خلاقترين هنرمندان اين رشته مطرح است. پيشينه فعاليت معتمدآريا در تئاتر عروسکي هم اين موضوع را جذابتر ميکرد.بهترين خاطره کاري، دوره «شهر موشها»او در پاسخ به ايسنا گفت: «خانم صبري را از اولين کارهاي دانشجويياش ميشناختم- آن زمان ما در گروهي فعال بوديم و آثار عروسکي را انتخاب ميکرديم. از اولين کاري که از او ديدم، به نظرم آمد خلاقيت بينظيري در کارش وجود دارد و بعدها که کارهاي حرفهايترش را روي صحنه برد، همه را دنبال ميکردم. او ميدانست تماشاگر کارهايش هستم، هميشه تماس ميگرفت و مرا براي تماشاي آثارش دعوت ميکرد. اما اين بار براي بازي در نمايشاش دعوت کرد و من که خلاقيت او را دوست داشتم، با اشتياق پذيرفتم. ضمن اينکه «ننه دلاور» هم کاري است که نميتوان به راحتي از آن گذشت.»پايان عصر طلايي«ننه دلاور» صبري گرچه عروسکي نيست، اما عروسک دارد ولي معتمدآريا در اين نمايش عروسک گرداني ندارد.او که همچنان شيفته دنياي عروسکهاست، اضافه کرد:«جزء نادر کساني هستم که کارم را با تئاتر و تئاتر عروسکي شروع کردهام ولي در اين زمينه خيلي کم کار بودهام. ولي بهترين خاطرات کاريام به دورهاي برميگردد که «شهر موشها» را کار کرديم. يک دوره طلايي عروسکي بود که براي بچههاي آن زمان پر از زيبايي و فانتزي بود. ضمن آنکه تمام آنچه به بچهها منتقل ميکرد، تفکري داشت و نسبت به مسائل آنان بيتفاوت نبود. تمام حرفها و اعمال ما در آن نمايشها پر از تحليل بود و فکر ميکنم تأثيرش بر مخاطبان، فقط متعلق به دوره خودش نبود و بعد از سه دهه همچنان ادامه دارد.»اما «چرا آن روند طلايي ادامه پيدا نکرد و چه شد که متوقف شد؟» صدا پيشه و عروسک گردان مجموعههاي«خونه مادر بزرگه» و «خاله قورباغه» به اين پرسش اين گونه پاسخ داد:« چگونه ميتوانست متوقف نشود؟! ببينيد در اين دوره ما در چه سالني تئاتر اجرا ميکنيم! در حالي که در دورهاي، بهترين سالن براي کارهايي مثل نمايش ما همين تالار «چهارسو» بود، اما الان به خاطر کثيفي، سر و صدا، شکل و شمايل چلوکبابياش و... اصلا آدم دلش نميخواهد به اين جا وارد شود! چگونه انتظار داريم همه چيز سر جاي خودش باشد؟! وضعيت تئاتر عروسکي هم مثل همينجا است، نوعي بيتوجهي و بيتخصصي بر کارهاي نمايشي ما حاکم شده که اميدوارم بزودي تغيير پيدا کند. اين وضعيت باعث شده متن نمايشها ،گروهها، شرايطي که هنرمندان کار ميکنند و... همه شبيه يکديگر بشود که هيچکدامش شبيه دوره فعاليت ما نيست. البته الان چند ماهي است که شايد کمي دارد بهتر ميشود. مثلا وقتي خود ما به اين سالن آمديم، به خانم صبري گفتم اين جا مثل خانه ماست و بايد آن را درست کنيم. به مسوولان تئاتر پيشنهاداتي داديم و آنها هم تغييراتي دادند. اميدوارم در بازسازي تئاتر شهر، اين وضعيت هم بهبود يابد.»دلم را سوزاندفاطمه معتمدآريا تا به حال چندين بار ممنوعالکار شده است،او در چند سال گذشته نيز بار ديگر دچار همين مشکل شد.بخش بعدي گفتگوي ايسنا درباره همين مساله است.ميخواستيم بدانيم در اين مدت چقدر پيشنهادهاي وسوسه برانگيز داشته که ذهنش را درگير کرده اما اجازه کار نداشته است و پاسخ او غم انگيز بود:« تقريبا تمام پيشنهاداتي که شد و اجازه نداشتم کار کنم، دلم را سوزاند. ولي آخريناش نمايش «قرار» سيامک احصايي بود که ميانه تمرين متوقف شد.»عدهاي دلشان نميخواست من کار کنم!پرسيديم «هيچ توضيحي داده نشد که چرا دچار مشکل شدهايد؟» و معتمدآريا توضيح داد:«اصلا مشکلي نداشتم که بخواهد حل شود! عدهاي دلشان نميخواست من کار کنم، همين! هيچ توضيحي برايم نداشتند. تمام مسايلي هم عنوان ميکردند، بهانه بود چون هيچ دليلي وجود نداشت. حتي از کسانيکه به من اجازه کار نميدادند، به بازرسي کل کشور و کميسيون فرهنگي مجلس شکايت کردم. اين گونه نبود که راحت بپذيرم کار نکنم ولي هيچکس، هيچ جوابي نداشت. تنها چيزي که ميگفتند، اين بود که شما هيچ مشکلي براي کار کردن نداري! اما عدهاي دلشان نميخواست من کار کنم. هيچ علاقهاي ندارم دلايلشان را بدانم. هميشه که در بر يک پاشنه نميچرخد، هميشه همه خوشحال نميشوند که يک نفر تمام وقت و فکر خود را براي کار فرهنگي بگذارد. به هر حال وقتي جو بيفرهنگ ميآيد، اول از همه کساني را که جلوي تيغاش هستند، رد ميکند. به همين دليل الان هيچ اعتراضي نسبت به رفتار ناپسند و ناشايستي که با من شد، ندارم. آنها اين گونه رفتار کردند. من هم تا جايي که ميتوانستم تلاش خود را کردم. از جايي به بعد فکر کردم حتما نبايد کار کنم و کار نکردم.»ترجيح دادم وارد رفتارهاي بيخردانه نشومدر مملکتي که کار فرهنگي با سختيهاي زيادي همراه است، براي يک هنرمند بسيار دشوار است که بدون دليلي قانع کننده، اجازه کار نداشته باشد با اين حال معتمدآريا اين مساله را براي خودش حل کرده بود.او توضيح داد:«جايي مطلبي ميخواندم که ميگفت خيلي سخت است آدم گير آدم نادان بيفتد. توضيح دادن براي آدم نادان خيلي سختتر از آدمي است که ميفهمد اما مخالف شما است. اگر آدم ببيند عدهاي با او مخالف هستند، خيلي راحتتر ميتواند با آنها گفتوگو کند، چون به هر حال نظريهاي دارند ولي وقتي کسي نظريهاي نداشته باشد و فقط بيخرد باشد، آن زمان است که گفتوگو سخت ميشود. به همين دليل ترجيح دادم وارد رفتارهاي بيخردانه نشوم. در اين چند سال آن قدر کارهاي مثبت کردم که ميبخشمشان به خاطر نادانيشان نه به اين خاطر که با من رفتار بدي کردند.»اما جالب اينجاست ممنوعالکاري او مسالهاي نبود که ديگران به آساني باورش کنند. آنچنانکه بسياري گروههاي هنري معتقد بودند ميتوانند اين مشکل را حل کنند،او خود درباره اين وضعيت گفت: «ميزان پيشنهاداتي که در آن دوره به من ميشد، به اندازه همين الان بود. هيچکس باورش نميشد مشکلي دارم. همه ميگفتند قول ميدهيم ميتوانيم مجوز کارت را بگيريم و من خندهام ميگرفت چون ميدانستم چيزي وجود ندارد که آنها اجازهاش را بگيرند.درواقع، يک چيزي وجود نداشت و آن درايت اين که من بايد کار ميکردم، وقتي اين درايت وجود نداشت، ديگر چه مجوزي بايد ميگرفتند؟!»بازيگر نمايشهاي«يک جفت کفش براي زهرا» و «نامههايي به تب» ادامه داد: «هر کاري را که پيشنهاد ميشد، تا آخر پيگيري ميکردم و به گروه ميگفتم قول ميدهم، نميتوانم کار کنم و وقتي هيچ خبري از آن گروه نميشد، ميفهميدم درست گفتهام. خوشبختانه با مجموعه جديدي که سال گذشته وارد ارشاد شدند، ديگر مشکلي ندارم. البته به سختي پيگيري کردند. هم معاونت سينمايي و نمايشي گفتند ما براي کار کردن شما تعهد کردهايم. من هم پذيرفتم و حالا دارم کار ميکنم.»ممنوعالکاري،وسواس را زياد ميکندممنوعالکاري معمولا وسواس هنرمندان را بيشتر ميکند بويژه اگر آن هنرمند خود، گزيده کار هم باشد، اين قانون در مورد معتمدآريا هم صادق است و او خود در اين زمينه گفت: «مسلما وسواسم بيشتر شد. البته هميشه آدم با وسواسي هستم. هيچ وقت انگيزه براي کار خيلي زياد ندارم. هميشه سالي يک کار داشتم و گاهي هم دو تا. بيشتر زمانم را معطوف به تحقيق و گردش در حيطه کاريام ميکنم. الان هم همين را ترجيح ميدهم. با اينکه متأسفانه سناريوهايي که پيشنهاد ميشود، خيلي دلچسب نيست ولي از بهترينهايشان دو تا را انتخاب کردهام.»بيشترين فحش خور يک هنرپيشه را دارمبازيگر«اينجا بدون من» رکورد بيشترين فيلمهاي توقيفي را دارد که البته برخي از آنها رفع توقيف شدهاند و به هر حال فيلمهايي چون«قصهها»،«صد سال به اين سالها»،«پريناز» و ... همه توقيفي بودهاند.او درباره اين موضوع گفت: «برايم خيلي خندهدار و در عين حال جالب است. رکوردهاي زيادي در ايران دارم؛ بيشترين جايزه ايراني، بيشترين جايزه خارجي، بيشترين فيلم توقيفي، بيشترين زمان توقف کار يک هنرپيشه چون در هر دهه، يک توقف در کارم بوده، بيشترين فحش خور يک هنرپيشه را هم دارم و اسنادش را هم دارم!اولين سفير حسن نيت سازمان مللمعتمدآريا در کنار تمام رکوردهايش، اولين سفير حسن نيت هم هست و در اين باره توضيح داد: «شايد بعد از نسل گذشته خودم، اولين هنرپيشهاي بودم که در کارهاي عاملالمنفعه فعاليت کردم.عنوان رسمي سفير حسن نيت تغذيه را در سازمان ملل دارم که بر اساس آن ، غيرمستقيم با آموزش و تغذيه افغانها در ارتباط هستم.»معتمدآريا در فيلم «گيلانه»محدوديتي براي کار در تلويزيون ندارمکنجکاو هستيم بدانيم تمايلي براي کار کردن با تلويزيون دارد يا نه و او نيز توضيح داد؛ چند پيشنهاد داشته براي نقشهاي مسن اما دوست ندارد بعد از «گيلانه» نقش زنان خيلي مسن را بازي کند.بازيگر سريالهاي «زير تيغ» و «آشپزباشي» تاکيد کرد: «براي خودم محدوديتي در کار کردن با تلويزيون نگذاشتهام چون رسانه فوقالعادهاي در ارتباط با مردم است ولي کار تلويزيوني هم بايد استانداردي داشته باشد.»همه کارهاي بعديام با جوانها خواهد بوداو اين روزها علاوه بر بازي در نمايش«ننه دلاور»، مشغول بازي در فيلمي به کارگرداني کاوه ابراهيمپور است؛ که اولين تجربه کارگردانياش را پشت سر ميگذارد. صحبتهايي هم با بهرام توکلي دارد و حالا بايد ديد کدام يک از سناريوهاي اين کارگردان قابل اجراتر است.بازيگر فيلمهاي «روسري آبي»،«يک بار براي هميشه» و«هنرپيشه» در اين سالها بيشتر با کارگردانهاي جوان همکاي کرده است.معتمدآريا با اعتقاد بر اينکه کار با جوانها خيلي عالي است، افزود:«حضور جوانها، نويد خوبي است چون آنها جسارت و نوآوري دارند و آيندهاي طولاني مدت را جلويشان ميبينند. خودشان را تمام شده حساب نميکنند. به همين دليل همه کارهاي سالهاي آيندهام با جوانها خواهد بود.آنها کاملا قابل اعتماد هستند واصولا با سينماي کمي قديميترمان، کمتر ميتوانم ارتباط برقرار کنم. هميشه دوست دارم فضاي خود را تغيير دهم .بيش از 50 فيلم کار کردهام که هيچ کدام شبيه ديگري نيست؛ نه از نظر سني، حال و هوا و نه موقعيت اجتماعي. اگر بخواهم به همين شيوه ادامه دهم، بايد مدام با جوانترها کار کنم.»به همه روزهاي کودکيام مديونمبازيگري که سال 63 فعاليت سينماياش را با «شهر موشها» آغاز کرد، حالا بيش از گذشته، انگيزه دارد و در توضيح اين موضوع گفت:« چون چيزهايي را به سختي به دست آوردهام و نميخواهم به آساني از دست دهم، بويژه با محدوديتهايي که برايم پيش آمد. نيامدهام که بروم يا مشهور و پولدار شوم. کسي هستم که از بچگي براي کار فرهنگي تربيت شدهام. به همه روزهاي کودکيام که در کانون گذراندم، مديونم. به بچههايي که امروز جاي من در کتابخانههاي کانون هستند، يا جاي من فيلم ميبينند، مديونم. در واقع مالياتي که امروزه از هنرمندان ميگيرند، در مقابل مالياتي که من به خاطرآموزش در کار فرهنگي بايد بدهم، هيچ است. هنوز خيلي به مردم، مملکتم، گذشته و آينده خود بدهکارم. بنابراين نه تنها اميدوارم بلکه بسيار مصمم هستم چون وظيفه دارم کارم را ادامه دهم.» منبع: isna.irمطالب پيشنهادي:خستهکنندهترين فيلمهاي تاريخ سينما کدامند؟!مورد اختلاف در ايران حجاب «آيشوارياي راي» است!!رضا داودنژاد در بيمارستان بستري استافشاگري درباره سرنوشت «پايتخت 4» به سبک تنابندهکشف اسکلت «نوح» در زيرزمين موزه پنسيلوانيا + عکس يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۲:۳۲ AM ۷۵۴ بازدید چه خبر