بزرگنمايي:
چه خبر - جوان 27 ساله همسر و دخترش را به قتل رساند
جوان 27 ساله به افسر پرونده درباره چگونگي وقوع جنايت گفت: دوران دبيرستان در رشته برق صنعتي تحصيل مي کردم که در واقع همه بدبختي هايم از همان دوران آغاز شد. آن زمان 17 سال بيشتر نداشتم که با تعارف دوستانم اولين پک را به سيگار زدم از آن روز به بعد کشيدن سيگار به همراه همکلاسي هايم به يک امر عادي تبديل شد. به طوري که در بيرون از مدرسه بسته سيگار را در جيب مان مي گذاشتيم و در کوچه و خيابان استعمال مي کرديم.
پدرم بنگاه دار بود و وضعيت مالي خوبي داشت به همين دليل پول رفيق بازي هايم را از او مي گرفتم تا اين که آرام آرام به خاطر حس کنجکاوي تصميم به مصرف ترياک گرفتيم. آن روز هم به همراه چند تن از دوستانم به باغي در منطقه همت آباد رفتيم و با روشن کردن آتش به استعمال مواد مخدر پرداختيم. آن جا بود که ديگر هر چند روز يک بار و در مکان هاي مختلف دور هم مي نشستيم و بساط مواد مخدر را پهن مي کرديم.
او افزود:وقتي تحصيلاتم در دبيرستان به پايان رسيد عازم خدمت سربازي شدم چرا که استعدادم کشش ادامه تحصيل در دانشگاه را نداشت و از سوي ديگر نيز خودم هم علاقه اي به ادامه تحصيل نداشتم. بعد از پايان سربازي گواهي نامه رانندگي گرفتم و با خودروي پرايدي که پدرم آن را خريده و در اختيارم گذاشته بود به مسافرکشي روي آوردم اما رفيق بازي را فراموش نکردم اين در حالي بود که هر روز مواد مخدر بيشتري مصرف مي کردم و کمتر مي توانستم کار کنم از طرفي هم همواره به خاطر تعمير خودرو از پدرم پول مي گرفتم تا اين که صبر پدرم لبريز شد و خودرواش را از من گرفت.
بعد از آن به دنبال کارگري رفتم تا بتوانم هزينه هاي اعتيادم را تامين کنم. اما از آن جايي که به دليل عوارض ناشي از اعتياد خمار مي شدم يا ساعت هاي زيادي را مي خوابيدم خيلي از روزها بيکار بودم و کسي مرا سر کار نمي برد تا اين که در سال 1392 با دختر عمويم ازدواج کردم.
وي گفت:آن ها ساکن يکي از روستاهاي قوچان بودند و من دختر عمويم را تا شب خواستگاري نديده بودم ولي در همان شب اول خواستگاري قرار و مدار ازدواج ما گذاشته شد و من با همسرم که 13 سال داشت ازدواج کردم البته درباره اعتيادم چيزي به او نگفتم چرا که فکر مي کردم موضوع با اهميتي نيست. بعد از ازدواج هم بيکار بودم و پدرم هزينه هاي زندگي مرا تامين مي کرد.
وقتي همسرم متوجه اعتيادم شد بارها به او و خانواده اش قول دادم که اعتيادم را ترک مي کنم اما فقط وعده مي دادم تا اين که چند بار به خاطر بيکاري و اعتياد من درگيري بين ما به وجود آمد و همسرم قهر کرد ولي به خاطر غروري که داشتم دنبالش نمي رفتم تا اين که خودش باز مي گشت اما از سال گذشته اختلافات ما شدت گرفت چرا که همسرم براي مصرف شيشه به من مشکوک شده بود به همين دليل وقتي از بيرون به منزل مي آمدم جر و بحث هاي ما شدت مي گرفت تا اين که در حالت عصبانيت او و فرزندم را خفه کردم .
منبع: khorasannews.com