بزرگنمايي:
چه خبر - قتل همسر در ملاقات زندان
ساعت يک ظهر چهارشنبه 21 فروردين مأموران زندان قزل حصار در تماس با بازپرس کشيک قتل پايتخت از قتل زن جواني به دست شوهر زندانياش خبر دادند.به دنبال اعلام اين خبر بازپرس جنايي به همراه تيم بررسي صحنه جرم راهي زندان قزل حصار شدند. در بررسيهاي صورت گرفته مشخص شد يکي از زندانيان که محکوم به حبس ابد بوده هنگامي که با همسرش ملاقات حضوري داشته وي را به قتل رسانده و سپس اقدام به حلق آويزي کرده است. اما با حضور پرسنل زندان از مرگ نجات يافته است.بدين ترتيب تحقيقات از مرد جوان به دستور بازپرس دشتبان از شعبه نهم دادسراي امور جنايي تهران صورت گرفت و وي به قتل همسرش اعتراف کرد.
گفتوگو با متهم
33 سال سن دارد، به جرم قاچاق هروئين محکوم به اعدام بوده اما 7 ماه قبل مورد عفو قرار گرفت و اعدام او به حبس ابد شکسته شد. وي در رابطه با انگيزهاش از اين جنايت ميگويد.
به چه جرمي به زندان افتادي؟
5 سال قبل به جرم حمل يک و نيم کيلو هروئين به اعدام محکوم شدم. اما 7 ماه قبل مورد عفو قرار گرفتم و حکمم شکست و به حبس ابد تبديل شد. البته سال 85 هم به اتهام حمل مواد بازداشت شدم اما بعد از 8 ماه حبس آزاد شدم.
چرا همسرت را کشتي؟
به خاطر بيمهريهايش. به خاطر اينکه هر کاري ميگفتم انجام بده او مخالفش را انجام ميداد. مثلاً به او گفتم در تهران بماند اما بدون اينکه به من حرفي بزند وسايلش را جمع کرد و به شهرستاني که خانوادهاش در آنجا زندگي ميکردند رفت. برادرش همکار من بود ولي هيچ قدمي براي آزادي من برنداشت. زماني که به اعدام محکوم شدم همسرم ناراحت نشد. من اگر خلاف کردم به خاطر او بود. ميخواستم او و پسر 10 سالهام در رفاه و آسايش زندگي کنند وگرنه خودم که نياز به پول نداشتم.
در اين مدت با همسرت ملاقات داشتي؟
خودم به او گفتم نيايد. از بس که رفتارهايش سرد بود. از دستش ناراحت بودم. من به خاطر او به زندان افتادم و روزهاي سختي بر من گذشت ولي همسرم اصلاً اين موضوع را درک نميکرد. از او نفرت پيدا کرده بودم، بايد او را ميکشتم تا آرام ميشدم. الان احساس آرامش دارم.
از کي تصميم به قتل همسرت گرفتي؟
يک هفتهاي ميشد. به او گفته بودم که به ملاقاتم نيايد. اما براي اجراي نقشهام به همسرم زنگ زدم و گفتم از زندان خسته شدهام و ميخواهم خودکشي کنم. از او خواستم به ملاقاتم بيايد. او هم پذيرفت. ميخواستم او را خفه کنم اما زماني که سوار اتوبوس حمل زندانيان شدم چشمم به يک تيزي افتاد. آن را برداشتم و زماني که همسرم را ديدم او را با چند ضربه به قتل رساندم. براي اينکه صدايش را کسي نشنود دستم را روي دهانش گذاشته بودم.
چرا او را طلاق ندادي؟
طلاق نميگرفت. چندسال قبل با همسرم دچار اختلاف شدم و درخواست طلاق داد ولي با وساطت فاميل و خانوادهها آشتي کرديم. اين بار هر چه به او گفتم از بيمهريهايت خسته شدهام و طلاق بگير قبول نميکرد. نميدانم هدفش از اين کار چه بود.
چرا دست به خودکشي زدي؟
خسته شده بودم. ميدانستم که به خاطر کاري که انجام دادهام اعدام ميشوم. به همين خاطر با کش شلوار خودم را حلق آويز کردم.
چطور با همسرت آشنا شدي؟
دختر خالهام بود. سال 83 باهم ازدواج کرديم. آن موقعها زندگي خوبي داشتيم و من براي بهتر شدن زندگيام خيلي تلاش ميکردم. شغلم آزاد بود اما وقتي ديدم که درآمدم کفاف زندگيام را نميدهد تصميم گرفتم در کنارش مواد فروشي کنم. خودم هم گاهي اوقات ترياک مصرف ميکردم.
منبع: bartarinha.ir