بزرگنمايي:

چه خبر -

خريد کردن را از سرتان بياندازيد

زن جوان وارد پاساژي شيک و بزرگ مي‌شود. از پله‌هاي برقي بالا مي‌رود و به طبقه اول مي‌رسد. نگاهي به اين سو و آن سو مي‌اندازد. ويترين تک تک مغازه‌ها به او چشمک مي‌زنند.
يکي شلوارجين‌هاي رنگي را آويزان کرده، ديگري کالج‌هاي جديد در انواع رنگ‌بندي را کنار هم چيده و به نمايش گذاشته، آن يکي انواع بدليجات را از گردنبند و مچ‌بند گرفته تا کليپس سر و گيره مو را از در و ديوار آويخته، شال‌ها و روسري‌ها در يک مغازه نمايان هستند و وسايل تزئيني و دکوري خانه در جاي ديگر. پاهاي زن سست مي‌شود. او به سمت مغازه اول مي‌رود و وارد مي‌شود تا شلوار را پرو کند. از دوخت شلوار خوشش مي‌آيد و آن را مي‌پسندد، مي‌خرد و از مغازه خارج مي‌شود. اما نمي‌تواند از آن کالج‌هاي خوشرنگ دل بکند. به همين دليل وارد مغازه بغلي مي‌شود و دو جفت در رنگ‌هاي سبز و صورتي خريداري مي‌کند. خوب، او کيف‌هايي همرنگ کالج‌هاي جديدش ندارد، بنابراين بايد به فکر تهيه کيف هم باشد. پيش از آن‌که به کيف‌فروشي برود، در کيف پولش را باز مي‌کند و نگاهي به محتوياتش مي‌اندازد. مبلغي که براي خريد وسايل کنار گذاشته بود، تمام شده و اگر بخواهد بازهم ولخرجي کند بايد از هزينه زندگي تا آخر ماه کم بگذارد. اين عاقلانه نيست، اما در آن لحظه مغز او کار نمي‌کند. همچون فردي هيپنوتيزم شده به مغازه کيف‌فروشي مي‌رود تا ماموريتش را تکميل کند. هنگامي که چند کيسه پر از جنس خريد به سمت خانه راه مي‌افتد و در راه چند مرتبه اجناس خريداري شده‌اش را چک مي‌کند. هرچه دلش خواست خريد، اما حس خوبي ندارد چون مي‌داند تا آخر ماه به سختي مي‌گذرد.
اعتياد به خريد کردن هم مانند هر نوع عادت ناهنجار ديگر به فرد لطمه‌هاي فراوان مي‌زند. مبلغ کلاني پول خرج مي‌شود، اما خريدار همچنان حسرت به دل است چون اين کار، تنها موجب تحريک بيشتر او خواهد شد. اين اشتهاي سيري‌ناپذير به نقاط مختلف زندگي او لطمه وارد مي‌کند و کوچک‌ترين فايده‌اي هم دربر نخواهد داشت. اگر شما هم چنين حالتي را در وجود خود حس مي‌کنيد، با رعايت نکاتي که به شما پيشنهاد مي‌کنيم به رهايي خود کمک کنيد:

به گفته محققان، يکي از دلايل ضعف مديريت مالي در آن است که فرد نمي‌داند چه مبلغي پول خرج کرده و ترجيح مي‌دهد از رقم واقعي بي‌اطلاع باشد. پول بينوا از جيب او پرمي‌کشد بي‌آن‌که وي بداند چقدر داشته و چه مقدار کم شده و وي با فرار از واقعيت، همچنان خرج مي‌کند. شما هم حساب مبلغي را که براي دلتان خرج مي‌کنيد داشته باشيد تا عذاب وجدان وارده از رقم آن، عنان وسوسه وجودتان را در دست بگيرد و به شما اجازه خرج کردن بيش از حد را ندهد.

تجربه نشان داده هنگامي که فرد با روحيه خراب سراغ فروشگاه‌ها مي‌رود، چيزهايي را مي‌خرد که در حالت سلامت روحي به هيچ وجه تهيه نمي‌کرده، اما او در آن هنگام فقط و فقط به فکر آتش زدن پولش است و به گمان خود، با آن کار به آرامش مي‌رسد. شما اين کار را انجام ندهيد. براي درمان ناراحتي‌ها به فکر راه حل‌هاي ديگري باشيد و خريدکردن را به هنگامي که روحيه خوبي داريد موکول کنيد.

اين پيغام‌ها به نحوي نوشته مي‌شوند که با تمام قوا شما را بفريبند و به سمت خود بکشند. اصلا و ابدا آنها را نخوانيد، زيرا خبرنداشتن از بعضي چيزها به نفع شماست.

از نظر روان‌شناسي، هنگامي که شما در فروشگاهي آشنا قرارداريد ميل بيشتري براي پول خرج کردن پيدا مي‌کنيد. انسان به انجام کارهاي تکراري علاقه دارد و چه چيزي بهتر از پول خرج کردن در جايي که پيشتر در آن پول آتش زده ايد. اگر به مغازه‌اي برويد که سري پيش از آن چيزي خريده‌ايد، اين بار حتي اگر جنس مطلوب خود را پيدا نکنيد باز هم مي‌ايستيد و چيزي مي‌خريد، مبادا که دست خالي از آن جا خارج شويد.

ممکن است براي شما هم پيش آمده باشد که با دوستي براي خريد بيرون رفته‌ايد، او از جنس پشت ويترين تعريف فوق‌العاده‌اي کرده و شما هم با شنيدن آن کلمات تحريک‌کننده، لحظه‌اي شک نکرده‌ايد و به داخل مغازه شتافته‌ايد تا گنج مورد نظرتان را قاپ بزنيد. اما چند روز بعد از خريد آن، متوجه مي‌شويد که هيچ سنخيتي با سليقه شما ندارد و افسوس مي‌خوريد که چرا پول زبان بسته را براي آن هدر داده‌ايد. اگر مي‌خواهيد همراه کسي خريد کنيد، آن فرد بايد هم‌سليقه شما باشد.

منبع : sara.jamejamonline.ir