بزرگنمايي:
چه خبر - بگو بخندهاي شوهرم با زنان غريبه تمامي ندارد
چهره خسته و نگاه افسوس وار دختر جوان به همراه بغض ترکيده اش که کنار در اتاق قاضي در دادگاه خانواده ايستاده و دستش را جلوي دهانش گرفته بود تا صداي هق هق گريه اش کمتر توجه ها را به خود جلب کند، سکوت سالن دادگاه را تحت تاثير قرار مي داد. کمي آن طرف تر هم مردي دستانش را روي صورتش گرفته بود تا چهره پر از استرس و شوکه اش کمتر به چشم ديگران بيايد اما دوست داشت که داستان زندگي اش را بگويد تا مقصر طلاق شان پيدا شود.
بيشتر بدانيد : شوهرم حضوري،پيامکي و تلگرامي با زنان غريبه زيادي رابطه دارد!!
در پارتي با هم آشنا شديم
«افشين» با بيان اين که 24 سال دارد، بدون معطلي درباره نحوه آشنايي شان مي گويد: «خوب يادم هست که سال آخر دانشگاه، «آذر» را در يک پارتي مختلط ديدم. با همان نگاه اول ميخکوب او شدم، طوري که همه دوستانم متوجه اين اتفاق شدند و دستم انداختند. چند باري در همان مراسم جلو رفتم و به بهانه هاي مختلف خواستم باب آشنايي را بيشتر باز کنم اما روي خوشي به من نشان نمي داد ، به قول دوستانم، «آذر» خشک و ضد مرد و کمتر اهل چنين مراسمي بود. همين باعث شد تلاشم براي رسيدن به او جدي تر شود. بالاخره به بهانه شروع يک کار مشترک و افتتاح يک کافه، قبول کرد کمي با هم صحبت کنيم. در کمتر از يک ماه که متوجه الکي بودن موضوع کافه شد، به قول معروف يخ مان آب شد و من به او پيشنهاد ازدواج دادم.»
از «افشين» خوشم آمد
«آذر» با شنيدن صداي افشين، وسط حرف مان پريد و با صدايي بغض گرفته گفت: «با شنيدن آن پيشنهاد، کاملا شوکه شده بودم. نمي دانستم به او چه بگويم؟ چند روز وقت خواستم تا خبر بدهم. کمي فکر کردم و ديدم از افشين و کارهايش خوشم مي آيد. پسر خوبي به نظر مي رسيد و خيلي خوب حرف مي زد. همين باعث شد پيشنهادش را قبول کنم و رابطه مان البته براي ازدواج آغاز شود.»
خانواده ام از پوشش «افشين» راضي نبودند
«آذر» که کمي صدايش صاف تر شده، بي وقفه به صحبت هايش ادامه مي دهد و مي گويد: «بعد از چهار، پنج ماه آشنايي و ارتباط دوستانه با رعايت خط قرمزهاي من، افشين با خانواده اش به خواستگاري ام آمدند. بعد از مراسم، پدرم مخالفت خودش را صريح اعلام کرد و گفت از ظاهر اين پسر معلوم است که به درد خانواده ما نمي خورد. به قول پدر، او سوسول بود. افشين در مراسم خواستگاري، هم ابرو برداشته بود و هم يک گردن بند طلا در گردنش بود. خانواده من، اين گونه پوشش و رفتارها را نمي پسنديدند اما من با توجه به روياهايي که براي خودم با او ساخته بودم و علاقه اي که بين مان ايجاد شده بود، نمي توانستم فراموشش کنم. بالاخره با گريه و خواهش سعي کردم پدرم را راضي کنم و موفق هم شدم. در کمتر از سه ماه به خانه خودمان رفتيم و زندگي مشترک مان را آغاز کرديم اما از همان ماه اول به «افشين» مشکوک شدم!»
شک تو يک سوء تفاهم مسخره است
«افشين» با خنده اي که سخره گرفتن از آن مي بارد، صدايش را بلند مي کند و مي گويد: «شکي که هنوز هم نتوانستي به اثباتش برساني، شک نيست بلکه يک سوء تفاهم مسخره است. من هر از چندگاهي احساس مي کردم در تعقيبم هستي ولي به رويت نمي آوردم. هرچند تا حالا هم نتوانستي به قول خودت، مچم را بگيري و هيچ وقت هم نخواهي توانست چون من چيزي براي پنهان کردن ندارم.»
افشين مدام با دختران جوان بگو و بخند داشت
«آذر» در حالي که از کيفش يک قرص در مي آورد، مي گويد: «نمي فهمم منظورت از اين صحبت ها چيست. اگر راست مي گويي، الان بگو چند شب در هفته به پارتي مي روي و با دخترهاي آن چناني، شب را تا دير وقت مي گذراني؟ تو به پارتي و بگو و بخند با دخترها عادت کردي و اصلا حواست نيست. اين رفتار را سر کارت هم انجام دادي که اخراجت کردند. خيانت که فقط رابطه جنسي نيست. تو مدام مي گويي هيچ دختري جز من در زندگي ات نيست اما چرا رمز گوشي ات را هر روز عوض و چت هايت در اينستاگرام و تلگرام را پاک مي کني؟»
رابطه من با دختران طبيعي است
«افشين» يکي از دست هايش را بالا مي آورد و مي گويد: «دوباره اين بحث شروع شد. من صد بار گفتم، براي من دختر و پسر فرقي نمي کند. با همه راحتم و رابطه ام با دختران طبيعي است. اين چيز عجيبي است؟ من دوست دارم در شب نشيني ها با دوستانم باشم. ما کنار هم لحظات شادي را سپري مي کنيم و تمام. هيچ اتفاق خاصي هم نمي افتد که دليلي براي پنهان کردنش وجود داشته باشد.»
افشين از اعتمادم سوء استفاده کرد
آذر با چشم هايي گرد شده که تعجبش را فرياد مي زند، رو به من مي گويد: «چرا شما نظرتان را نمي گوييد؟ به نظر شما عيبي ندارد؟ هنوز چند ماه از زندگي مشترک مان نگذشته بود که از افشين خواستم ديگر به چنين مراسمي نرود. بعد کم کم دير آمدن هاي افشين شروع شد و هر وقت دليلش را مي پرسيدم، مي گفت کارهاي حسابرسي ام در شرکت طول کشيده است. باور کرده بودم تا اين که يک شب از نيروي انتظامي با من تماس گرفتند و گفتند او را در يک پارتي دستگير کرده اند! انگار اين خبر، آب سردي بود بر رابطه ما. او به من دروغ گفته و از ساده لوحي و اعتمادم سوء استفاده کرده بود. بعد از آن هم که علني تر مي رود و يک بار که با او به پارتي رفتم، تصميم به طلاق جدي تر شد.»
حرف آخر افشين و آذر
افشين به عنوان حرف آخر مي گويد: «من فقط دنبال تفريح و خوش گذراني بودم و اگر مجبورم نمي کردي، هيچ گاه به تو دروغ نمي گفتم. به هر حال، من همين هستم که هستم، تصميم با توست هرچند واقعا دوستت دارم.» آذر هم مي گويد: «من ديگر تحمل ادامه اين زندگي را ندارم. عشقم به افشين از بين رفته و کنارش بودن آزارم مي دهد و هر لحظه منتظرم با دختري ديگر به خانه بيايد. روز و شب کابوس اين اتفاق را مي بينم.»
تحليل مشاور / !بنفشه دولت آبادي | روان درمانگر و مشاور خانواده
مرداني به دنبال اثبات برتر بودن خود
ماجراجويي و تمايل به تنوع و هيجان، لوده گري، هرزه گري و بيان بي پرده روابط نامشروع، مراوده با افراد بي بند و بار، تماشاي حجم وسيعي از سريال ها در رسانه ها و شبکه هاي ماهواره اي بيگانه، ارضا نشدن نيازهاي جنسي و ويژگي هاي شخصيتي از عوامل موثر در شکل گيري شخصيت هايي همچون «افشين» است. چنين افرادي که درگير اين گونه روابط هستند از نوعي اختلال شخصيت ضد اجتماعي رنج مي برند که يکي از ويژگي هاي بارز اين گونه اختلال زيرپاگذاشتن قوانين، عادي و طبيعي جلوه دادن اين گونه روابط، پايبند نبودن به اخلاقيات و بي تعهدي و خيانت به همسر است. داشتن چنين رفتارهايي توسط مردها، بيانگر نوعي نياز عاطفي، جنسي و عقده هاي فروخورده مانند کمبود محبت، بي علاقگي به زندگي، ازدواج ناآگاهانه و ... است. بي شک کاهش مهارت هاي زندگي و رفتاري، فقدان آموزش در خصوص عوامل صدمه هاي جبران ناپذير به طرف مقابل، ضعف آموزه هاي ديني و عقيدتي، کنجکاوي، رابطه هاي تعريف نشده زن و مرد در جامعه و شکسته شدن حريم ها به بروز چنين اختلالات رفتاري در همسران منجر مي شود.
تقليد از فرهنگ پارتي رفتن
در اين پرونده خاص بايد به طور بارز، به اين مسئله اشاره کرد که برخورد با فرهنگ هايي که مردم ما براي رويارويي با آن ها هيچ آموزشي نديده اند، صدمات غير قابل جبراني دارد. حضور در مهماني هاي شبانه، يکي از اين تقليدهاي کورکورانه بعضي جوانان از غرب است. با اين حال، راهکار مديريت تنوع طلبي ها و لذت جويي هاي انسان به ويژه در مردان غلبه بر نفسانيت و فهماندن ارزش عشق به آنان است. تعهد به رابطه زناشويي و وفاداري به همسر، ارزشي بسيار نيکو و والاست که در گام نخست، از بدو تولد با تربيت صحيح و فرهنگ سازي در کالبد خانواده و محيط آموزشي نهادينه مي شود و اين ملکه ذهني و قوه کنترل دروني، شالوده محکم پايبندي به حرمت ها را براي آينده پي ريزي خواهد کرد.
عاقبت تصور طبيعي بودن رابطه با زنان ديگر
کمرنگ شدن ارزش هاي اخلاقي در جامعه باعث گسترش روز افزون پديده هاي غير اخلاقي و غير شرعي شده است. تغيير سبک زندگي از الگوي اسلامي- ايراني به الگوي رفتاري غربي، اتفاقي است که براي افشين در اين پرونده افتاده است. متاسفانه برخي افراد که بدون وابستگي اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي هستند، اين گونه روابط فرا زناشويي را بسيار طبيعي و به نوعي پيشرفت و امروزي بودن قلمداد مي کنند، در صورتي که آسيب هاي چنين رفتارهايي اصل پايداري خانواده را نشانه مي رود. عجيب است که بعضي مردها مي گويند اين گونه ارتباطات و گپ و گفت ها در همه افراد وجود دارد و بيشتر به خاطر سرگرمي است ولي بي شک هدف اين گونه روابط پيشي گرفتن بر ديگر مردان و اثبات برتري خويشتن است. اين نکته روان شناسانه اين ماجراست که کمتر به آن توجه مي شود.
بيشتر بدانيد : شوهرم با زنان غريبه رفتار آزادانه اي دارد، مانده ام چه کنم؟
بيشتر بدانيد : همسرم را با زن غريبه اي در خيابان ديدم!!
بيشتر بدانيد : چرا شوهرم با زنان غريبه خوش برخوردتر است؟
منبع : khorasannews.com