بزرگنمايي:
چه خبر - فائزه هاشمي: اگر بابا بود، FATF تصويب ميشد
فائزه هاشمي در جديدترين گفتگوي مطبوعاتي اش با يکي از روزنامه هاي اصلاح طلب گفته است: «درست است که بابا قدرت اجرايي نداشت اما نفوذ، تاثير و اقتداري داشت که برخي کارها انجام ميشد. اگر بابا بود احتمالا FATF در مجلس تصويب ميشد و شايد به مجمع هم نميکشيد و پيش از آن تصويب ميشد؛ نمونهاش «برجام» که در دوران حيات او تصويب شد».
بخش هاي مهم اظهارات فائزه هاشمي را در ادامه خواهيد خواند:
*اصولگراها پايگاه راي ثابتي دارند و در هر شرايطي ميآيند و راي ميدهند بنابراين انتخاب ميشوند. از آنجايي که اصلاحطلبها عملکردشان نسبت به وعدههايي که دادهاند يا نسبت به مشکلات مردم و آرمانهاي جامعه، عملکرد در حد انتظاري نبوده، ممکن است رأيشان پايين باشد و پيروز نشوند.
*بابا در دوره دوم رياست جمهورياش نامحبوب نشد. اواخر دوره دوم او نه تنها توسط دولتيها که حتي در سطح غيردولتيها، جشنهاي سازندگي فراوان برگزار ميشد که بهنظر ميرسيد قدرداني از او بود. همان گونه که تشييع جنازه بابا و مراسمها و سالگردها و يادبودها نيز دولتي و حکومتي نبودند. بابا را بهصورت گستردهاي يکي دوسال بعد از دوران رياست جمهوري اش، به ناحق تخريب کردند که متاسفانه در اين کار غيرصادقانه هم موفق شدند
*درست است که بابا قدرت اجرايي نداشت اما نفوذ، تاثير و اقتداري داشت که برخي کارها انجام ميشد. اگر بابا بود احتمالا FATF در مجلس تصويب ميشد و شايد به مجمع هم نميکشيد و پيش از آن تصويب ميشد؛ نمونهاش «برجام» که در دوران حيات او تصويب شد.
*درست است که آقاي روحاني خيلي اهل مشورت نبود و شايد گاهي توصيههاي بابا را هم گوش نميداد اما همان وجود آقاي هاشمي به آقاي روحاني قدرت ميداد. به اين دليل که صداي قوي ديگري هم شنيده ميشد. آن مرد بحرانها رفته.
*من خارج رفتن آقازادهها را نفي نميکنم. اما حرف و عمل بايد به خودم هم بخورد. نه اينکه خودم يکجور باشم حرفهايم يکجور ديگر.
مردم همين تناقضات و تعارضات را ميبينند که اين جور معترض ميشوند. وقتي آقاي ولايتي در شرايط دشوار اقتصادي به مردم ميگويد از يمنيها ياد بگيريد که لنگ ميپوشند و نان خشک ميخورند، خب، مردم تحت تاثير قرار ميگيرند و ليست همه پُستهاي او را درميآورند.
*هشت سال آقاي هاشمي و تا حدودي هم دوران اصلاحات، کشور تا حدودي مسير خود را پيدا کرد و اگر ميگذاشتند افکار آقاي هاشمي ادامه پيدا کند، به يک ثبات نسبي دست پيدا ميکرديم...
بعد از آن از دوران آقاي احمدينژاد ما در سراشيبي انحراف از اهداف انقلاب، اصول کشورداري و حکمراني خوب و مسير توسعه افتاديم که همچنان هم ادامه دارد. آقاي روحاني هم نتوانسته کشور را از اين شرايط بيرون بياورد. با اين شرايط بعيد ميدانم کسي ديگر يا جرياني ديگر بتواند.
*مخالفتها با بحث دوچرخه سواري بانوان و تلاش براي برهم زدن سخنرانيها سبب شد که من هرجا براي سخنراني تبليغات انتخابات ميرفتم، پر از زنان و مردان و به خصوص جوانان دختر و پسر بود و اولين سوالشان درباره دوچرخه سواري بود. بخش عمده از راي من متعلق به همين جوانان طرفدار دوچرخه سواري بود.
يا بعد از سال 88، بعد از گذران 6 ماه زندان، در مقاطع مختلف در خيابان، مغازه، ماشين، جاهاي عمومي و... بازخوردهاي زيادي از مردم دارم؛ به خصوص بعد از فوت بابا که بسيار زياد شده و مردم به من لطف دارند.
*هيچوقت به مهاجرت فکر نکردهام. ما در کشور خودمان هويت داريم و من فکر ميکنم بيشترين سختي را هم در کشور خود داشته باشيم بهتر از اين است که مهاجرت کنيم. من حدود پنچ سال انگليس بودم براي درس خواندن. کارم که تمام شد نميتوانستم بيشتر بمانم و برگشتم... پسرم همراه من در انگلستان تحصيل کرد و برگشت. دخترم هم با همسرش ميرود و ميآيد.
*بين تهران و رفسنجان براي اداره باغهاي پسته مامان در تردد هستم. به کارهاي حزبي و اجتماعي و مدني نيز مشغولم.
منبع: bartarinha.ir