بزرگنمايي:
چه خبر - توصيه رهبري به مديران: «بيحوصلگي» و «نااميدي» را از خود دور کنيد
حضرت آيتالله خامنهاي صبح يکشنبه 5 اسفندماه 1397 در ابتداي جلسه درس خارج فقه، به شرح حديثي از حضرت امام صادق(ع) درباره «عاقبتانديشي در امور و لزوم نشاط در کارها» پرداختند. ايشان در جريان سخنانشان با استناد به اين روايت به مسئولان توصيه کردند «بيحوصلگي» و «نااميدي» را از خود دور کنند و بدانند انقلاب اسلامي بهپيش خواهد رفت.
پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، متن و فيلم بيانات رهبر انقلاب در اين جلسه درس خارج فقه را به شرح زير منتشر ميکند:
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله طاهرين و لعنة اللَّه علي اعدائهم اجمعين.
عَن اَبي قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلامُ: لَيسَ لِحاقِنٍ رَأيٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَديقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًي، وَ لَيسَ بِحازِمٍ مَن لَم يَنظُر فِي العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِي العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.(1)
لَيسَ لِحاقِنٍ رَأي
[امام صادق عليه السّلام ميفرمايد:] «حاقِن» -يعني کسي که محصور است به فشار ادرار و غيره- رأي ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زير فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نيست؛ اين اوّل حديث.
بعد ميفرمايد: وَ لَا لِمَلولٍ صَديق
آدم ملول، دوست و صديق پيدا نميکند. «ملول» يعني کمحوصله. آدمهايي که خستهاند، افسردهاند، کمحوصلهاند، همراه و رفيق پيدا نميکنند. درست است. اگر ميخواهيد کار جمعي بکنيد، با جماعت حرکت کنيد، مسابقه بدهيد، پيش بيفتيد، بايد بانشاط باشيد؛ اينکه ما مرتّب ميگوييم نشاط و در صحبتها و گفتهها مکرّر بنده تکرار ميکنم نشاط، بعضيها خيال ميکنند که نشاط يعني رقّاصي، که فلان برنامهي موسيقي را يا فلان برنامه را فلان جا بگذاريم، در تئاتر بگذاريم، در تلويزيون بگذاريم تا مردم نشاط پيدا کنند! معناي نشاط اين نيست؛ نشاط يعني حوصلهي کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد براي حرکت کردن، کار کردن، فعّاليّت کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اينها نباشد؛ اين معناي نشاط است. اگر اين [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پيدا ميکند، ديگران هم ميآيند دُور شما جمع ميشوند، کار را پيش ميبريد. بخصوص شما جوانها خيلي به اين احتياج داريد.
بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًي
آدمي که حسود است، بينيازي پيدا نميکند؛ طبيعت آدم حسود اين است؛ و چون نسبت به برخورداريهاي افراد حسادت ميکند، يک اثر طبيعياي خداي متعال در اين [حسادت] قرار داده که انسان عقب ميافتد.
وَ لَيسَ بِحازِمٍ مَن لَم يَنظُر فِي العَواقِب
«حازم» يعني آدم خردمند، باهوش، کسي که کار را محکمکاري ميکند؛ همهي اينها در کلمهي «حزم» وجود دارد؛ هم محکمکاري کردن -به آن بندي که چيزي را محکم ميکند، چه زير شکم شتر را، چه کفش را، ميگويند «حِزام»- و همچنين به معناي هوشمندي و عقل و خردمندي هم ميآيد؛ مجموعهي اينها در کلمهي حزم هست. ميفرمايد: آن کسي که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکمکار نيست. ببينيد، اينها همه درس است براي ماها، بخصوص آن کساني از شماها و ماها که يک مسئوليّتي دارند، در يک نقطهاي تصميمي ميسازند يا تصميمي ميگيرند. خب، يک کاري است که آدم خوشش ميآيد انجام بدهد و منفعتي هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نميگيرد؛ وارد کار ميشود بدون اينکه [عاقبتش را در نظر بگيرد]. فرض کنيد که ظهر تابستان آدم وارد حياط خانه ميشود -حالا که حياط کم است؛ آن وقتهايي که حياط بود، ما اين مثال را که ميزديم، همه ميفهميدند- حوض وسط حياط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پيراهن را ميکَند و خودش را مياندازند داخل آب؛ کار بدي است؟ نه، امّا اين آب که شما خودت را داخلش انداختي، موج برميدارد، ميخورد به يک ليوان بلورِ قيمتي که گذاشتهاند روي پاشورهي حوض، ميافتد ميشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر اين را کرده بودي، جور ديگر ميرفتي داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردي، فکر دنبالهاش را نکردي، لذا خودت را انداختي داخل آب و نتيجه اين شد. آن کسي که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نيست.
[مثلاً] وقتي که داريد مسابقه ميدهيد، بدانيد طرف مقابل شما در مقابل اين حرکتي که شما انجام ميدهيد، چه حرکتي انجام خواهد داد، فکر آن را بکنيد، آن وقت براي آن حرکتي که او بعداً انجام خواهد داد، يک آمادگياي پيدا کنيد، بعد حرکتتان را شروع کنيد؛ عاقبت کار را ديدن. همهي اينها درس است! درسهاي فردي هم نيست، درسهاي مهمّي است براي مسائل مهمّ کشور، براي ادارهي کشور، براي مديريّتهاي کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگي شخصي هم ميخورد. اين دستورات اخلاقي اين جوري است.
وَ النَّظَرُ فِي العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب
يعني اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنيم، دل را باز ميکند، منافذ فکري انسان را، منافذ روحي و معنوي انسان را باز ميکند. اگر در عاقبت کارهايمان دقّت کنيم، گناه نميکنيم، فسق نميکنيم؛ اگر به عاقبت کارمان فکر کنيم، از لغزشهايي که معمولاً براي ماها پيش ميآيد، اجتناب ميکنيم. هم در مسائل شخصي اين جور است، هم در مسائل بزرگ اين جور است، هم در مسائل کلان کشوري اين جور است. اگر اين جور شد، آن وقت ديگر با اميد بايد پيش برويم.
توصيهي من به همهي کساني که مديريّتي دارند، مسئوليّتي دارند، چه در قوّهي مجريّه، چه در قوّهي قضائيّه، چه در مديريّتهاي گوناگون، اين است که افسردگي و ملالت را و بيحوصلگي را از خودشان دور کنند، نااميدي را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پيش ميرود، انقلاب حرکت ميکند. ديديد به توفيق الهي در بيستودوّم بهمن چه حادثهي عظيمي در اين کشور اتّفاق افتاد. انقلاب است ديگر؛ انقلاب دارد حرکت ميکند، پيش ميرود. چهل سال از نهضت عظيم اين ملّت و امام بزرگوار ميگذرد و بايد همه چيز از يادها رفته باشد، [امّا] مردم جوري با اين حادثه برخورد ميکنند مثل اينکه همين ديروز اتّفاق افتاده! جوري ميآيند به خيابانها که -آن طوري که به من از جاهاي مختلف گزارش دادند- در تهران، در اين خيابانهاي منتهي به ميدان آزادي جمعيّت نميتوانست جلو برود؛ شهرهاي ديگر هم همين جور. از همهي سالهاي گذشته جمعيّت بيشتر آمدند؛ چرا؟ چون تهديد دشمن بيشتر بود، مردم احساس نشاط و احساس تکليف کردند. کارها دارد پيش ميرود. بنابراين بيحوصلگي و مانند اينها را همه، اعمّ از مديران ارشد، مديران متوسّط، مديران پائين کنار بگذارند؛ اين يک.
دوّم، عاقبتانديشي؛ کاري که ميخواهند انجام بدهند، ببينند عاقبتش چه ميشود؛ اين تصميمي که شما ميخواهي بگيري، اين حرکت را تصويب کني يا رد کني، ببين عاقبتش چه ميشود، دنبالهاش چيست، حرکت دشمن در قبال اين چيست، شما چه کار ميتواني بکني؛ فکر اينها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً للّه عمل کن.
1) امالي طوسي، مجلس يازدهم، ص 301؛ «امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: انساني که گرفتار فشار ادرار است، نظري ندارد و انسان کمحوصله دوستي ندارد و آدم حسود هم بينيازي پيدا نميکند. و کسي که عاقبت کارها را ملاحظه نميکند، انسان خردمند و محکمکاري نيست و ملاحظهي عاقبت کارها منافذ فکري و روحي انسانها را باز ميکند.»
منبع: bartarinha.ir