بزرگنمايي:
چه خبر - بکارت ذهني در ذهن دختران به چه معني است
بسياري از دختران با مطالعهي کتابها و سايتهاي اينترنتي و به ويژه با ورود به دانشگاهها و موسسات آموزش عالي يا با ورود به محيطهاي شغلي در مييابند که لزوما تمام آموزههايي که از خانوادهها آموختهاند، صحيح نيستند. در طول اين سالها، خانوادهي اين دختران در پاسخ به هر سوال يکه چرا بايد درباره جامعه و مردان اينگونه بينديشم، به آنها گفتهاند «دخترم ما در ايران زندگي ميکنيم. اينجا که اروپا و آمريکا نيست.»
وقتي اين دختران به محيطهاي شغلي و تحصيلي وارد ميشوند، خيلي زود در مييابند که دختران ديگري در همين شهر خودشان در ايران هستند که اينگونه نميانديشند و با اين آموزهها بزرگ نشدهاند و آسيب مرگباري هم نديدهاند و با هويتي مستقل و منسجم از عهده جهان و ايران و «مردان بد» هوسرانش بر ميآيند!
اما عدهاي از دختران به هر دليلي از دسترسي به اطلاعات واقعبينانهتر محروم ميمانند يا اگر شخصيت محافظهکاري داشته باشند، ترجيح ميدهند که اطلاعاتي افزون بر آن آموزهها و پيشفرضهاي به ظاهر ايمنيبخش دريافت نکنند تا دچار تشتت ذهني و اضطراب نشوند.
چون در چنين فضايي، حتي داشتن فانتزي جنسي نيز خطرناک يا گناهآلود محسوب ميشود، اين دختران طي يک فرايند موفق سرکوبسازي، هرگونه فانتزي و تمايل جنسي را در درون خود خاموش ميکنند. اين بهترين راه براي رهايي از تعارض بين داشتن ميل به ارتباط عاطفي و جنسي از يک سو و ترس اغراقي از گناهکار و بوالهوس بودن از سوي ديگر است. «بکارت ذهني» محصول مستقيم اين فرايند است.
بکارت ذهني از بکارت جسمي بسيار مهمتر است چراکه ممکن است حتي بعد از يک ازدواج مشروع نيز باقي بماند و منجر به احساس بينيازي از سکس و سردي عميق در روابط جنسي شود و حتي در مواقعي مانع برداشتن بکارت جسمي هم بشود؛ پديدهاي که به آن «ازدواج به وصال نرسيده» ميگويند. يعني زن پس از چند ماه يا چند سال از ازدواج همچنان باکره باقي مانده است البته پديده بکارت ذهني تنها ويژه زنان نيست و در مردان هم به ميزان کمتر ديده ميشود.
البته شايد در طرف مقابل يعني در بخشي از دنياي پسرانه و مردانه نيز نگرش به دختران، نگرش شکارچيگري و فريب به قصد کامجويي باشد. شايد علت اين پديده جدابودن مدارس ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان دخترها و پسرها باشد. يعني در چنين فضايي چون پسرها امکان دسترسي به دنياي فکري و عاطفي دختران را ندارند، فقط قادرند آنها را از دور به عنوان ابژههاي جنسي و جسمي ادراک کنند.
البته در سالهاي اخير به دلايل مختلف اجتماعي و شبکههاي ارتباط جمعي اين ديوار بين دنياي ذهني و عاطفي پسران و دختران تا حدودي فروريخته و دوطرف قادر شدهاند تا غير از جسمشان، بينش هنري، سياسي، اجتماعي و دنياي ذهني و عاطفي خود را نيز در معرض ديده شدن قرار دهند.
اما به هر ترتيب همچنان مهمترين مفهومي که به دختران در رابطه با جنس مخالف منتقل ميشود، مفهوم آسيب است. در چنين فضايي است که بسياري از دختران، عاشق شدن و وابسته شدن به يک پسر را شبيه طاعون يا يک سرطان لاعلاجکننده ميبينند و در اين توهماند که اگر اين وابستگي به ازدواج ختم نشود، از اين بلاي ترسناک جان و روان سالم به در نخواهند برد. به ويژه اگر آن پسر در دوستي خواستههاي «نامعقول» نيز داشته باشد. بر اين اساس سندرم سيندرلا شکل ميگيرد: «من فقط با کسي ارتباط ميگيرم و به او دلبسته خواهم شد که مطمن باشم رابطهام با او به سرانجام خوبي خواهد رسيد که حتما ازدواج است».
در سندرم سيندرلا تنها سرانجام خوب همانا توهم از راه رسيدن پسري خوشبر و رو و شيرينسخن و داراي فهم و کمال بسيار و متمکن از نظر مالي است که بيصبرانه انتظار ازدواج با محبوب شيرينش را ميکشد و چون معمولا چنين چيزي فقط مال قصههايست اين دختران عملا هيچگونه ارتباط کلامي يا عاطفي را تجربه نميکنند.
از سوي ديگر براي پسرها محدوديت کمتري در برقراري ارتباط کلامي و عاطفي و جنسي وجود دارد. کمتر مادري در يک مهماني عصرانه زنانه به دوستانش فاش ميکند که دخترش دوستپسر دارد. درحالي که در همان مهماني مادر يک پسر قيافهاي ظاهرا ناراحت و ناراضي به خودش ميگيرد و ميگويد «والله پسر من که فقط خدا ميدونه چيکار ميکنه. بيست تا دختر دور و برشن. روزي صدبار بهش زنگ ميزنند» و در حالي که سعي ميکند نشان دهد که چقدر از اين موضوع ناراحت است، چشمانش از غرور برق ميزند. به نظر ميرسد جامعه در مورد پسران در مقايسه با دختران کمتر نگران آسيب روحي و عاطفي و جنسي ناشي از رابطه است.
دکتر سامرند سليمي، روانپزشک و مشاورازدواج و خانواده
منبع: salamaneh.com