شعر طنز: عيد آمد و عيد آمد!
ايستگاه خنده
بزرگنمايي:
چه خبر - مهمانها حمله کردند!
عيد آمد و عيد آمد٬ البته شديد آمد
با آمدنش مشکل بسيار پديد آمد
گويد زن من هر دم٬ بي وقفه ولي کم کم
برخيز عزيز من٬ ايام خريد آمد
بايد همه چيز ما تعويض شود يکجا
غافل منشين جانا٬ چون سال جديد آمد
بادام چپاول شد زيرا که ندانستم
غافل شدم و ناگه همسايه که ديد٬ آمد
مهمان تو نگو ياغي٬ ياري برسان ساقي
با اينکه نحيف است او اما چه رشيد آمد
از در که شود خارج سيروس و دو فرزندش
از پنجره مي بيني ناگاه فريد آمد
يک لحظه بعدش هم با لشکري از طفلان
چون سيل خروشنده از راه، وحيد آمد
نزديک به ظهر است و زد خنده وحيد و گفت:
انگار که رفتن را اين فعل بعيد آمد
زيرا به مشام من از آن طرف خانه
مدهوش کنان بوي زيباي شويد آمد!
با گفتن اين جمله سرگيجه گرفتم من
انگار که چاقويي نزديک وريد آمد
عيد آمد و عيد آمد، القصه شديد آمد
مشکل پي مشکل با اين عيد مزيد آمد
منبع: مجيد مرسلي خبرآنلاين
-
جمعه ۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۵:۲۶ AM
-
۶۴۴ بازدید
-
-
چه خبر