عاشقانه: مي روي که خوشبخت شوي!
داستان کوتاه
بزرگنمايي:
چه خبر - عاشقانه هاي کوتاه
تعهد يا تاهل؟
بيشتر متعهدم!
چون در زندگي ام کسي را دارم که نيست
و بارها خواهش کرده نخواهمش...
اما پايبندم به چيزي که يادآوري ميکند برايش هيچ ارزشي قائل نيست،
و هيچ تعهدي به تعهدم ندارد.
و اين از شگفتي هاي عاشق بودن است.
اينکه بخواهي و نخواهد،
بداني که ممکن نيست؛
اما هر روز اميدوارتر، پايبندتر بشوي...
*حامد رجب پور
اگر قصد رفتن داريد ،
به بدترين شکل ممکن دلش رابشکنيد و برويد...
شايد برنجد،
درد بکشد،
گريه کند،
اما ديگر دلتنگتان نميشود...
باور کنيد دلتنگي
ازهر درد بي درمانِ ديگري بدتر است!
*ليلا فرهمند
به غم باغباني فکر ميکنم
که با اندوه بر سر باغچه ي کوچکش نشسته است
و نميداند چگونه به گل هايش
از آمدن پاييز بگويد که آن ها نميرند...
اين غم را مني که
روزي
به دلم فهمانده ام تو ديگر نيستي خوب ميدانم...
*سحر رستگار
دلتنگي که گفتن ندارد،
بگويم دوباره قهر ميکني!
بگذار جور ديگري بگويم
اين دلِ لعنتي نميدانم چرا درست کار نميکند...
تو نميداني چرا؟!
*پريسا فرزان
مي روي که خوشبخت شوي
و من
حال کودکي را دارم
که نخ بادبادکش پاره شده...
مانده
براي اوج گرفتنش
ذوق کند
يا براي از دست دادنش
گريه!
*محسن حسينخاني
منبع: سيمرغ
-
چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۶:۲۵ PM
-
۱۲۱۲ بازدید
-
-
چه خبر