داستاني زيبا درمورد کوروش کبير!
داستان کوتاه
بزرگنمايي:
زماني کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنيمت هاي جنگي چيزي را براي خود برنمي داري و همه را به سربازانت ميبخشي؟
کورش گفت: اگر غنيمت هاي جنگي رانمي بخشيديم الان دارايي من چقدر بود؟! کزروس عددي را با معيار آن زمان گفت.
کورش يکي از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش براي امري به مقداري پول و طلا نياز دارد. سرباز در بين مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانيد.
مردم هرچه در توان داشتند براي کورش فرستادند. وقتي که مالهاي گرد آوري شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسيار بيشتر بود.
کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اينجاست. اگر آنهارا پيش خود نگه داشته بودم، هميشه بايد نگران آنها بودم. زماني که ثروت در اختيار توست و مردم از آن بي بهرهاند مثل اين ميماند که تو نگهبان پولهايي که مبادا کسي آن را ببرد! www. منبع: سيمرغ/محمدرضا مطالب جالب ديگر:دختري که با نامزد محکوم به اعدامش ازدواج کرد!مراسم ازدواج ترسناک و عجيب يک دختر و پسر!! (+عکس)عکسهاي جشنوارهاي که مانکنها لباسهايي ساخته شده از شکلات ميپوشيدند!!ناديا: دوربيني که با شما صحبت ميکند تا عکس بهتري بگيريد!! (+عکس)ماجرايي باورنکردني و واقعي از يک عشق!! (+عکس)مردي که براي خوش گذراني با زن موردعلاقه خود از همسرش اخاذي کرد!!مردي که مجبور شد 2سال در يک تابوت زندگي کند!!وقتي نيکي کريمي جو گير ميشود و سوتي ميدهد!!
-
۳ مهر ۱۳۹۴ - ۰۲:۵۰:۴۰ ب.ظ
-
۱۲۲۴ بازدید
-
-
چه خبر