آخرین اخبار

وصيت زيباي الکساندر!! داستان کوتاه

وصيت زيباي الکساندر!!

  بزرگنمايي:

پادشاه بزرگ يونان، الکساندر، پس از تسخير کردن حکومت هاي پادشاهي بسيار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بين راه، بيمار شد و به مدت چند ماه بستري گرديد.
با نزديک شدن مرگ، الکساندر دريافت که چقدر پيروزي هايش، سپاه بزرگش، شمشير تيزش و همه ي ثروتش بي فايده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:
من اين دنيا را بزودي ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هايم را حتماً انجام دهيد.
فرمانده هان ارتش درحالي که اشک از گونه هايشان سرازير شده بود موافقت کردند که از آخرين خواسته هاي پادشاهشان اطاعت کنند.
الکساندر گفت:... اولين خواسته ام اين است که پزشکان من بايد تابوتم را به تنهايي حمل کنند.
ثانياً، وقتي تابوتم دارد به قبر حمل مي گردد ، مسير منتهي به قبرستان بايد با طلا، نقره و سنگ هاي قيمتي که در خزانه داري جمع آوري کرده ام پوشانده شود.
سومين و آخرين خواسته اين است که هر دو دستم بايد بيرون از تابوت آويزان باشد.
مردمي که آنجا گرد آمده بودند از خواسته هاي عجيب پادشاه تعجب کردند. اما هيچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ي مورد علاقه الکساندر دستش را بوسيد و روي قلب خود گذاشت و گفت : پادشاها، به شما اطمينان مي دهيم که همه ي خواسته هايتان اجرا خواهد شد. اما بگوييد چرا چنين خواسته هاي عجيبي داريد؟ در پاسخ به اين پرسش، الکساندر نفس عميقي کشيد و گفت:
من مي خواهم دنيا را آگاه سازم از سه درسي که تازه ياد گرفته ام. مي خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمندکه هيچ دکتري نمي تواند هيچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعيف هستند و نمي توانند انساني را از چنگال هاي مرگ نجات دهند.
بنابراين، نگذاريد مردم فکر کنند زندگي ابدي دارند.
دومين خواسته ي درمورد ريختن طلا، نقره و جواهرات ديگر در مسير راه به قبرستان، اين پيام را به مردم مي رساند که حتي يک خرده طلا هم نمي توانم با خود ببرم. بگذاريد مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است.
سومين خواسته ام يعني دستهايم بيرون از تابوت باشد، مي خواهم مردم بدانند که من با دستان خالي به اين دنيا آمده ام و با دستان خالي اين دنيا را ترک مي کنم.

www.
منبع: dastanak.com

مطالب جالب ديگر:
شخصيت شناسي جالب براساس خوردني هاي شب يلدا!!آنجلينا جولي چه کاري مي کند که در 38سالگي همچنان زيباست! + عکسدر استخر پول خرد شنا کنيد! + عکسروشي آسان براي کوچک کردن بيني!!مدل موي کاملا متفاوت بازيگر زن ايراني!! + عکس



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

داستان زيباي انسان و اختيار!

دوست نداشتن کسي که خيلي دوستت دارد چه حالي دارد؟

تو را عادلانه در آغوش مي کشم!

اين قلب از راهِ دور هم تو را ياد مى كند!

عاشق شدن من تقصير توست ...!

15 جمله زيبا و مفهومي

عادت کردن به نديدن انسان هاي موفق!

متن هايي به مناسبت فرارسيدن ماه مهر

عاشقانه: مي روي که خوشبخت شوي!

عاشقانه هاي کوتاه: رفتند همين قدر دردناک است

ترانه فرزاد حسني به مناسبت ازدواج حضرت علي و فاطمه (س)

متن هاي کوتاهِ عاشقانه: عشق در آخرين نگاه است نه اولين نگاه

داستاني کوتاه و زيبا نوشته سروش صحت

اين داستان زيبا را دو بار بخوانيد!

داستان راه حل ساده براي مشکلات بزرگ!

ماجراي ضرب المثل کوه به کوه نمي رسد اما...

عشق و هوس يک پسر!

نامه زيباي يک مادر به دخترش درباره پير شدن!

مردي که با هندوانه خوشبخت شد!

داستان کوتاه قتل پدر به دست پسر!

داستان رضا کوچولو : بازگشت خوبي به انسان

داستان کوتاه: همسر آيندتون چطوريه؟

سه وصيت عجيب يک پدر به پسرش!

وضعيت ايراني ها در جهنم!

عاشقانه اي متفاوت: بهم گفتي خداحافظ منم ميگم خداسعدي!

عروسک کوکي

حاجي

شن‌هاي صحرا و صخره!

داستان زيباي راننده اتوبوس و مرد هيکلي!!

عاشقانه اي متفاوت: بهم گفتي خداحافظ منم ميگم خداسعدي!

تو مال مني مضحک ترين ابراز علاقه دنياست!

عاشقانه: به شوخي نگو كه دوستم نداري

جملات افراد سرشناس درباره پدر و پدر بودن

چقدر عاشقت شده ام..!

نوشته عاشقانه صابر ابر: دليل من تويي!

لذت خوابيدن در کنار مرد زندگي ات

آخرين ترانه عاشقانه و ناتمام افشين يداللهي را بخوانيد

داستاني کوتاه و زيبا نوشته سروش صحت

داستان عاشقانه : يواشتر برو من مي‌ترسم...

عاشقانه: تهران حسود بود و ما را باهم نخواست!

عاشقانه: تهران حسود بود و ما را باهم نخواست!

عروسک کوکي

حاجي

شن‌هاي صحرا و صخره!

داستان زيباي راننده اتوبوس و مرد هيکلي!!

داستان جالب زني که هميشه از شوهرش کتک مي‌خورد!

هميشه بايد همه جوانب را در نظر گرفت!؟

اين داستان زيبا را دو بار بخوانيد!

داستان سه زن و پسرهايشان!

داستاني فوق العاده زيبا براي تمام مادران