آخرين ترانه عاشقانه و ناتمام افشين يداللهي را بخوانيد
داستان کوتاه
بزرگنمايي:
چه خبر - آخرين ترانه افشين يداللهي
محمدعلي شيوا آخرين ترانه ناتمام افشين يدالهي را منتشر کرد که بر اثر تصادف در گذشت.
و چنين بود که چندي کم از سي سال
با تو بودم و
غبطهي تو بودن
با من بود
غبطه ي شولاي شوقي
که تورا بود و مرا نبود
غبطه ي چشم هاي روشنت
با من بود
چندي کم از سي سال
در افق هاي گريزان شرم
حسرت واژگان گمراهي مرا بود
تمام اين سال ها
که به خوابهاي تو درآمدند و راهي شدند
مي سوزدم هنوز
رشک ترانه هايي که غيورانه بر لب نياوردي
و بغض هاي بيگاهي که فرو خوردي
آه!
هنوز هم نمي دانم
اين جنون منطقي
ناگهان از کجا پيدايش شد
تو از کدام پنجره ي خواب آلود
به بستر رخوت هاي ناگزير من درآمدي
در برج عاج عبوسي هاي مزمنم
آويخته از کمندِ گيسوان کدام رويا؟
و اينک کدام سوي من ايستاده اي؟
در آغاز فصل پنجم شوق
چنين عجول،
بي پروا،
بي درنگ
مسحور کدام ترانه ي موهوم
مقهور جذبه ي کدام آهنگ مرموز
ناکجاي حيرت و هراس را مي دوي؟
آه اگر مي دانستي
بعد از تو چه حنجره هاي بکري
حرام خواهد شد
بعد از تو،
بعد از سکوت نابجاي تو
چرا هيچ چيز به جاي خود نيست
اين قناري پير چه ناکوک مي خواند
آخرين ترانه ي ناتمامت
مگر به نام که بود؟
با من بگو!
بگذار باور کنم
که مرگ پايان تو نيست
راهي گريزانت در پيش است
به گستره ي عزيز شکفتن
مي دانم
بي شک چنين است
جز اين نبايد باشد
منبع: farsnews.com
-
شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۹:۵۰:۰۴ AM
-
۸۹۰ بازدید
-
-
چه خبر