نامه زيباي يک مادر به دخترش درباره پير شدن!
داستان کوتاه
بزرگنمايي:
چه خبر - به پدر و مادر سالخورده خود توجه کنيد
از وقتي متولد مي شويم قدم در راه پيري و سالخوردگي مي گذاريم. اين بخشي از انسان بودن است. اين روند مي تواند خسته کننده و ترسناک باشد چون اعضاي خانواده بايد عادتهايشان را تغيير دهند. اين دوره گذار مي تواند مشکل باشد مخصوصا براي کساني که در گذشته خود غرق شده اند. در اين مطلب نامه مادري به دخترش درباره اين دوره زندگي را با هم مي خوانيم:
«دختر عزيزم
از تو مي خواهم روزي که مي بيني من پير شده ام، صبور باشي و بيشتر از آن درک کني که من در چه دوره اي هستم. اگر وقتي صحبت مي کنيم من يک چيز را هزار بار تکرار مي کنم با گفتن: «اينو يک دقيقه پيش گفتي...» حرفم را قطع نکن. لطفا فقط گوش کن. سعي کن کودکي ات را به ياد بياوري که من هرشب و هرشب يک داستان را برايت مي خواندم تا بخوابي.
هنگامي که من نمي خواهم حمام بروم عصباني نشو و من را خجالت زده نکن. سعي کن به ياد بياوري وقتي يک دختر کوچک بودي و مجبور بودم دنبال تو بدوم، وقتي براي رفتن به حمام بهانه مي آوردي.
وقتي مي بيني من چقدر با تکنولوژي جديد ناآشنا هستم، به من زمان بده ياد بگيرم و طوري نگاه نکن که... و به ياد بياور من چه صبورانه به تو همه چيز را آموختم، مثل غذاخوردن مناسب، لباس پوشيدن، شانه زدن موهايت و رويايي با مسائل مسائل روزمره...
روزي که مي بيني من پير شده ام، از تو مي خواهم صبور باشي و مرا درک کني...
وقتي گاهي من يادم مي رود که درمورد چه چيزي صحبت مي کرديم، به من فرصت بده به ياد آورم و اگر نتوانستم بداخلاق، بي حوصله و گستاخ نشو. فقط با تمام قلبت بدان که مهم ترين چيز براي من، بودن با توست.
و هنگامي که پاهاي پير و خسته ام به من اجازه نمي دهند پا به پاي تو بيايم، دستت را به من بده، همانطوري که وقتي کوچک بودي تازه مي خواستي راه بروي. هنگامي که آن روزها آمدند، ناراحت نباش... فقط با من باش و مرا در آخرين روزهاي زندگي ام باعشق درک کن. من قدردان و سپاسگزار تو خواهم بود به خاطر هديه زمان و لذتي که باهم سهيم مي شويم. با لبخند و عشقي که من هميشه نثار تو کرده ام. من فقط مي خواهم بگويم... دوستت دارم دختر عزيزم...»
منبع: asriran.com
-
جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۲:۲۹:۴۱ AM
-
۷۰۵ بازدید
-
-
چه خبر