بزرگنمايي:
نسيم ادبي، بازيگري که طراح لباس هم است
جذابيت بعضي آدمها به اصالتشان است، نسخه اصل هستند و از جاي ديگر کپي نشدهاند. نسيم ادبي، بازيگر شناخته شده تئاتر، يکي از اين آدمهاست. به نظر ميرسد او توانسته به سبک زندگي خاص خود همراه با مهر و امضاء شخصي برسد. اين ستاره صحنه در سالهاي اخير با ورود به سينما، تلويزيون و شبکه نمايش خانگي بين عموم مردم هم به چهرهاي شناخته شده تبديل شده است. از حق نبايد گذشت که سريال «شهرزاد» در اين بين نقش ويژهاي دارد. ما، اما به واسطه بازيگر بودن او به سراغش نرفتهايم. در اين مقاله با نسيم ادبي به گفتوگو نشسته ايم تا شما را با وجه ديگري از کار و زندگي اين هنرمند آشنا کند. او علاوه بر بازيگري در طراحي لباس و مدلينگ هم دستي بر آتش دارد. او عاشق تجربه کردن و لذت بردن از زندگي است. با ما و اين گپ و گفت صميمانه و خودماني همراه باشيد.
شما علاوه بر بازيگري کار طراحي لباس هم انجام ميدهيد؟
لباس از بچگي دغدغه من بوده است و دوست داشتهام روزي در اين حوزه فعاليت کنم. فکر ميکنم طراحي لباس من را از دغدغهها خالي ميکند. در کل هنرها و صنايع دستي را دوست دارم. در بچگي بافتني ميبافتم و کوبلن ميدوختم! تابلوهاي کوبلن زيادي داشتم. همينطور لباسهاي بافتني؛ مثل پيراهنهايي که خودم ميبافتم.
پس حسابي حرفهاي بوديد. کسي دور و برتان اهل اين ماجراها بود؟
اتفاقا، نه! ولي در مدرسه از مقطعي که طرح کاد (کار و دانش) داشتيم من کار دست و بافتني را انتخاب و شروع کردم. خيلي اين کارها را دوست داشتم. ربطي هم به زمستان و تابستان نداشت. مثلا تابستانها هم براي خودم بافتني ميبافتم. مادرم هميشه ميگفت: «نسيم چه حوصلهاي داري! چشمهايت ضعيف ميشود.» ولي من دوست داشتم و ادامه ميدادم.
دوران دانشگاه هم که فکر ميکنم در دانشکده هنرهاي نمايشي بودي، در اين دانشکده هميشه بحث طراحي لباس زنده است!
بله. در دانشگاه ما به عنوان دانشجوي هنرهاي نمايشي و تئاتر واحد درسي به اسم لباس داشتيم.
نسيم ادبي بازيگر سريال شهرزاد
مسئله لباس براي بازيگر از زواياي مختلف اهميت پيدا ميکند. يک بخش مربوط به حضور روي صحنه يا جلوي دوربين است. اما بخش ديگر با وجه اجتماعي و بيروني بازيگر به عنوان فردي هنرمند، صاحب هويت شخصي و شناخته شده پيوند دارد. از حضور روزمره و عادي در کوچه و خيابان تا حضور در مراسمها و فرش قرمزها و جشنوارهها و ... .
دقيقا همينطور است. شما شاهد هستيد که هميشه در مراسمها و رويدادهاي هنري، سينمايي و ... اولين بازتابها در قالب انتشار عکس از سر و ظاهر و لباس هنرمندان بروز مييابد. يعني وقتي مخاطب بازيگر را خارج از قاب دوربين يا صحنه ميبيند به اولين چيزي که دقت ميکند، لباس اوست. لباس بخشي از شخصيت آدم را نشان ميدهد. جداي از اين، به هر حال هنرمندان به نوعي الگو هستند و طرز لباس پوشيدن و ظاهرشان بر روي افرادي که آنها را دوست دارند، طرفدارشان هستند و بازي و هنر آنها را دنبال ميکنند، تاثير ميگذارد. همه اينها ميتواند به نوعي روي مسير و راه آن بازيگر در آينده تاثير بگذارد. به خاطر همين هم خيلي اهميت دارد چه ميپوشيم و چه سر و ظاهري داريم.
بگذار کمي دوربين را روي نسيم ادبي و پوشش او فوکوس کنيم. شما معمولا لباسهاي رنگي و شاد ميپوشيد و انتخابهايتان بيشتر تم شرقي دارد و به پارچههاي طرح هندي و پاکستاني علاقه داريد. اين امضاء و استايل خاص از کجا و کي شکل گرفت؟
سنم که کمتر بود فقط مشکي ميپوشيدم. چهره خودم هم خيلي شرقي است؛ مو و چشم و ابروي مشکي. آن زمان فقط سياه ميپوشيدم و همه از من ميپرسيدند چرا فقط مشکي ميپوشي؟! من با خودم فکر ميکردم وقتي سر تا پا مشکي هستم انگار خاص ميشوم. تا مدتها کلا مشکي پوشيدم و يکباره انگار از اين رنگ زده شدم و مشکيپوشي را کنار گذاشتم. حالا با اينکه هنوز هم آن را خيلي دوست دارم و برايم جذاب است، خيلي کم مشکي ميپوشم. من يکباره انقلاب کردم، چون احساس کردم اين هميشه مشکي پوشيدن در روحيهام تاثير منفي ميگذارد و به لباسهاي رنگي روي آوردم. پارچههاي هندي را دوست دارم چون خيلي شاد هستند و زندگي در آنها جريان دارد. من هميشه جذب آنها ميشوم. لباسهاي رنگ روشن و راحت زياد ميپوشم ولي از آن طرف هم خيلي وقتها تيپم کلاسيک ميشود و کت و دامن يا کت و شلوار انتخاب ميکنم. به شدت در مورد لباس تنوعطلب هستم و حتي در طراحي لباس هم اين ويژگي را دارم. مکان هم در انتخابم تاثير دارد. مثلا لباسهاي تنگ را براي جاهاي عمومي انتخاب نميکنم و با لباس تنگ در فضاي عمومي معذب ميشوم. معمولا لباسهاي بلند ميپوشم، چون اين لباسها ظاهر را شکيلتر نشان ميدهد. فصل هم در انتخاب لباس طبيعتا تاثير دارد. من تابستانها، بيشتر لباسهاي گشاد، رنگي، بلند و گلدار ميپوشم ولي زمستانها به سمت کت، دامن، بوت و اين گونه لباسها ميروم.
نسيم ادبي بازيگري که طراح لباس هم است
از کي براي ديگران هم نسخه پيچيديد؟ چون فکر کنم طراحي لباس گونهاي تجويز «بهتر بپوشيد» است براي ديگران.
دوستان و اطرافيان هميشه به من ميگفتند تو که براي خودت لباسهاي جالب و جذاب طراحي ميکني چرا اين کار را براي بقيه انجام نميدهي.
براي خودتان طرح ميداديد، ست ميکرديد يا ميدوختيد؟
همه اينها. البته اصلا خياطي بلد نبودم، منتها به صورت حسي کار ميکردم. انگار استعداد مادرزادي داشتم و بدون هيچ آموزشي در آن خوب بودم. من چون نظرم اين بود که کسي که ميخواهد طراحي کند بايد خياطي بلد باشد به اصرار اطرافيان و جدي شدن ماجراي طراحي لباس براي من، در اولين قدم به کلاس خياطي رفتم. خيليها هم اين نظر را ندارند. بعد از کلاس خياطي طراحي را جدي شروع کردم و بعد هم اولين شوي لباسم را برگزار کردم.
طراحي براي شما به چه معناست؟
طراحي براي من يعني انتخاب رنگها و پارچه، تا به نتيجه مد نظر برسي. خيلي وقتها لباسي از نظر فرم ساده است ولي کار طراح آن لباس در انتخاب پارچه و رنگ است که برجسته نشان داده ميشود، يعني الزاما وقتي از طراحي حرف ميزنيم کارهاي عجيب و غريب و متفاوت هنري مثل شوهاي خاص شبکههاي فشن در ذهن نيست. طراحيهاي من خيلي شخصي، دلي و خلاقانه هستند.
اول پارچه را انتخاب ميکنيد و بعد براساس آن به سراغ طرح ميرويد؟
بله. اول انتخاب پارچه است. براي مجموعه اولم به دوستي که به هند رفته بود پارچههايي سفارش دادم. چون برايم مهم بود از پارچههايي استفاده کنم که در تهران نباشد. از هر مانتو هم فقط يک عدد آماده کردم. اين کار باعث شد کارهايم تک و يونيک باشند. براي همان مجموعه يکسري پارچه هم خودم از قبل داشتم و يکسري هم از تهران خريد کردم. يکسري پارچه هم از گرگان خريده بودم که بيشتر طرحهاي ترکمني داشت و روي آنها شيشه و آيينه دوخته بودند، يا گل دوزيهاي خاص و زيبا داشت. ترکيب آنها براي من خيلي لذتبخش بود.
نسيم ادبي بازيگر خواهر شهرزاد در سريال شهرزاد
استقبالي که شد به کار طراحي شما جديت بخشيد؟
بعد از آن ديگر در قالب شو ادامه ندادم و شروع کردم کارهاي تک و سفارشي قبول کردن. يک علت ديگر هم اين بود که به شدت درگير کار شدم و ترجيح دادم که به صورت سفارشي و تک، کار طراحي را ادامه بدهم. در اين فاصله کم کم از طراحي صرف مانتو فاصله گرفتم و به سمت پيراهن، بلوزو دامن و لباس رفتم. مثلا براي اين زمستان با مخمل و جير يکسري لباس طراحي کردم.
از چيدمان و طراحي خانه به نظر ميرسد در اين ماجرا هم سليقه شخصي و امضاء خود را داريد؟
من سعي کردهام در همه چيز مستقل بوده و دنباله رو نباشم. خانه را طوري چيدم که به هر طرف که نگاه ميکنم سليقه خودم را ببينم و احساس نکنم در خانه ديگران هستم. من دوست ندارم پول بدهم که شبيه يک آدم ديگري شوم. اين شبيه بودن بعد از يک دوره آدم را افسرده ميکند. مهم نيست ديگران درباره اسباب و وسايل و چيدمان خانه ما چه فکر ميکنند، مهم اين است که ما آن را دوست داشته باشيم. من دوست دارم حتي از يک قندان هم لذت ببرم و انرژي بگيرم. بايد طوري وسايل خانه را انتخاب کرد که تک تک آنها به ما انرژي بدهد. حرف من اين است که همه اين کارها از طراحي لباس و ديزاين خانه، آشپزي و ... براي اين است که زندگيمان را قشنگتر کنيم.
به نظر ميآيد شلوغي را دوست داريد
بله. البته دردسرش را هم پذيرفتهام. تميز کردن همه اينها خيلي زمان ميبرد. البته من به جان ميخرم، چرا که خلوتي را دوست ندارم.
منبع : modonline.ir