چه خبر - گفت و گو با خانواده حادثه برخورد نفتکش ايراني در دلتاي يانگ تسه
پس از گذشت دو روز از حادثه تنها يک جسد سوخته پيدا شد؛ آن هم با لباس ويژه نجات در دريا که نشان ميدهد سرنشينان اين کشتي نفتکش فرصت کافي براي پوشيدن لباس نجات داشتهاند. ديگر هيچ اثر يا نشانهاي از اين ٣١ سرنشين و پرسنل اين کشتي در دست نيست.
اين در حالي است که نيروهاي امدادي با تمام توان و استفاده از مجهزترين امکانات کار اطفاي حريق را ادامه ميدهند تا هر چه زودتر اين آتش وسيع را خاموش کنند. اينگونه شايد خبري شود از ناپديدشدگان اين نفتکش ايراني؛ حالا تعدادي از خانوادههاي ٣٠ ايراني هم به شرکت ملي نفتکش در تهران آمدهاند و منتظر خبري از مردان دريا هستند. با اينکه نگراني در چهرههاي تکتکشان موج ميزند، اما سعي ميکنند به خودشان مسلط باشند و هرگز نميخواهند اميدشان را از دست بدهند. با اينکه ابعاد حادثه خيلي وسيع است، اما در همه جملاتشان توکل بر خدا و اميد به نجات وجود دارد. سعي ميکنند اشک نريزند، اما با شنيدن نام عزيزشان بغض ميکنند.
چشم انتظار پسر
ميلاد آروي يکي از خدمههاي نفتکش ايراني است. پسر ٣١ سالهاي که به عنوان روغنکاري موتورخانه نفتکش ايراني کار ميکند. پدرش مسعود آروي که يکي از کارمندان شرکت ملي نفتکش است در يکي از اتاقهاي شرکت ملي نفتکش نشسته و منتظر يک خبر اميدبخش است. پدري که خودش هم چندين سال دريانوردي کرده و حالا کارمند شرکت ملي نفتکش است. روز يکشنبه صبح بود که خبر تلخ و نگرانکننده را شنيد. درست لحظهاي که ميخواست مثل هر روز سرکارش برود. وقتي تلفني خبر حادثه را به او دادند، باور نکرد. تصور ميکرد پسرش در اين نفتکش حضور نداشته است؛ اما وقتي وارد محل کارش شد و چهره نگران همکاران و نگاههاي معنيدار آنها را ديد، خبردار شد.
او در اينباره چنين ميگويد: «من خودم نزديک به ٢٩سال است که در شرکت ملي نفتکش کار ميکنم. ما خانوادگي اصالتا آباداني هستيم. سال ٦٠ بود كه وقتي جنگ شد از آبادان به اصفهان نقل مکان کرديم. ميلاد در اصفهان به دنيا آمد. حدودا ٥ سالي ميشد که به استخدام شرکت ملي نفتکش درآمده بود. در قسمت روغنکاري موتورخانه؛ روز ٢٥ آذر از عسلويه حرکت کرد. در جريان سفرش بودم. يکشنبه صبح بود، ميخواستم به محل کارم بيايم. پسر خواهرم در قسمت مديريت بحران سازمان بنادر و کشتيراني کار ميکند. در راه بودم که او تماس گرفت. گفت شنيدي چه اتفاقي افتاده. وقتي ماجرا را تعريف کرد، گفتم نه ميلاد و همکارانش تا الان به کره رسيده و بارشان را خالي کردهاند و تو راه برگشت هستند. باورم نميشد. گفتم قطعا اين نفتکش با نفتکشي که پسرم با آن رفته است و نام قبلياش سپيد بود، فرق ميکند. در راه باز هم يکي دو نفر ديگر تماس گرفتند و من هم همين حرفها را به آنها زدم؛ اما وقتي رسيدم به اداره و چهره همکارانم را ديدم، دلم ريخت. متوجه شدم که اتفاق بدي افتاده است؛ درنهايت هم به من گفتند همان نفتکش سپيد برايش حادثه رخ داده و نام پسرم هم در ليست ناپديدشدگان است.»
او ادامه ميدهد: «من خودم چون سالها روي آب کار ميکردم، شرايط را درک ميکنم و ميدانم که ميتوان براي نجات اميدي داشت. براي همين توکلم به خداست. ميلاد چهار سال است که ازدواج کرده است. ساکن شاهينشهر اصفهان است و همسرش دو ماهه باردار است. من خودم موضوع را به عروسم اطلاع دادم. او خيلي بيتابي ميکند؛ اما من آنها را آرام ميکنم. منتظر خبر خوب هستم. به جز ميلاد، يک پسر ديگر به نام رضا دارم. رضا هم به عنوان افسر در کشتي نفتکش کار ميکند. او بورسيه شرکت ملي نفتکشها شده بود و در دانشگاه علوم دريايي چابهار تحصيل کرده است. رضا هم به هند رفته بود و الان در راه برگشت است. به او هم خبر دادهايم. يک پسر ديگر هم دارم که از رضا و ميلاد کوچکتر است. رضا و ميلاد به خاطر اينکه کار مرا ديده بودند، علاقهمند شده بودند. براي همين اين شغل را انتخاب کردند. ميلاد پيش از اين سفر به ترکيه رفته بود. او خيلي به کارش علاقه داشت و خيلي حرفهاي بود. براي همين منتظرم تا خبر اميدبخشي از ميلاد و همکارانش بشنوم. سعي ميکنم اميدم را از دست ندهم.»
مسعود آروي در ادامه به يکي ديگر از سرنشينان نفتکش ايراني اشاره ميکند و ميگويد: «غني سامري هم از همکاران و دوستان قديمي من است. او سرملوان است، ٥٠ سال دارد و در کرج زندگي ميکند. من پيگير او هم هستم؛ چراکه از دوستان صميمي و قديميام است و اميدوارم که اتفاقي برايش نيفتاده باشد.»
اميد به بازگشت برادر
محمد ابولي قاسمآبادي برادر احسان است. احسان به عنوان افسر دوم اين نفتکش راهي سفر شد. مرد ٣٧ سالهاي که ١٨سالي ميشود مرد دريا است. محمد که حالا او نيز در شرکت ملي نفتکش پيگير خبري از برادرش است، در اينباره به «شهروند» ميگويد: «برادرم دانشجو بود و در دانشگاه علوم و فنون دريايي چابهار تحصيل کرد. در همان دوران دانشجويي، استخدام شرکت ملي نفتکش شد. من خودم مهندس برق هستم. زماني که برادرم داشت انتخابرشته ميکرد، من بشدت مخالفت ميکردم. ميدانستم که مرتب بايد روي دريا باشد و به سفر برود. براي همين به او گفتم که يا در رشته برق يا عمران درس بخوان؛ اما قبول نکرد. ميگفت اين کار را دوست دارد.
سال ٧٨ بود که در دانشگاه بورسيه شد. به عنوان افسر دوم مشغول به کار شد. درواقع بخشي از ناوبري نفتکش و اقدامات پزشکي بر عهده افسر دوم است. برادرم ١٨سال است که تهران زندگي ميکند. ما اصالتا بمي هستيم. برادرم دو سالي ميشود که ازدواج کرده است. او مرتب به دريا و سفر ميرفت. سه ماه روي آب و دو ماه روي خشکي ميماند. سال ٢٠٠٤ بود که به يک سفر در ليسبون پرتغال رفته بود. احسان وقتي از آن سفر برگشت با آب و تاب ماجراي يک تصادف ترسناک را برايمان تعريف کرد. گويا نفتکش آنها با يک قايق باري تصادف کرده بود. زياد شديد نبود؛ اما همه ما را ترساند. آنجا باز هم به او گفتم که به دنبال کار ديگري باشد، اما قبول نکرد. قبل از اين سفر هم دو سفر به هند داشت. روز ٢٥ آذر بود که از عسلويه حرکت کردند.
برادرم با پرواز به بوشهر رفت و از آنجا با قايق به خارک رفت و حرکت کردند. او دوست صميمي کاپيتان عروجي بود. کاپيتان عروجي را همه ميشناختند.بين همه همکارن خوشنام بود. يکشنبه صبح بود که عمويم با من تماس گرفت و گفت که شبکه خبر زيرنويس کرده و اطلاع داده که چنين حادثهاي اتفاق افتاده است. من هم بشدت ترسيدم. تماس گرفتم و وقتي پيگير شدم، متوجه شدم که همان نفتکشي است که برادرم داخل آن بوده؛ الان هم منتظريم. دعا کنيد خبر خوبي برسد. اين اخبار غيرموثق و شايعات واقعا روح و روان ما خانوادهها را تحت تأثير قرار ميدهد. براي همين اينجا نشستهام تا از طريق همين شرکت ملي نفتکش اخبار را دنبال کنم.»
اشکهاي مادر
مهدي سادگي هم يکي ديگر از خدمههاي نفتکش ايراني است. مادرش با چشماني اشکبار به شرکت ملي نفتکش آمده و چشم انتظار پسرش است. با عروسش در خانه تنها بود که اين خبر را شنيد. وقتي نام پسرش را در ليست ناپديدشدگان ديد، دنيا برايش تيره و تار شد. عروسش هم بيهوش شد و حالا در بيمارستان بستري است. زهرا ابراهيمي حالا در ميان خانوادهها از همه بيشتر نگران است؛ اما سعي ميکند اميد داشته باشد. او ميگويد: «پسرم ٣٨سال دارد؛ ٨ ماه پيش ازدواج کرد. او مهندس مکانيک بود و ليسانس اين رشته را داشت اما در قسمت موتورخانه نفتکش کار ميکند. از سال ٨٥ وارد شرکت ملي نفتکش شد. به اين کار علاقه داشت. از طريق آگهي روزنامه به سراغ اين کار رفت. من مخالف بودم. ميگفتم مرتب بايد بروي سفر؛ اما قبول نميکرد و خيلي علاقه داشت. اصرار کرد. من هم درنهايت راضي شدم. تنها همين يک پسر را دارم.
يک دختر ديگر هم دارم که در خارج از کشور زندگي ميکند. او هم خبر را از طريق فضاي مجازي متوجه شده و در کشور غريب مرتب بيتابي ميکند. دو روز است که فقط اشک ميريزيم. هيچ خبري از پسرمان نداريم. آن روز من و عروسم در خانه تنها بوديم. عروسم وقتهايي که پسرم به سفر ميرود يا به خانه ما ميآيد و يا به خانه مادرش ميرود. آن روز در خانه ما بود که از طريق تلويزيون متوجه ماجرا شديم؛ بلافاصله با همسرم تماس گرفتم، او گفت که مهدي به کره رفته و با چين کاري نداشته است. با اين حال عروسم با شرکت ملي نفتکش تماس گرفت، اسم پسرم را گفت و آنها هم گفتند که مهدي جزو ناپديدشدگان است. هردويمان حالمان بد شد. من هم به اينجا آمدم. عروسم که زير سِرُم است، حالش اصلا خوب نيست و فقط گريه ميکند. نميدانم چرا اين اتفاق افتاد. پسرم چهارشنبه يا پنجشنبه بود که تماس گرفت و گفت ديگر ايميل نزنيم. ما از طريق ايميل با هم در ارتباط بوديم. او گفت يکشنبه صبح به کره ميرسد و تماس ميگيرد. قرار بود يکشنبه در کره باشد اما نميدانيم چرا اين اتفاق برايشان افتاد. من خودم فرهنگي هستم و همسرم هم کارمند بازنشسته فولاد ذوبآهن اصفهان است. همگي ما بيتابيم و منتظر يک خبر هستيم. اينجا خيليها اميد دارند. ما هم سعي ميکنيم اميدمان را از دست ندهيم.»
جزييات امدادرساني
عمليات امدادرساني کُند پيش ميرود. يک لکه نفتي ١٠٠٠متري اطراف کشتي را فرا گرفته است و کشتيهاي امدادرسان نميتوانند براي اطفاي حريق به آن نزديک شوند. سرکنسول ايران در شانگهاي با اعلام اين خبر گفت: «ساعت ٨ عصر روز شنبه در شرايط جوي نامساعد و تاريکي هوا و مه شديد اين حادثه اتفاق افتاده و روند بررسي و علتيابي اکنون درحال بررسي است. کشتياي که با نفتکش ايراني اصابت کرده است، به يکي از جزاير نزديک به شانگهاي هدايت خواهد شد تا مورد بررسي قرار بگيرد تا شايد بتوان از شواهد و شاهدان زنده، اطلاعات بيشتري کسب کنيم.»
اما حالا همه کشتيهاي امدادرسان در صحنه حضور دارند و منتظر شرايط مساعد براي انجام عمليات اطفاي حريق هستند. لازمه انجام عمليات اطفاي حريق آن است که کشتيهاي امدادرسان بتوانند به فاصله ١٥٠متري کشتي درحال سوختن برسند که لکه نفتي هماکنون حدود ١٠٠٠متر اطراف کشتي را فرا گرفته است، بنابراين دسترسي به کشتي بسيار دشوار است، با اين وجود شرايط بايد مساعد شود تا تيمهاي امدادي بتوانند نزديک شوند و عمليات اطفا را آغاز کنند.
سرکنسول ايران در شانگهاي در مورد افراد بازمانده و جانباختگان نفتکش ايراني افزود: «در ساعت ١١:٣٠ صبح به ما اطلاع دادند که جسدي در ٤ مايلي محل حادثه پيدا شده که بنا به شواهد متعلق به نفتکش ايراني است. اين جسد درحال انتقال به شانگهاي براي تشخيص هويت و انجام تشريفات قانوني براي انتقال به ايران است.»
اينها درحالي است که با پيداشدن پيکر يک دريانورد که مجهز به لباس ويژه نجات بوده است احتمال ميرود کارکنان کشتي فرصت استفاده از وسايل نجات را داشتهاند.
مديرعامل شرکت ملي نفتکش ايران درخصوص وضع کشتي نفتکش حادثهديده تحت مديريت اين شرکت در آبهاي منطقه چين گفت: «عمليات اطفاي حريق و مهار آتش کشتي بهطور مداوم و مستمر ادامه دارد، بهطوري که با اعزام سه فروند کشتي آتشخوار بزرگ به محل حادثه از شدت آتش کاسته شده است. درحال حاضر ٢ فروند کشتي شرکت ملي نفتکش و يک فروند کشتي کشتيراني جمهوري اسلامي ايران با نظارت و مديريت مرکز جستوجو و نجات شانگهاي بهطور مستمر عمليات جستوجو و يافتن دريانوردان مفقودشده را ادامه ميدهند». کيانارثي ادامه داد: «با وجود حضور تيم کارشناسي شرکت ملي نفتکش ايران از زمان وقوع حادثه در شانگهاي، شب گذشته تيم جديدي متشکل از کارشناسان اين شرکت و سازمان بنادر و دريانوردي به منظور پيگيري امور مربوط به کشتي حادثهديده به منطقه اعزام شد.»
منبع : روزنامه شهروند
http://www.CheKhabar.ir/News/87599/گفتوگو با خانواده مفقودان حادثه برخورد نفتکش ايراني