آقاي خواننده معني شعرهايي را که ميخواني ميداني؟
شنبه 9 دي 1396 - 11:22:02 AM
چه خبر - بيتي از مولانا را بردارند و بگذارند وسط اين لاطائلات

چند شب پيش يکي از خواننده‌هاي جوان و تازه‌کار و پرطرفدار ميهمـــــــان يکــــــي از برنامه‌هـــاي محبــــوب تلويزيون بود و مي‌گفت اغلــــــب شــــعرهايش را خـــودش مي‌گويـــد.
البته تأکيد داشت در ترانه‌هايش از آثار بزرگان ادبيات ايران‌زمين هم استفاده مي‌کند. کنجکاو شدم چندتايي از آهنگ‌هايش را گوش دهم و ببينم ماجرا چيست و چشمتان روز بد نبيند. يکي از کارهايش با اين مصراع سيمين بهباني شروع مي‌شد که «نبسته‌ام به کس دل، نبسته کس به من دل» و بعد مي‌شد «من عاشق‌تر از من ماندم ساحل به ساحل/‌اي باوفاي بي‌وفاي قلب من کجايي/ امان امان امان از اين عشق و غم جدايي» يکي ديگر از آهنگ‌هايش اين‌طور شروع مي‌شد که «چشم تو خواب مي‌رود يا که تو ناز مي‌کني» و بعد مي‌رسيد به اين بيت مولانا که «هم نظري هم خبري هم قمران را قمري، هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکري» و بعد هم مي‌شد «تو معشوقه ديوانه پرشور و شرم باش فقط يار منو يار منو يار خودم باش» و آخرش هم «يار من دل شيداي منو بگير ببر آسمون...».
يا در يکي از ترانه‌هايش مي‌گفت «عاشق‌تر از آنم که دمي خام شوم من/ با بوي سر زلف تو آرام شوم من / عاشق‌تر از آنم که تو را يار بدانم/ من عاشقم و جز تو خريدار ندارم» و هر چه سعي کردم بفهمم ترانه‌سرا منظورش از اين ابيات چيست آخرش هم نفهميدم. عاشقي چه ربطي به خام شدن دارد؟ پيشتر عاشق‌ها معمولاً با بوي سر زلف معشوق آرام نمي‌شدند. عاشقي و طرف را يار نمي‌داني و بعد هم جز او خريداري نداري؟ بعد در يکي از ديگر از ترانه‌هايش شنيدم که مي‌گفت «شب که شد نگاهتون همش مياد در نظرم/ شب که شد صداتون همش ميفته تو سرم» شگفتي‌ام زيادتر شد که مگر افتادن صداي کسي در سر آدم چيز بدي نبود؟ آدم با معشوقي که از او در خواست دارد «هر چي شد يار من فقط بيا دور و برم شب که شد» اين‌طوري حرف مي‌زند؟ و بعد هم کل اين عاشقانه مي‌رسد به اينکه «مجبور بودم بهت اصرار کردم دلتو اغفال کردم مجبور بودي بهم اصرار کردي واي تو منو وادار کردي» که بيشتر از آنکه معشوق را تشويق کند که «شب که شد کجايي يار من بيا» به او مي‌گويد عاشق ماجرا به دليلي مجبور بوده و معشوق هم همين‌طور.
البته خدايي نکرده بنده با تضمين ابيات بزرگان مشکلي ندارم، با تضمين زماني مشکل دارم که بيتي از مولانا را بردارند و بگذارند وسط اين لاطائلات. شما وقتي ياقوت سرخ برمه در دست داريد آن را نگين حلقه‌اي بدلي نمي‌کنيد.
به اين خوانندگان عزيز توصيه برادرانه مي‌کنم که دست کم تا زماني که معاني عبارات را ياد نگرفته‌اند و نتوانسته‌اند يک ترانه بسرايند که سر و تهش به هم مربوط باشد و جملات پشت سر هم علاوه بر ريتم يکسان انسجام معنايي هم داشته باشند بي‌خيال ترانه‌سرايي شوند و از هنر ترانه‌سرايان مجرب استفاده کنند و عاجزانه از آنها مي‌خواهم اگر چنين نمي‌کنند دست کم دست از سر حافظ و مولانا و امثالهم بر دارند و آثار فاخر يکديگر را تضمين کنند.


منبع: روزنامه ايران

http://www.CheKhabar.ir/News/86769/آقاي خواننده معني شعرهايي را که ميخواني ميداني؟
بستن   چاپ