چه خبر - گفتوگوي با عمو موسي شريفي درباره روش لاغري اش
فروردين سال 1394 بود که نام سيدموسي شريفي مطرح شد؛ مرد 316 کيلوگرمي اهوازي، مردي که تا سال 1388 مثل بقيه زندگي عادياي داشت، اما به علت سکته مغزي و بيتحرکي يک سمت بدن، خانهنشين و زمينگير شد و بعد هم از يادها رفت؛ حتي از ياد نزديکترين کسانش. با اين حال، تا ماه رمضان امسال و حضورش در برنامه ماهعسل تنها تغييري که در شرايطش ايجاد شده بود، اضافه شدن 10کيلوگرم به وزنش بود. اما بعد از حضور در آن برنامه شرايطش فرق کرد؛ تا حدي که امروز عموموسي يک مرد 250 کيلوگرمي پر از اميد است که به فرداهاي بهتر فکر ميکند، دوستان زيادي دارد و حتي به آنها هم اميد ميدهد.
عموموسي! از ماه رمضان تا امروز چه کارهايي کرديد؟ وزنتان تغييري کرده؟
3 ماه پيش در معدهام بالن گذاشتند. تا الان حدود 70-60 کيلوگرم وزن کم کردهام. اگر خدا کمک کند و با عشقي که مردم به من ميدهند، بيشتر از اينها هم کم ميکنم.
در اين مدت قدمي هم برداشتهايد؟ خيلي دوست داشتيد که دوباره بتوانيد راه برويد.
بله، خيلي اتفاقات خوبي برايم افتاده. راه ميروم، ولي هنوز با واکر. چند روزي است که مهره آخر کمرم مشکل پيدا کرده و استراحت ميکنم، اما خوب راه افتاده بودم. دوره استراحت که تمام شود، دوباره راه ميروم.
با همين بالني که در معدهتان است قرار است همه اضافه وزنتان را کم کنيد يا برنامه ديگري هم داريد؟
دکتر پازوکي که بالن را در معدهام گذاشت گفت حتما بايد عمل بايپس انجام بدهي. از اول هم بايد اين کار را ميکردم، اما بعد از اين جراحي بايد راه بروي و من با آن شرايطي که داشتم، نميتوانستم راه بروم. قرار شد اول بالن بگذاريم و بعد بايپس کنيم. من در حال حاضر سنگينترين مرد جهان هستم. دو خانم از من چاقتر هستند، يکي 420 کيلوگرم وزن دارد و 28 ساله است و يکي هم 400 کيلوگرم وزن دارد و 31 سال سن. من 326 کيلوگرم هستم و 57 سال دارم.
چقدر اميدواريد که به وزن طبيعي برگرديد؟
من تا ديروز منتظر مرگ بودم، ولي الان منتظر روزهاي خوب زندگيام هستم. من ميخواهم زير سايه خدا و چهارده معصوم(ع) زندگي خوبي داشته باشم. 9 ماه آفتاب را نديده بودم، چند روز به چند روز غذا نميخوردم، ولي الان ورزش ميکنم، آدمهاي خوب کنارم هستند و همه حمايتم ميکنند. البته به حمايت بيشتري نياز دارم. تنها درآمدي که دارم، حقوق ماهيانه 53 هزار توماني کميته امداد و يارانهاي است که هر ماه ميدهند.
در حال حاضر کسي هست که به شما کمک کند؟
بله، دست کميته امداد درد نکند. برايم پرستار گرفتهاند و همه برنامههايي که لازم بود، انجام شود، سر وقت انجام ميدهند. رئيس کميته امداد خوزستان تقبل کرده که براي 3 ماه ديگر هم همه اين برنامهها را اجرا و قرارداد پرستارم را تمديد کند. من همه اين کارها را بايد انجام بدهم تا بتوانم براي عمل جراحي آماده شوم.
تاريخ جراحي را مشخص کردهاند؟
قرار است ديماه جراحي شوم. دکتر پازوکي خودشان جراحيام ميکنند.
از سال 88 که سکته کرديد تا امسال کسي از شما خبري نداشت. خودتان تصميم گرفتيد وضعيتتان را علني کنيد؟
من بايد از خبرنگاري که در خبرگزاري فارس در اهواز کار ميکند، خيلي تشکر کنم. با محبتهايي که او به من کرد، همه متوجه وجود من و وضعيتم شدند. با خبرهايي که او منتشر ميکرد، همه ديدند عموموسي هست. تا قبل از آن بعضي افراد فکر ميکردند من مردهام. اين خبرنگار بود که در هواي گرم و شرجي تابستان اهواز از من فيلم گرفت و براي مسوولان برنامه ماهعسل فرستاد. ماهعسليها با ديدن اين فيلمها مشتاق شدند که من در برنامهشان باشم. بعد از اين برنامه هم بود که کارهاي درمان من شروع شد.
يعني بعد از اينکه شما در آن برنامه شرکت کرديد، بعضيها اعلام کردند که ميخواهند به شما کمک کنند؟
دکتر پازوکي که قبل از پخش برنامه قول داده بودند من را جراحي کنند. آنطور که خانم يوسفي، تهيهکننده برنامه ماهعسل به من گفت، آقاي دکتر 3 روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان کتبي وعده داده بودند که حتما کار جراحي من را انجام ميدهند، اما بعد از آن برنامه هم من را به بيمارستان رسول اکرم(ص) بردند و شخصيتها و پزشکان ديگر هم گفتند که کمکم ميکنند.
هزينهاي که پرداخت نکرديد؟
نه، من هيچ هزينهاي نکردهام. تا الان يا خيران کمک کردهاند يا کميته امداد.
شما چطور از اهواز به تهران آمديد؟ با وزني که داشتيد و تحرک هم که برايتان سخت بود.
از اهواز تا تهران با آمبولانس آمدم. قرار بود با هواپيما بيايم، ولي گفتند نميشود. هواپيمايي گفته بود جثه عموموسي خيلي بزرگ است و نميتوانيم جابجايش کنيم. به همين دليل کميته امداد لطف کرد و آمبولانسي را در اختيار من گذاشت. پشت آمبولانس يک تخت بزرگ گذاشته بودند تا من راحت به تهران بيايم. در هواي گرم تابستان خيلي سخت بود و دکتر ياري که همراه من بود، خيلي به من کمک کرد. بايد از او خيلي تشکر کنم. در طول راه هر کاري که داشتم، انجام داد.
دارو هم ميخوريد؟
تهران که بودم ويزيتم کردند. به دليل اينکه قبلا مواد غذايي خوبي به من نميرسيد، مشکل گوارشي پيدا کرده بودم. معدهام ناراحت است. براي آن قرص ميخوردم. 3 نوع ويتامين و مکمل هم به من دادهاند.
رژيم خاصي هم داريد؟
بله، رژيم غذايي هم دارم. من همه کار ميکنم تا به شرايط ايدهآل برسم. سختيهايي که کشيدم نبايد تکرار شود. من قبل از اينکه سکته کنم هم چاق بودم و وزنم حدود 170 تا 180 کيلوگرم بود، اما از وقتي که زمينگير شدم و تنها ماندم، افسرده شدم. زبانم هنوز هم که ميخواهم صحبت کنم، گير دارد. من فقط با خدا و ديوارهاي خانه صحبت ميکردم. کساني هستند که اسم آفتاب را فقط شنيدهاند، اما براي مني که آفتاب را ديده بودم، خيلي سخت بود که 90 ماه از ديدن دوباره آفتاب محروم بمانم. ياد آن روزها که ميافتم، اشکهايم خود به خود سرازير ميشوند. نميدانيد که چقدر آرزو ميکردم دوباره بتوانم روشنايي خورشيد را ببينم. اينها را که ميگويم دوباره داغ دلم تازه ميشود، نميدانيد که من چه لحظههاي عذابآوري را تحمل کردم. خدا بود که من را تا امروز زنده نگه داشت.
ببخشيد که اين سوال را ميپرسم، ولي بعضيها در سختي آرزوي مرگ ميکنند، در لحظههاي سخت که افسرده هم بوديد، به مرگ فکر نميکرديد؟ اينکه دنبال راهي باشيد تا از آن وضعيت خلاص شويد؟
نه، هيچوقت به خودکشي فکر نکردم، هيچ وقت. من مدام با خدا حرف ميزدم، تنها کسي که داشتم او بود. بعضي وقتها که خسته ميشدم با خودش دعوا ميکردم. يک چيزي در وجودم بود که به من آرامش و اميد ميداد، نميدانم چرا آرامش خاصي داشتم.
در اين مدت روانشناسي هم با شما کار کرده تا هم از نظر رواني و هم از نظر جسماني بهتر به شرايط عادي برگرديد؟ گفته ميشود براي کاهش وزن کساني که وزن بالايي دارند بايد روي روان آنها هم کار شود؟
بله، يک روانکاو هست که با من کار ميکند. قبلا يک روانشناس به من گفته بود موزيک گوش بدهم تا آرام شوم، ولي من فقط با شنيدن نوحه و مصيبت کربلا آرام ميگيرم.
در ماه محرم دوست نداشتيد بيرون برويد و در عزاداريها شرکت کنيد؟
رفتم. شب تاسوعا بود که بچههاي کميته امداد لطف کردند و برايم صندلي چرخدار آوردند و بعد از مدتها بيرون رفتم. خيلي خوب بود.
روانکاوي که با شما کار ميکند هم به تازگي به تيم درمانيتان اضافه شده؟
يک نفر است که به هزينه خودش از تهران تا اهواز ميآيد. در برنامه ماهعسل من را ديده بود. مدتي بود که اهواز ميآمد و هر وقت هم که ميآيد حتما به من سر ميزند. چند ساعتي با من صحبت ميکند و آرامش به من ميدهد. من فيزيوتراپ هم دارم. داريوش رضايي، جوان بامحبتي است که در حق من برادري کرده. اين جوان اميد من را به زندگي چند برابر کرده. طبق برنامه و پيشبيني پزشکان قرار بود من تا ديماه سرپا شوم، ولي من چند وقت است که راه ميروم و اين نتيجه کمکهاي او و همين طور لطف و محبتي است که مردم به من دارند. من به اشتياق مردمي که دوست دارند من هرچه زودتر به سلامت برسم، تلاشم را بيشتر کردهام.
هنوز هم تنهاييد يا اينکه خانواده و دوستان به شما سر ميزنند؟
پرستارم که هميشه کنارم است. خانوادهام هم بيشتر از قبل به من سر ميزنند. چند گروهي هم که در ارتباط با چاقي و لاغري کار ميکنند، با من در ارتباط هستند، هم از نظر رواني کمک ميکنند و هم از نظر اقتصادي. کمبودي هم داشته باشم به دادم ميرسند. يکي از مشکلاتم تهيه لباس بود که آنها تقبل کردهاند.
بعد از رسيدن به وزن ايدهآل، اولين جايي که دوست داريد، برويد، کجاست؟
کربلا. يک خانواده خير هستند که هزينهها را تقبل کردند و ميخواستند من را راهي کنند ولي با اين شرايطي که الان دارم، نميشود رفت. خيلي دوست دارم کربلا بروم. اگر کربلا نشد، مشهد.
فکر کنيد همان عموموسي قبل از سال 1388 و آن سکته شدهايد، ميخواهيد چه کنيد؟
ميخواهم اگر عمري باشد، کتاب بنويسم. چند نفري هم قول دادهاند که کمکم کنند. دو کتاب ميخواهم بنويسم؛ يکي درباره عشق و يکي هم درباره چاقي. البته من سواد بالايي ندارم، ولي خيلي به کتاب علاقه دارم و خيلي کتاب ميخوانم. علاقه زيادي به روايتها دارم. متاسفانه عشقي که الان جوانان دچارش هستند، عشق نيست، هوس است و من ميخواهم از عشق براي آنها بنويسم. با روانکاوم خانم محمودي که صحبت ميکردم، براي نوشتنش تشويقم کرد. قول داده اين کتاب يکي از بهترينها ميشود، چيزهايي که من تجربه کردهام، کمتر کسي تجربه کرده.
از تجربه عاشق شدنتان بگوييد.
من وقتي 19 ساله بودم، عاشق شدم. ميخواستيم ازدواج کنيم ولي سر عقد خانواده عروس متوجه شدند من صرع دارم و با ازدواجمان مخالفت کردند. خودش راضي بود ولي خانوادهاش اجازه ندادند.
نميخواهيد دوباره ازدواج کنيد؟
نه، بعد از آن ديگر نشد.
بيماري صرعتان مداوا شده؟
براي مداوا به اروپا هم رفتم. وضع ماليام خيلي خوب بود. بعد از فوت پدرم خرج خودم و يک خانواده 6 نفري را ميدادم. چند بار براي درمان اقدام کردم، ولي نشد. الان 3 ماه است که داروي صرع هم مصرف نميکنم و مشکلي پيش نيامده. من با چند گروه آشنا شدهام که از طريق تلگرام با آنها در ارتباط هستم. با آنها درددل ميکنم. خيلي به من محبت ميکنند. بعضيها نااميد ميشوند يا ميخواهند به من اميد بدهند و تماس ميگيرند. من روز و شبم را با اين افراد ميگذرانم؛ کساني که مثل من چاق هستند يا چاق بوده و لاغر شدهاند. من منتظر روزهاي خوب هستم.
نظر دکتر سعيد صفري، جراح بارياتريک و لاپاروسکوپيست درباره درمان عموموسي:
شايد تصور شود بعد از بالوني که در معده عموموسي گذاشتهاند، عمل بايپس براي او ضرر داشته باشد يا دشوار شود، ولي اينطور نيست. براي کساني که وزن بسيار بالايي دارند (مثلا بالاي ٢5٠ يا ٣٠٠ کيلوگرم)، عمل بايپس يک مرحلهاي هم دشوار است و هم ممکن است با خطراتي همراه باشد.
پزشک او بهترين تصميم را برايش گرفته؛ اينکه با بالون 6٠-5٠ کيلوگرم از وزنش را پايين بياورد و بعد بايپس انجام دهد.
البته اين بيمار پس از لاغر شدن کافي، به جراحيهاي ديگر هم نياز دارد. بعد از بايپس وزن او احتمالا ١٠٠ کيلوگرم ديگر (يا بيشتر) کم ميشود و حتما افتادگي پوست در پي دارد و اين باعث ميشود که براي حذف پوست اضافه و آويزان، به جراحي پيکرتراشي نياز پيدا کند. پيگيري دقيق عموموسي بعد از جراحي اصلي اش هم بسيار حائز اهميت است تا ضمن کاهش وزن، مشکلات تغذيهاي مشکلساز نشود. سوال عدهاي از بيماران اين است که:
آيا بعد از اين جراحيها، احتمال برگشت مجدد چاقي باز هم وجود دارد؟
پاسخ اين است که بله، اين احتمال با توجه به نوع و تکنيک جراحي ممکن است وجود داشته باشد اما واقعيت اين است که براي بيماراني با اين حد از چاقي، هيچ درمان جايگزيني که اثربخشي بالاتري داشته باشد، وجود ندارد و من به ادامه اين روند درماني عموموسي خيلي خوشبينم.
نظر دکتر سيدعلي کشاورز، متخصص تغذيه درباره درمان عموموسي:
معمولا شرايط رواني، استرس و اضطراب بالا باعث پرخوري ميشود و افراد بهعلت پريشاني روانياي که دارند، در عين حالي که غذاي زيادي ميخورند، متوجه نميشوند چه حجمي از غذا را خوردهاند. استرس و فشارهاي رواني باعث ميشود اين افراد ناخودآگاه غذا بخورند، بدون اينکه اين غذا خوردن برايشان ملموس باشد. آنها غذا زياد ميخورند چون تنها چيزي که برايشان التيامبخش است و ذهنشان را مشغول ميکند، همين کار است. به طور کلي، من خيلي موافق جراحي نيستم. بين مراجعان به مطب من افرادي بودهاند که بالاي 250 کيلوگرم وزن داشتهاند و با کمک علم تغذيه وزنشان را کم کردهاند. پزشکي از کرمانشاه به مطب من ميآمد که 255 کيلوگرم وزن داشت و طي 8 ماه 60 کيلوگرم وزن کم کرد يا خانمي از وزن 155 کيلوگرم به وزن 65 کيلوگرم رسيد. طبق برنامه بايد به وزن 55 کيلوگرم برسد؛ يعني در کل 100 کيلوگرم وزن کم کند. کساني که شاخص توده بدني يا همان BMIشان بالاي 40 يا 50 باشد، کمتر ميتوانند با رژيم موفق باشند، ولي من ترجيحام اين است که رژيم را روي اين افراد هم امتحان کنم. البته رژيم به تنهايي نميتواند جوابگو باشد. براي بهتر شدن وضعيت چنين افرادي و هر کسي که اضافه وزن دارد، حتما بايد عادتهاي غذايي اصلاح شود، مکمل در برنامه غذاييشان باشد و متابوليسم بدنشان هم بالا برود. قبل از هر چيزي شرايط رواني اين افراد براي من مهم است و هنر متخصص تغذيه اين است که قبل از هر چيزي تعادل و شرايط رواني مراجعهکنندهاش را کنترل کند.
ولي براي اين بيمار که وزن بالاي 326 کيلوگرم داشته، گرفتن رژيم کار سختي بوده است. بهترين کار اين بوده که معده وي با بالون و جراحي بايپس، کوچک شود و کنار آن با رژيم غذايي و ورزش به وزن ايدهآل برسد. چه اين فرد و چه افراد ديگري که وزن کم ميکنند بايد به دوره تثبيت اهميت بدهند، چرا که 90 درصد کساني که رژيم ميگيرند و لاغر ميشوند، دوره تثبيت را نميگذرانند و بازگشت به وزن اول را دارند. شايد تصور شود بعد از جراحي بايپس به علت کوچک شدن معده، افراد دوباره چاق نميشوند؛ بايد بگويم اينطور نيست. بعد از هر جراحي (حداکثر 6 سال بعد) افراد به وزن سابقشان برميگردند. آنها رژيم غذاييشان را رعايت نميکنند و معده به علت حجم بالاي غذايي که دريافت ميکند، کمکم جا باز ميکند و دوباره به حالت اوليه برميگردد. عموموسي هم بعد از جراحي بايد رژيم غذايياش را رعايت کند تا دوباره به اين وزن برنگردد.
منبع:salamat.ir
http://www.CheKhabar.ir/News/82597/روش لاغري عمو موسي که بعد از ماه عسل 60 کيلوگرم وزن کم کرده است