ماجراي صحبت حضرت سليمان و مورچه
3 مهر 1394 - 02:49:06 ب.ظ


حضرت سليمان (ع ) در کنار دريا نشسته بود ، نگاهش به مورچه اي افتاد که دانه گندمي را باخود به طرف دريا حمل مي کرد .سليمان (ع) همچنان به او نگاه مي کرد که ديد او نزديک آب رسيد.در همان لحظه قورباغه اي سرش را از آب دريا بيرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سليمان مدتي در اين مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر مي کرد ، ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بيرون آمد، ولي دانه ي گندم را همراه خود نداشت .

سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد.

مورچه گفت : " اي پيامبر خدا در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و کرمي در درون آن زندگي مي کند . خداوند آن را در آنجا آفريد او نمي تواند ار آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي کنم . خداوند اين قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دريا به سوي آن کرم حمل کرده و ببرد .

اين قورباغه مرا به کنار سوراخي که در آن سنگ است مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن کرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد مي شود او در ميان آب شناوري کرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي کند ومن از دهان او خارج ميشوم ."

سليمان به مورچه گفت : (( وقتي که دانه گندم را براي آن کرم ميبري آيا سخني از او شنيده اي ؟ ))

مورچه گفت آري او مي گويد :
اي خدايي که رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي کني رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نکن www.منبع: سيمرغ/فاطمه مطالب جالب ديگر:عکس: عصاي حضرت موسي که به مار تبديل مي‌شد!کاغذ ديواري‌هايي که نور مي‌دهند و اتاق‌تان را روشن مي‌کنند! (+عکس)عکس: شيوه جديد گدايي کردن در چين!!ازدواج يک مرد با جنازه دختر 21ساله‌اي که هشت روز پيش مرده است!! (+عکس)موجودي با چشم‌هايي دو برابر سرش! (+عکس)فرايند دردناکي که عقاب‌ها يا بايد پشت سر بگذارند يا بميرند!!
http://www.CheKhabar.ir/News/5930/ماجراي صحبت حضرت سليمان و مورچه
بستن   چاپ