داستان بسيار زيباي پدري که تا ديروقت کار مي کرد!!
3 مهر 1394 - 02:43:34 ب.ظ

مردي ديروقت، خسته و عصباني از سر كار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را ديد كه در انتظار او بود.
- بابا! يك سوال از شما بپرسم؟
- بله حتماً. چه سوالي؟
- بابا شما براي هر ساعت كار چقدر پول مي‌گيريد؟
مرد با عصبانيت پاسخ داد : اين به تو ربطي نداره. چرا چنين سوالي مي‌پرسي؟
- فقط مي خواهم بدانم. بگوييد براي هر ساعت كار چقدر پول مي‌گيريد؟
- اگر بايد بداني مي گويم. 20 دلار.
- پسر كوچك در حالي كه سرش پايين بود، آه كشيد. بعد به مرد نگاه كرد و گفت: مي‌شود لطفا 10 دلار به من قرض بدهيد؟
مرد بيشتر عصباني شد و گفت :‌ اگر دليلت براي پرسيدن اين سوال فقط اين بود كه پولي براي خريد اسباب بازي از من بگيري، سريع به اتاقت برو و فكر كن كه چرا اينقدر خودخواه هستي. من هر روز كار مي كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه اي وقت ندارم.
پسر كوچك آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصباني تر شد. بعد از حدود يك ساعت مرد آرام شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلي خشن رفتار كرده است. شايد واقعا او به 10 دلار براي خريد چيزي نياز داشته است. بخصوص اينكه خيلي كم پيش مي آمد پسرك از پدرش پول درخواست كند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.
- خواب هستي پسرم؟
- نه پدر بيدارم.
- من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني بود و ناراحتي هايم را سر تو خالي كردم. بيا اين هم 10 دلاري كه خواسته بودي.
پسر كوچولو نشست خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا
بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله بيرون آورد.
مرد وقتي ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصباني شد و گفت :‌ با اينكه خودت پول داشتي چرا دوباره تقاضاي پول كردي ؟
بعد به پدرش گفت : براي اينكه پولم كافي نبود، ولي الان هست. حالا من 20 دلار دارم. آيا مي‌توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم


www.
منبع: zarbolmasal.com

مطالب جالب ديگر:خنده‌دارترين دزدي‌هاي سال 91 در ايرانباريکترين خانه دنيا با عرض 1متر و ارتفاع 10 متر! + عکسمهمترين پيش بيني هايي که اشتباه از آب درآمدند!خاطره اولين ملاقات پرفسور حسابي با اينشتينزني كه هر 3 روز يک بار نابينا مي‌شود!

http://www.CheKhabar.ir/News/5893/داستان بسيار زيباي پدري که تا ديروقت کار مي کرد!!
بستن   چاپ