چه خبر - چندي پيش، اين بازيگر سينما و تلويزيون در برنامه «کافهسوال» در شبکه دوم سيما، از تصادفي که چند سال پيش برايش اتفاق افتاده بود، گفت؛ از اينکه صورتش در اين تصادف به شدت آسيب ديده و همينطور از خاطراتش در اين مورد حرف زد. براي بازخواني آن حادثه و شناخت دقيقتر و گستردهتر ماجرا با اليزابت اميني اين هنرمند کشورمان گفتوگو کردهايم و او صادقانه حرفهايش را براي ما بازگو کرده است.
از ابتدا شروع کنيم؛ اينکه چطور تصادف کرديد و اصلا چگونه اين اتفاق برايتان افتاد؟
سال 80 در خيابان سعادتآباد با يک اتومبيل تصادف کردم. من عابر بودم. متاسفانه راننده محترم نه تنها کمکي به من نکرد، بلکه فرار کرد. در نهايت من را به بيمارستان مدرس بردند و در آنجا تحت درمان قرار گرفتم. متاسفانه صورتم بيشترين آسيب را ديده بود؛ پلکم پاره شده بود و بيشتر استخوانهاي صورتم خرد شده بودند.
در آن لحظه فکر ميکرديد که تا اين حد صورتتان دچار مشکل شده باشد؟
نه، واقعا نميدانستم عمق فاجعه چقدر است. ابتدا فقط براي اينکه جلوي خونريزي را بگيرند، پلکم را دوختند، اما 4-3 روز بعد کل صورتم به دليل شکستگيهاي داخلي کبود شده بود و انگار به يک بالش سياه تبديل شده بود و حسابي ورم کرده بود. در آن زمان پزشکان زيادي بالاي سرم آمدند و اين نااميدي من را بيشتر ميکرد و لحظههاي سختي برايم بود تا اينکه مرحوم دکتر حسين بدري درنهايت فرشته نجات من شدند. من هميشه ميگويم زندگي من 2 مرحله دارد؛ مرحلهاي که به دنيا آمدم و مرحلهاي که به دنيا بازگشتم و مرحوم دکتر بدري من را به اين دنيا بازگرداند.
چه حسي داشتيد وقتي پزشکان درباره شما و وضعيتتان با نااميدي حرف ميزدند و کاري هم نميتوانستند برايتان انجام دهند؟
باور کنيد فقط خون گريه ميکردم. آن زمان اصلا شبيه يک آدم نبودم؛ فکم هم قفل شده بود و حتي نميتوانستم حرف بزنم. خيلي از پزشکان به اين مساله که شايد اعصاب صورتم قطع شده باشد هم شک کرده بودند. وقتي اين خبرها را ميشنيدم وحشتزده بودم و طبيعتا حس بد و آزاردهندهاي داشتم.
بعد از جراحياي که روي پلکتان انجام شد، توانستيد چشمتان را باز کنيد و اطرافتان را ببينيد؟
نه، چون چشمم شده بود يک کاسه خون و حتي نميدانستم کور شدم يا نه. به شدت ميترسيدم. از اين بدتر اين بود که حتي براي خوردن و آشاميدن هم نميشد ني در دهانم بگذارم چون فکم قفل شده بود. به هر حال روزهاي مرگباري را گذراندم.
فکر ميکنم از رفتن مقابل آينه هم وحشت زيادي داشتيد؟
بله، همينطور است. تا مدتها خودم را توي آينه نميديدم. فقط از رفتار اطرافيانم ميفهميدم عمق فاجعه خيلي زياد است و به يک آدم ترسناک تبديل شده بودم.
خودتان در اين شرايط چقدر اميدوار بوديد که مشکلتان درنهايت حل خواهد شد و به زندگي طبيعي باز خواهيد گشت؟
متاسفانه در آن زمان هر پزشکي که معاينهام ميکرد، بسيار بد برخورد ميکرد و اصلا کسي به من روحيه نميداد جز مرحوم دکتر بدري. ايشان ميگفتند من سالها در جبهه بودم و مواردي را از نزديک ديدم که تو در برابر آنها چيزي نيستي و مثل اين ميماند که زنبور نيشت زده باشد! البته بعدها گفتند در آن لحظه خودشان نااميد بودند ولي ميخواستند به من روحيه بدهند چون وضعيتم بسيار بد بوده! به هر حال من همه زندگيام را مديون ايشان هستم.
دکتر بدري درنهايت از درمان رضايت داشتند؟
بله، لحظهاي که ميخواستم وارد اتاق عمل بشوم، به دکتر بدري گفتم من فقط با ايمان به شما وارد اتاق عمل ميشوم و ايشان در پاسخ گفتند پس به خدا توکل کن و من به تو قول ميدهم صورتت را مثل روز اولش درست کنم و تحويل دهم! دکتر بدري معتقد بودند در مورد من واقعا يک معجزه اتفاق افتاده است و هميشه پرونده پزشکيام را به عنوان يک رخداد بزرگ و معجزهآسا در کميسيونهاي پزشکي مطرح ميکردند.
چند بار جراحي کرديد؟
2 بار، مرحله سوم عمل صورتم بهدليل فوت دکتر بدري انجام نشد. البته مرحله زيبايي و ترميمي بود و خودم ديگر جرات نکردم به پزشک ديگري مراجعه کنم و ترجيح دادم همين شکلي بمانم. البته به پزشکان ديگر جسارت نميکنم. خودم از اين مساله وحشت دارم و ترجيح ميدهم به صورتم دست نزنم. به هر حال الان مشکل خاصي نيست که من را آزار دهد و باعث شود چهره وحشتناک و غيرطبيعياي داشته باشم.
در برنامه «کافهسوال» براي اولين بار بود که اين موضوع را مطرح ميکرديد؟
در يک فضاي عمومي بله ولي در فضاي کاري خودم بيشتر دوستان و گريمورها اين موضوع را نميدانستند و مجبور بودم توضيح دهم.
گويا در آن زمان شايعههاي زيادي هم براي شما درست کرده بودند. درست است؟
بله، من در آن سال در 2 فيلم «توکيو بدون توقف» و «خواب سفيد» بازي کرده و مطرح بودم، براي همين شايعههاي زيادي برايم درست شده بود مثلا اينکه ميخواستم گونه تزريق کنم اما افتادگي پيدا کرده يا پزشکان ميخواستند پلکم را بکشند اما پلک پاره شده. به هر حال متاسفانه هميشه عدهاي هستند که از اين جور کارهاي غيرانساني انجام ميدهند و فقط در جواب ميتوانم بگويم برايشان متاسفم.
خب وقتي درباره اين موضوع در برنامه تلويزيوني صحبت ميکرديد، چه حسي داشتيد؟ از بازخورد مردم و مخاطبانتان هراس نداشتيد؟
نه، البته بازتابها خيلي عجيب و غريب بودند. به هر حال من خطايي نکرده بودم که آن را پنهان کنم و فکر کردم شايد گفتههاي من درس خوبي باشد براي همان عدهاي که شايعهسازي ميکنند يا وقتي نقصي در چهره فردي ميبينند، هزار و يک تهمت ناروا به او ميزنند. بايد يادمان باشد که گاهي انجام عملهاي زيبايي و ترميمي صرفا به خاطر زيباتر به نظر رسيدن نيست.
اما واقعا چهره شما طوري نيست که آدم خيلي راحت متوجه اين مساله بشود.
بله، اما هم خودم و هم اطرافيانم که با من زندگي کردهاند، خيلي خوب متوجه تفاوت صورت من با قبل ميشوند. اصلا صورت من به قرينه بودن شهرت داشت و اين مساله هميشه براي گريمورها تعجبآور بود؛ تا اينکه اين مشکل برايم پيش آمد و بعدها گريمورها مجبور شدند صورتم را متعادلسازي کنند. البته خدا را شکر همانطور که شما هم اشاره کرديد، خيلي محسوس نيست، اما باز هم براي خودم آزاردهنده است و روي صورتم حساسيت پيدا کردهام.
وقتي براي اولين بار و پس از عملهاي مختلف چهره خود را در آينه ديديد چه حسي داشتيد؟
باور کنيد هنوز هم از آينه و عکاسي ميترسم و آنها را دوست ندارم اما اين موضوع هم باعث نشده بخواهم يک بار ديگر جراحي زيبايي انجام دهم. خدا را شکر طبيعت صورت من تغيير زيادي نکرد و از اين بابت بسيار راضي هستم چون هميشه از داشتن يک صورت مصنوعي بيزار بودم.
فکر ميکنم در بهبود شما خانوادهتان هم نقش بسزايي داشتند. درست است؟
بله، آنها به من اميد و روحيه ميدادند ولي ميدانستم که بيشتر از من غصه ميخورند و عذاب ميکشند.
آيا اين موضوع روي انتخاب نقشهايتان هم تاثيري داشت؟
بله، خيلي زياد. تا 4 سال نميتوانستم درهيچ فيلمي بازي کنم در حالي که بازيگر سينما بودم و اصلا کارم را با سينما شروع کرده بودم. متاسفانه چروکهايي که اطراف چشم و صورتم ايجاد شد، باعث شد که از سن واقعيام مسنتر به نظر برسم و حقيقتا اين مساله حکم يک سقوط را براي من داشت.
با جراحيهاي زيبايي که در اين چند سال خيلي هم مد شده است، چقدر موافق هستيد؟
اصلا موافق نيستم. باور کنيد طبيعت صورت هر کسي زيباست و خدا خودش بهتر ميدانسته که بندهاش را با چه شکلي خلق کند.
آيا پس از گذشت اين سالها توانستهايد اين موضوع را فراموش کنيد و چهره امروزتان را بپذيريد؟
نه، متاسفانه هيچوقت اين موضوع براي من تمام نخواهدشد. تمام خاطرات من به قبل از تصادف و بعد از تصادف تقسيم ميشود. اين موضوع در روحيهام تاثير زيادي داشته اما مجبورم که با آن کنار بيايم ولي اين به اين معني نيست که آن را پذيرفتهام. هنوز که هنوز است وقتي
3، 2، 1 را ميگويند و مقابل دوربين قرار ميگيرم، تمام تمرکزم روي آن طرف صورتم که مشکل دارد، ميرود.
اگر بخواهيد براي فردي که با شما تصادف کرده پيغامي بدهيد چه خواهيد گفت؟
مطمئنم اين آدم اصلا وجود ندارد که بخواهم به او پيغام بدهم چون او به راحتي ميتوانسته من را پيدا کند. براي همين هيچ پيغامي نميتوانم به او بدهم.
و در آخر اينکه چه کارهايي را در آينده نزديک از شما خواهيم ديد؟
در فيلم سينمايي «لاله» بازي کردم که متاسفانه فعلا متوقف شده است و البته فيلم «شاباش» را هم در نوبت اکران دارم.
منبع: niksalehi.com
مطالب پيشنهادي:
جديدترين عکسها از بازي مشترک ليلا حاتمي و علي مصفاناگفته هاي بهاره رهنما از بازي در سريال نوروز 93 شبکه دوبازداشت مجدد بازيگر مشهور ايراني
عکسهاي کنسرت جديد آوريل لوين در سئول کره جنوبي
عکسهاي ماهايا پطروسيان در يک فيلم سينمايي جديد
http://www.CheKhabar.ir/News/55779/ناگفتههاي اليزابت اميني از تصادف شديد و جراحي نصف صورتش