چه خبر - دلنوشتهاي از رييس جمهوري براي رحلت آيتالله هاشمي رفسنجاني
بسم الله الرحمن الرحيم
اِنَّ الّّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً (سوره مريم آيه 96)
آيتالله اکبر هاشمي رفسنجاني را بيش از پنج دهه قبل ميشناختم؛ ايامي که مبارزه کردن و انقلابي بودن هزينهاي گزاف داشت. بيش از نيم قرن همراهي به من فرصت داد تا شاهد برگ خوردن زندگي مردي باشم که کليت زندگي او اصولي مشخص داشت و از اين جهت اصولگرا بود و هيچگاه از اصلاح امور جامعه غافل نگشت و از اين جهت اصلاح طلب بود. هميشه راه اعتدال را بر افراط و تفريط مقدم ميداشت و از اين نظر اعتدالگر بود و البته همزمان هيچگاه از آنکه ادراکات جديد خود از دنيا و بالاخص مردم را به رسميت بشناسد و در راستاي تحقق خواست ايشان عمل کند نهراسيد؛ بر اين مبنا مردم گرا بود. همين امر است که سبب ميشود برخي زندگي سياسي آيتالله هاشمي رفسنجاني را به دورههاي مختلف تقسيم کنند اما واقعيت آن است که ايشان بر نهج همان اصولي پيش رفت که از ابتدا داشت و جهتگيري سياسياش را با همان قطبنمايي تنظيم کرد که اسلام و مردم مغناطيس آن بودند. خصايص آيتالله هاشمي را ميتوان بر همين اساس تعريف کرد.
آيتالله هاشمي اگرچه سياستمداري بزرگ بود و بزرگان جهان درباره او از همين منظر نگريستهاند، اما واقعيت اين است که صاحب شخصيت ديني برجستهاي نيز بود. درک ديني او چه از لحاظ فقهي و چه از لحاظ قرآني درکي ممتاز و دست اول بود. هاشمي مجتهدي مسلم و مفسري مبرز بود. بيست و يک جلد تفسير راهنما و سيوسه جلد فرهنگ قرآن که وي مطالعات مربوط به اين آثار را عمدتاً در سالهاي زندان انجام داده، ميراث گرانقدر ايشان براي فرهنگ ديني است. استواري منش و بينش آيتالله هاشمي بازتابي از عمق غور او در فرهنگ ديني است. جز اين نيز انتظار نميرفت. آنکه چنين در کلام خدا عميق شده باشد، از گوهرهاي ايمان و انديشه ديني چنان برخوردار خواهد شد که صبر، توکل و تعهد در قلب او به اوج ميرسد.
هاشمي توسعهگرا بود. اين خصيصه بيشتر در تفسير جهتگيري اقتصادي آيتالله هاشمي بيان شده، اما واقعيت در پس اين تفسير پنهان مانده است. هاشمي از آن جهت توسعهگرا بود که درمان دردهاي مردم را در توسعه مييافت. او به چشم خود ديده بود که جهان توسعهيافته سطح بالاتري از رفاه و آرامش در معيشت و کيفيت زندگي را بهواسطه توسعه براي مردم فراهم ساخته است. علاقه وي به اميرکبير نيز از همين جهت بود. اميرکبير نيز دغدغه مردم داشت و سربلندي و عظمت اين سرزمين را طلب ميکرد. مخالفانش کوشيدند تا توسعهخواهي آيتالله هاشمي را به اشرافيگري تفسير کنند و البته گاهي هم موفق شدند و اين انگاره باقي ماند تا آنگاه که به هنگام مرگ تصويرها از خانه وي و سبک زندگياش پرده از اين سوءتعبيرها برداشت.
هاشمي اگر چه بينشي توسعهگرا داشت اما از مسير اعتدالي فراتر نرفت. همين مشي اعتدالگرايي وي را قادر ساخته بود يک عمر تندي و تيزي طعنهها را به جان بخرد و از کوره در نرود. تکيهگاه جريانهاي سياسي بود و همگان پيش وي سخني براي گفتن داشتند و ميدانستند که ميتوانند با صبر، سعه صدر و درايت او راهي ميان دشواريها و پيچيدگيهاي سياسي جامعهاي بيابند که هنوز در آن نظم سياسي مبتني بر احزاب بنا نشده است. چه بسيار مستشار کساني ميشد که پيشتر بر وي سخت تاخته بودند، و دلسوز و پناهگاه افراد و گروههايي بود که بر او توهين روا داشته بودند. هاشمي اين مشي و منش را نيز براي مردم در خود پرورانيده بود.
آيتالله هاشمي به کنه اين واقعيت پي برده بود که مردم متکثر، گوناگون و با سلائق و نظرات رنگارنگ هستند و عميقاً باور داشت که نميتوان مردم را به پيروي از يک سليقه و نظر وادار کرد. اين تنوع و تکثر مسبب پيچيدگي و پيدايش مواضعي است که نميتوان آنها را يکسان ديد و مناقشه ميان آنها را پايان بخشيد. اين مرد بزرگ مسائل اجتماعي را پيچيده و چندوجهي ميفهميد و ميدانست که گروههاي سياسي درگير مناقشات و رقابتهايي ميشوند که راهکارهاي مشخص و معيني ندارد. اين درک از مردم و سياست به او نشان داده بود که بايد از مسير گفتوگو، تعامل و آشتيجويي سياسي، مشکلات پيش روي توسعه و بهروزي مردم را مورد به مورد، رفع و تعديل کرد. آيتالله هاشمي به سنت گفتوگو باور داشت و براي گروهها و جريانهاي سياسي همچون پدري بزرگوار عمل ميکرد. واسطه گفتوگوي مردم با قدرت سياسي ميشد و خواست قدرت را به زبان مردم بيان ميکرد.
آيتالله هاشمي رفسنجاني معمار بزرگ روابط و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نيز هست. روابط خوب جمهوري اسلامي ايران با چين، ژاپن، شوروي سابق، هندوستان، کشورهاي منطقه خليجفارس و کشورهاي آسياي ميانه که پس از فروپاشي شوروي پديد آمدند، عمدتاً توسط ايشان معماري شده است. ويژگيهاي سياست خارجي آيتالله هاشمي را در سه خصيصه ميتوان خلاصه کرد: توسعهخواهي، عملگرايي و منطقهگرايي.
آيتالله هاشمي سياست خارجي را در خدمت توسعه ايران ميخواست و از اين منظر سياست خارجي وي ادامه سياست داخلي او بود. وي سياست خارجي را براي پيشبرد اهدافي که مردم براي آن انقلاب کرده بودند ميخواست. همان اهدافي را که در جريان دولت سازندگي دنبال ميکرد در سياست خارجي او نيز بازتاب مييافت. سياست خارجي عملگرايانه نيز اصل ديگر عملکرد وي بود. اگرچه معمار روابط استراتژيک با شوروي سابق بود اما در لحظهاي که احساس کرد به رسميت شناختن جمهوريهاي تازهاستقلاليافته شوروي به نفع منافع ملي ايران است، لحظهاي ترديد نکرد. ماجراي مکفارلين نيز صورت ديگري از عملگرايي وي را نشان ميداد و در جريان تصميمهاي منتهي به پايان جنگ نيز نمود ديگري از اين رويه را ميتوان يافت.
آيتالله هاشمي به منطقه پيرامون ايران اولويت ميداد. ايشان ميدانست که براي توسعه ايران نيازمند امنيت منطقهاي هستيم و ايران را در دل منطقهاي ميديد که همگان ساکن اين کشتي هستند و آسيب ديدگي کشتي منطقه را به نفع هيچ يک از ساکنان آن نميدانست. شکلگيري روابط با عربستان در دوران ايشان و بهبود روابط با کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس، نمونهاي از منطقهگرايي آيتالله هاشمي بود. روابط شخصي وي با سران کشورهاي عربي و آسياي ميانه نمودهايي از درک منطق سياست در اين منطقه بود و همان گونه که واکنشها به رحلت ايشان نشان داد، سران کشورهاي منطقه تجربه متفاوتي از نوع سياستورزي او داشتند.
آيتالله هاشمي بر اثر تربيت ديني اصيل و درک عميق از جريانات فکري جهان اسلام، اتحاد شيعه و سني را از اصول انقلاب اسلامي ميدانست. وي بارها بر تندرويهاي شيعه و سني نقد کرده و تندرويهاي هر دو مذهب اسلامي را مخلّ وحدت اسلامي ميدانست. وحدت اسلامي و مساله جهان اسلام از ابتدا براي آيتالله هاشمي معنا داشت و کتاب مساله فلسطين نمودي از علائق عميق ايشان به مسائل جهان اسلام است. هاشمي بر مبناي مشي اعتدالي، تندرويهاي پيروان هر دو مذهب اسلامي را تقبيح ميکرد و تا آخر عمر بر همين راه اصرار ورزيد.
کتاب زندگي ايشان را از هر جا باز کنيم، سادگي، بيريايي، اميد، صبر، دورانديشي، حلم و سخاوت را در آن ميبينيم. او از مکنت دنيا، در حد نياز معمولي خود، چيزي کم نداشت که به هوس آن وارد معرکه سياست و قدرت شود و مخاطرات آنرا بپذيرد. ورود او در سياست به صدق و صفا بود و آنگاه که پيمانه عمرش تمام شد، همچنان در همان حال اين عرصه را ترک کرد و اين دعا در حق وي به نيکي اجابت شد: و َقُل رَبِّ اَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ واَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِّي مِن لَّدُنکَ سُلْطَاناً نَّصِيراً (سوره اسرا آيه 80).
نه ايمانش و نه انقلابي بودنش هيچکدام متظاهرانه نبود، اوهمانطور خود را مينمود که بود. او هرچند خود را مکلف به تکاليف سنگين ميديد و شانه خود را زير بارهاي سنگين ميبرد اما از اين که ديگران را به تکلف اندازد ابا داشت. او به معناي واقعي کلمه «جوانمرد» بود و آيين فتوّت را در حق همگان به خوبي ادا کرد. او چنان در اين اخلاق حميده اوج گرفت که به کرّات در راه خدمت به دين، انقلاب و مردم، جان و آبروي خود را به قربانگاه برد. اين خصيصه وي در نيت او براي توسعه نيز آشکار بود. آيتالله هاشمي تير تهمتها و طعنهها را به جان خريد اما از خيرخواهي براي مردم دست برنداشت و از اين جهت در طلب راحتي براي مردم بود. کارنامه سياسي و عملکرد سياستي وي در تاريخ بررسي و نقد خواهد شد و همچون هر سياستمدار ديگري درباره وي داوري ميشود. کارنامه او ترکيبي از موفقيتهاي بزرگ و البته اهدافي است که محقق نشده و به مانند هر انسان ديگري، ممکن است اشتباهاتي نيز در کارنامه وي وجود داشته باشد که به اندازه بزرگي و سنگيني مسئوليت او قابل نقد و بررسي است اما اينها مانع از قضاوت مثبت درباره دغدغه وي براي ايران و مردم نخواهد شد.
آيتالله هاشمي در فراز و فرودهاي انقلاب و چالشهاي سنگين و مردافکن آن همچون کوه، آرام و استوار ايستاد و هيچگاه در تکانههاي شديد نلرزيد. ايشان از آغاز نهضت در کنار رهبري انقلاب، راه را براي پيشبرد اهداف انقلاب باز کرد، سينه خودش را در برابر تيرهاي تخريب قرار داد و در مسير پيشرفت انقلاب و استقرار تمام آنچه براي سامان يافتن نظام سياسي نوپا لازم بود، حکم خطشکن را داشت. هوش و کياست کمنظيرش را در خدمت مردم آورده بود و خلاقانه راههاي نو را براي حل مشکلات مردم و پيشرفت و آباداني کشور جستجو ميکرد.
آيتالله هاشمي «چراغ اميد» بود و با مثبتانديشي خود، به همه براي حرکت و خروج از موضع انفعال، روحيه و توان ميبخشيد. اگر اميدواري او به حل مشکلات و سرانجام روشن حوادث نبود تا حال بسياري از همراهان انقلاب در ميانه راه از ادامه مسير خسته و دلسرد شده و گوشه عزلت گرفته بودند. همه سختيهايي که او با اتکال به قدرت لايزال الهي و ايمان به سنّتهاي قطعي ربوبي اميدوارانه تحمل کرد، به آساني بدل شد و روسياهي براي طعنه زنندگان و سستعنصران باقي ماند.
در اين روزها بسياري در مدح و منقبت آن عزيز سخن گفتند و مطلب نوشتند، امّا هيچ سخني به بلندا، عمق، صفا و صميميتي که در پيام رفيق و هم سنگر ديرين او، رهبري معظم انقلاب اسلامي بود، نرسيد. اين جانب کمتر سراغ دارم دوستاني را که چنين صادقانه نسبت به هم بينديشند، در وصف هم سخن بگويند و اجازه ندهند آئينه يک رنگي و عشق و محبتشان به خوش آمد اين و آن و مصلحتانديشيهاي دنيايي مشوب و تيره شود. اين دو هنوز هم رفيق و همراه و پشتيبان و دلسوز هم هستند و هيچ کس نميتواند در پيوند عميق ميان اين دو خللي وارد کند، چنانکه وسوسه خنّاسان و خدعه شياطين نيز در اين پيوند، گسستي ايجاد نکرد.
اصليترين يادگار هاشمي «منطق و راه» اوست که در دسترس و پيش روي ماست. اين است آن چيزي که آرمانهاي او را در ادامه زمان محقق ميکند و هاشمي رفسنجاني را به عنوان راهنمايي حاضر، صادق، دلسوز، مخلص، آگاه و مجرب ميشناساند.
تشييع باعظمت پيکر آيتالله هاشمي نشان داد که توسعهخواهي و مشي اعتدالي وي براي مردم مقبول شده است. اعتدال هاشمي وي را در مسير انقلاب حفظ کرد و اگرچه به فرموده مقام معظم رهبري، اجتهادهاي خويش را داشت اما اين از تبعيت وي از ولايت رهبر معظم انقلاب چيزي نکاست و ارادتش به ايشان همواره افزون شد. انقلاب براي تداوم راه خويش به مرداني نياز دارد که آرزوي ايراني توسعهيافته و پراقتدار و سرشار از فرصتهاي عادلانه براي شکوفايي مردمانش در سر داشته باشند؛ مرداني که اين آرزو را از مسير اعتدال در منش دنبال کنند.
والسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حياً
(10/11/1395)
منبع: ايسنا
http://www.CheKhabar.ir/News/54106/دلنوشته روحاني براي چهلمين روز درگذشت آيت الله هاشمي