روايت‌هاي شگفت‌انگيز از قلياني‌هاي ليگ برتر
دوشنبه 13 دي 1395 - 11:45:54 AM
چه خبر - واقعا از هر دو نفر در ليگ برتر يک نفر قليان ميکشد؟

وقتي مي گويند بيش از 50 درصد بازيکنان ليگ برتر قليون استفاده مي کنند ، آمار اين قدر زياد است که قبول کنيم از هر دو نفر ، يکي قليون مي کشد. البته قليان يا سيگار اصلا مسئله تازه اي در فوتبال ايران نيست. بارها نمونه هايش اتفاق افتاده است. از خداداد عزيزي و ماجراي معروف ساحل لبنان در جام ملتهاي 2000 که نه اصلا از مرحوم حجازي و ماجراي شروع سيگار کشيدنش در جام ميلز تا همين اواخر. تقريبا کمتر چهره سرشناسي بوده که يک بار بحث قليان کشيدنش مطرح نشود.

روايت اول : آنچه در ادامه مي خوانيد چند خاطره درباه جنجال هاي قلياني در فوتبال ايران است. اوايل دهه 80 ، يک شماره 8 معروف ، سرمربي تيمي شد که خودش سال ها کاپيتانش بود. خيلي از هم بازي هاي قديمي اش را فرستاد خانه و از ميان شان ، يک نفر را نگه داشت که شماره 10 تنش باشد. قرار بود کاپيتان تيمش باشد. بزرگتر همه بچه ها. مدام برايش درد دل مي کرد و آن اواخر فصل پي برده بود شرايط تيمش خيلي روي فرم نيست. آن وقت ها از اين جينگولک بازي هاي« مجازي» نبود اما يکسري از بازيکنانش دير مي خوابيدند و احتمالا در گعده هاي شان قليان مي کشيدند. سرمربي شک نداشت. براي شان بپا گذاشته بود. يک روز به کاپيتان تيمش گفت:«تو رو خدا تو بزرگترشوني ! حواست باشه. نصيحتشون کن. نذار برن قليون کشي. » دقيقا همان روز و بعد از تمرين البته کاپيتان شکار گشت ويژه سرمربي شد. بعد از تمرين ، جگرکي معروف زير آسمان شهر در ميدان کشتارگاه . طبقه دوم و يک جاي دنج! آقاي کاپيتان اقلا 35 سيخي دل و جگر و خوش گوشت سفارش داده بود و قليون تند دو سيب نعنايش را تازه چاقيده بود که ديد يک چهره آشنا وارد خلوتش شدهو سرمربي فقط يک جمله گفت و رفت پي کارش:«کمر تيمم رو تو شکستي. قرار بود بقيه رو نذاري برن!»

روايت دوم:دوباره همان تيم ،همان مربي و همان بازيکن فقط 4 يا 5 سال بعد و روزهاي پاياني فوتبال آن ستاره تيم پايتخت. اردوي ميان فصل تيم در کيش و اين بار يک دور همي چند نفري از بازيکنان جوانتر و کاپيتان. باز همان بساطو دود قلياني که از بالکن ديده شده. دوباره سرمربيو دوباره همان جمله معروف!

روايت سوم:کاپيتان تيم با دفاع شان رفيق تو رگي بودن. آنها قبل از اين هم داداشي داشتند که کلا همه داداش صدايش مي کردند. آنها تقريبا رفتن به قهوه خانه کار هميشگي شان بود. اين قدر رفتند که کلا زدند در کار داشتن قهوه خانه سنتي ! يک مدتي رفتند تا عکس هاي شان لو رفت و حسابي جنجالي شد. بعد هم وقتي خيلي فشارها بالا گرفت ، گفتند جرم که نکرديم براي مان بپا گذاشتيد. دنبال ناموس مردم که نرفتيم!

روايت چهارم:آنها بي شک بدشانس ترين قليان کش هاي تاريخ فوتبال بودند. رفته بودند کيش قهوه خانه هتل محل اقامت شان. قليان را کشيده بودند و پول نداده برگشته بودند تهران! فکر کرده بودند در عالم جواني خيلي تيزند. از شانس بدشان تيم ليگ برتري رفته بود درست همان هتل. مديرش مي رود قليان سفارش مي دهد . مي گويد براي تيم فوتبال است و مدير قهوه خانه قاطي مي کند. مي گويد به فوتباليست جماعت قليان نمي دهد. چرايش هم مشخص است. او مي گويد قبلي ها آمدند قليان کشيدند و در رفتند!

اينگونه يک رسوايي بزرگ قلياني لو مي رود. دو ستاره جوان از همان روز غرق در حاشيه شدند. يکي شان کلا نابود شد. يکي ديگر دو سه سالي به شوک فرو رفت و البته هنوز هم هر دوي شان تا بتوانند ، سري به دود دو سيب نعنا مي زنند! همين چند وقت قبل براي آن يکي شان که تهران نشين است ، مشکلي پيش آمده بود در يکي از همين رفتن هايش به قهوه خانه ها که زندگي شخصي اش را تحت الشعاع قرار داده بود.

منبع: خبرآنلاين

http://www.CheKhabar.ir/News/50091/روايت‌هاي شگفت‌انگيز از قلياني‌هاي ليگ برتر
بستن   چاپ