تاثير ازدواج و طلاق بازيگران برروي مردم عادي
پنجشنبه 20 آبان 1395 - 8:48:09 AM
چه خبر - نقش بازيگران در افزايش طلاق و کاهش ازدواج در جامعه

مي‌گوييم طلاق بازيگران و سريع ذهنمان مي‌رود سمتِ رامبد جوان و سحر دولتشاهي. آن‌طرف‌تر ياد صورتِ کتک‌خورده آزاده نامداري مي‍‌افتيم و عصبانيت‌هاي فرزاد حسني. نزديک‌تر هم زوجِ خوشبخت سينماي ايران جلوي چشمان ظاهر مي‌شوند؛ بهنوش طباطبايي و مهدي پاکدل. همه اين‌ها روزي روزگاري زوج‌هاي سرآمد و عاشقي بودند که عکس‌هايشان دست‌به‌دست مي‌چرخيد و اما حالا...؟

نه، اين‌بار مانند هزاران فالوور اينستاگرامي قصد سرک‌کشيدن در زندگي‌اشان را نداريم. اين‌بار مي‌خواهيم بدانيم بازيگران چقدر در طلاقِ مردم جامعه مقصرند؟!
هرچند کليشه‌اي، اما بارها شنيده‌ايم که بازيگران الگوي مردم هستند؛ بماند که درست يا غلط. هنوز هم مي‌توانيم اين کليشه را دنبال کنيم و يا نه و بايد بازيگران را هم قرباني افزايشِ طلاق در جامعه و حتي نمونه بارزي از آن بدانيم؟

البته نمي‌توان انکار کرد که موج‌هاي بالا و پايينِ طلاق هميشه ميان بازيگران تلويزيون و سينما جريان داشته. طلاق محمدرضا شريفي‌نيا و آزيتا حاجيان، ابوالفضل پورعرب و آناهيتا نعمتي و طلاقِ فريبرز عرب‌نيا از آتنه فقيه‌نصيري و عسل بديعي نمونه‌هاي قديمي‌تر اين جدايي‌ها هستند.
اين در حالي‌است که چه حالا و چه قبل‌تر بازيگران از اين‌که مردم در زندگي خصوصي‌اشان سرک کشيده و مي‌کشند گله دارند.

اما شايد بد نباشد جورِ ديگري هم ماجرا را ديد. مردم در اين ميان چقدر حق دارند از بازيگران به‌خاطر تاثير زندگي خصوصي‌شان بر جامعه گله‌مند باشند؟
برخي کارشناسان معتقدند پررنگ‌شدن زندگي خصوصي بازيگران ربطي به جامعه ندارد و اين رسانه‌ها هستند که با تکرار حواشي منجر به تاثير زياد زندگي آن‌ها بر جامعه مي‌شوند.

افسر افشارنادري جامعه‌شناس خانواده مي‌گويد هرچند بايد بازيگران را جزو نخبگان سمبليک به‌حساب آورد، اما نگرش ما به موضوعِ طلاق بازيگران نبايد همان نگرش و تحليلي باشد که درباره طلاق در کل جامعه انجام مي‌دهيم.
اين کارشناس گفت: نوع کارِ هنرمندان –چه ضعيف چه قوي- به‌نحوي است که مي‌تواند سمبلي هم براي ديگران باشد. افشاءکردن و بزرگ‌کردن طلاق يک يا چند بازيگر مي‌تواند شيوه‌اي باشد براي بازديد رسانه‌ها.

به اعتقاد اين جامعه‌شناس اين در حالي است که رسانه‌ها نبايد چنين چيزهايي را بزرگ کنند، چرا که مي‌تواند طلاق را گسترش دهد. اين دست مسائل که مربوط به آسيب‌هاي زندگي خصوي بازيگران است هرچقدر ناديده گرفته شده و بُلد نشود بهتر است.
با اين‌حال برخي کارشناسان نيز بر تاثير بازيگران به‌عنوان گروه‌هاي مرجع تاکيد مي‌کنند. آن‌ها مي‌گويند آن‌ها خواسته يا ناخواسته در سازوکاري قرار مي‌گيرند که نظريه کم‌ارزش شدن ازدواج و افزايش طلاق را تشديد مي‌کنند.

يک روان‌شناس در اين باره مي‌گويد مردم به آنچه گروه‌هاي مرجع انجام مي‌دهند بيش‌تر دقت مي‌کنند تا آن‌چه آن‌ها مي‌گويند.
مهدي ملک‌محمد در ادامه تحليل کرد: طلاق بازيگران دو وجه دارد؛ يکي وجه انتشار خبري موضوعِ طلاق که برخي شايعه است و ديگري واقعيت.

وي ادامه داد: بخش غيرواقعي و شايعه در روان‌شناسيِ شايعه مطرح مي‌شود. در اين بحث ايرانيان شايعات را راحت‌تر از واقعيت‌ها مي‌پذيرند چراکه وجهي از اقرار و جذابيت درون آن‌ها وجود دارد و براي ايراني‌ها وجه هيجاني چيزها مهم‌تر از وجه منطقي‌شان است.
به گفته ملک‌محمد از اين بخش که بگذريم به واقعيت مي‌رسيم. در هر صورت ما گروه‌هاي مرجعي در جامعه داريم. در هر جامعه اين گروه‌ها را فرهنگ مي‌سازد و نه آموزه‌هاي دستوري.

اين روان‌شناس و مشاور در ادامه تاکيد کرد: گروه‌هاي مرجع گاهي مي‌توانند سياست‌مدار باشند، گاهي سلبريتي‌هايي با عنوان بازيگر، موسيقي‌دان يا خواننده. گروه‌هاي مرجع را نمي‌توان از جامعه گرفت چرا که آن‌ها در هر عنوان به‌صورت تدريجي شکل مي‌گيرند.
وي در ادامه با اشاره به اين‌که بازيگران براي بخشي از مردم مرجع هستند که انتشار خبر طلاق و جدايي آن‌ها مي‌تواند روي جامعه متاثر باشد چگونگي آن را تحليل کرد.

وي تشريح کرد: ما در جامعه شاهد نظريه‌اي ذهني هستيم که جمعيت جوان آرام آرام به آن رسيده‌اند و آن اينکه ازدواج امري ارزشمند و مطلوب نيست؛ اين را تنها از آمارها هم مي‌توان فهميد.
مهدي ملک‌محمد گفت: به اعتقاد من مشکلات اقتصادي عامل اصلي ازدواج‌نکردن نيست بلکه مشکل آن‌جاست که ازدواج اعتبارش را از دست داده‌است.

به اعتقاد اين روان‌شناس هر فردي که نظريه‌اي را مي‌پذيرد به‌دنبال آن است که ببيند آيا گروه‌هاي مرجع نيز به آن اعتقاد دارند يا خير؟ در مورد ازدواج و طلاق نيز گروه‌هاي مرجع مي‌توانند تاثيرگذار باشند. درنتيجه با طلاق بازيگران نظريه ازدواج نکردن جوانان تقويت خواهد شد.
مهدي ملک‌محمد با اشاره به نقش رسانه ملي در دامن زدن به طلاق بازيگران گفت: رسانه ملي نيز به اين نظريه از طريق بازيگران به طرز عجيبي دامن مي‌زند. وقتي دو نفر از اهالي سينما با يکديگر ازدواج مي‌کنند، رسانه‌ ملي آن‌ها را به تلويزيون دعوت مي‌کند؛ آن‌هم به‌عنوان الگوي يک زندگيِ خوب.
وي در پاسخ به اين سئوال که اين کار چه تاثيرِ منفي‌اي دارد؟ ادامه داد: جامعه‌اي که اين افراد را روزي در قاب تلويزيون به‌عنوان زوجِ خوشبخت ديده بود مدتي بعد در رسانه‌ها مي‌بيند که آن‌ دو از يکديگر جدا شده‌اند و همين در نهايت منجر به شکسته‌شدن قبح طلاق خواهد شد.

اين مشاور خانواده همچنين معتقد است اين اتفاق مختص ايران نيست. در بسياري کشورهاي ديگر هم ما اين را مشاهده مي‎‌کنيم. اما در اينجا تفاوتي وجود دارد؛ در آن کشورها سياست‌مداران و حاکميت اصراري بر اين ندارند که جريان ازدواج و طلاق شکلِ ديگري باشد اما در ايران اصرار بر اين است که ازدواج ارزش باشد، درحالي‌که جامعه چيز ديگري مي‌گويد؛ درنتيجه يک شکاف اين ميان ايجاد مي‌شود که اين خودش شکننده است.

وي همچنين به موضوعِ سرک‌کشيدن مردم در زندگي خصوصي بازيگران پرداخته و توضيح داد: در اين ميان بايد به موضوعِ سرک‌کشيدن مردم به زندگيِ مشترک بازيگران هم اشاره کنيم. به‌هنجار يا نا‌به‌هنجار بودن گروه‌هاي مرجع در اين امر اهميت ندارد. بلکه آنچه مهم است آن‌که اين موضوع بيش‌از آن‌که به مردمي که سرک مي‌کشند ربط داشته باشد به خود گروه‌هاي مرجع برمي‌گردد.
وي گفت: گروه‌هاي مرجع تمايل دارند که زندگي خصوصي‌اشان را به نمايش درآورند؛ آن‌ها وقتي خبر ازدواجشان را به اشتراک مي‌گذارند نبايد انتظار داشته باشند که مردم درمورد طلاقشان کنجکاوي نکنند.

اين روان‌شناس همچنين ادامه داد: همچنين ما بارها ديده‌ايم که در شبکه‌هاي مختلف تلويزيوني بازيگران و مجري‌ها در سنين بالا اعلام مي‌کنند که ما ازدواج نکرده‌ايم و جوان مخاطبي هم که ازدواج نکرده با تماشاي اين تصوير ازدواج‌نکردن برايش توجيه مي‌شود.
به اعتقاد او گروه‌هاي مرجع به صورت مشاهده‌اي است که يادگيري را در مخاطبانشان ايجاد مي‌کنند. مردم به اين‌که آن‌ها چه مي‌گويند (مثلا اينکه در برنامه‌اي دعوت مي‌شوند تا درباره فوايد ازدواج بگويند) توجهي نمي‌کنند، بلکه به اين موضوع که آيا گوينده خودش هم اين امر را رعايت کرده يا نه دقت مي‌کنند.

مهدي ملک‌محمد با اشاره به مجري برنامه ماه عسل ادامه داد: براي مثال احسان علي‌خاني در برنامه ماه عسل بارها از ازدواج مي‌گويد اما خودش ازدواج نکرده، درنتيجه هرچه او بافته و گفته پنبه مي‌شود و بي‌ارزش است چراکه زندگي خصوصي او شبيه حرف‌هايش نيست.
وي همچنين گفت: از لحاظ فرهنگي ما مردمي هستيم که به ديده‌ها بيش‌تر از گفته‌ها توجه مي‌کنيم. اين از قديم تا به امروز بوده. مثلا در شعرِ معروف حافظ آمده عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/ من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش/ هر کسي آن درود عاقبت کار که کشت... ."

آيا هر بازيگري گروهِ مرجع است؟ اين روان‌شناس در پاسخ و توضيح اين سئوال گفت: خير. بازيگري که به راحتي زندگي خصوصي‌اش را ابراز کند براي بخشي از مردم بدل به گروه مرجع مي‌شود و درنتيجه اگر اين اتفاق بيفتد بايد انتظار داشته باشد که مردم در شناختِ او فراتر بروند.
عضو انجمن روان‌شناسي ايران در انتها هم چنين به روندي که منجر به تاثير انتشار زندگي خصوصي بازيگران بر مردم مي‌شود اشاره کرد.
مهدي ملک‌محمد گفت: بخش اول موضوع يعني به اشتراک گذاشتن زندگي خصوصي توسط گروهِ مرجع در اختيار خود اين افراد است که اگر به‌درستي انجام نشود، اتفاقاتي رخ خواهد داد که مطابق ميل آن‌ها حرکت نخواهد کرد.




منبع : fararu.com

http://www.CheKhabar.ir/News/46324/تاثير ازدواج و طلاق بازيگران برروي مردم عادي
بستن   چاپ