آيا داستان سريال «راز پنهان» بر اساس واقعيت بود؟!
يکشنبه 19 ارديبهشت 1395 - 1:15:34 AM
|
|
چه خبر - «متاسفانه ايشان به خاطر ضربهاي که در تصادف به سرش وارد شده، تمام خاطراتش را از دست داده و هيچکس و هيچچيز را به ياد نميآورد. البته خوشبختانه هيچکدام از مهارتهايش را از دست نداده و به راحتي ميتواند به زندگي عادياش برگردد...» آيا چنين چيزي ممكن است؟ در همان قسمتهاي اول وقتي پزشک معالج «فرامرز»، در سريال «راز پنهان» که در شبهاي ماه مبارک رمضان از شبکه يک سيما پخش ميشد، با بيان اين جملات، يکي از محورهاي اساسي اين سريال را مشخص کرد. اين سوال شايد براي شما هم پيش آمد كه: مگر ممكن است در ادامه اين سريال که به کارگرداني فلورا سام تهيه شده بود، فرامرز با کمک آشنايانش متوجه ميشد قبل از تصادف، خطاهاي زيادي در زندگي شخصي و البته کارياش مرتکب شده و حالا سعي بر جبران خطاهايش داشت...
اما اين اتفاق، تا چه حد به حقيقت نزديک است؟ آيا امکان دارد که فردي در اثر تصادف، هيچ کدام از مهارتهاي رفتاري و اجتماعي و... را از دست ندهد اما هيچکس، حتي خود و پدر و مادرش را به ياد نياورد؟!
چطور فراموش ميکنيم؟دکتر فاطمه رنجبر، با اعلام اينکه فراموشي خاطرات انسان يکي از موضوعات بحثبرانگيز در حوزه اعصاب و روان است، چراكه هنوز تمام جوانب اين اختلال براي دانشمندان اين حوزه شناخته شده نيست، به سيبسبز ميگويد: «اختلال فراموشي اختلالي است که به صورت ناتواني در يادگيري اطلاعات جديد يا يادآوري اطلاعات آموخته شده قبلي بروز ميکند. آسيب قسمتهايي از مغز مثل هسته هيپوتالاموس و قسمت مياني لوب گيجگاهي ميتواند منجر به اختلال حافظه شود. هرچند فراموشي معمولا نتيجه آسيب دوطرفه اين ساختمانهاست اما برخي آسيبهاي يکطرفه نيز منجر به فراموشي ميشود و شواهد حاکي از آن است که نيمکره چپ ممکن است در بروز اختلال فراموشي مهمتر از نيمکره راست باشد و اين اختلال باعث تخريب چشمگير در عملکرد اجتماعي و شغلي شده و نشان دهنده افت قابل ملاحظه از سطح عملکرد قبلي است.»
ما چند نوع حافظه داريم؟اما چطور اين اتفاق ميافتد؟! دکتر ياراحمدي در پاسخ به اين سؤال ميگويد: «سيستم حافظه مغز را ميتوان به 2 نوع تقسيم کرد: حافظه اخباري (Declarative) و غيراخباري (Non declarative) که بخش مهارتها به حافظه غيراخباري مربوط ميشود. در واقع مهارتهايي مثل دوچرخهسواري، رانندگي و... به حافظه مهارتي ما مربوط است که در قسمتهايي از مغز مانند مخچه و هستههاي قاعدهاي مغز ثبت ميشود. همچنين ما هيچ اطلاعاتي در مورد زمان دقيق يادگيري اين مهارتها به خاطر نميآوريم و فقط ميدانيم که مهارتهاي خاصي را بلد هستيم که حتي ممکن است نتوانيم همان مهارتها را به ديگران ياد دهيم. البته وقتي صحبت از حافظه ميشود، همه به ياد حافظه کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت ميافتند که همان حافظه Declarative است و مسئوليت حفظ اطلاعات عمومي ما را بر عهده دارد.
اين اطلاعات اتفاقهاي روزانه و اطلاعاتي مثل اينکه ديروز ظهر چه غذايي خوردهايم، رئيس جمهور فلان کشور کيست و ... را شامل ميشود. البته اين نوع اطلاعات در حافظه ديگري در لوب گيجگاهي مغز سازماندهي شده و در جزئي از سيستم ليمبيک مغز، براي مدت کوتاهي ثبت ميشود؛ مثلا در همين حد که شما براي چند ثانيه شمارهاي را به خاطر بسپاريد. اگر شما قصد داشته باشيد چنين اطلاعاتي را براي مدتي طولاني حفظ کنيد، لازم است که ارتباطهايي منطقي بين جزئيات اطلاعات برقرار کرده و با تکرار، آن را وارد حافظه ميانمدت کنيم که در واقع حافظه ميانمدت همان حافظهاي است که در لوب گيجگاهي مغز قرار دارد. به مرور زمان، مغز اطلاعات ثبت شده در حافظه ميانمدت را به بخشهاي مختلف کورتکس مغز به نام «نئوکورتکس» وارد ميکند. بنابراين با يک جمعبندي متوجه ميشويم که شروع ثبت اطلاعات حافظه Declarative در پيشاني رخ ميدهد و بعد به حافظه گيجگاهي منتقل شده و بعد از گذشت زمان، مثلا 5-4 سال، به حافظه طولانيمدت ما منتقل ميشود و ديگر از يادمان نميرود.»
خاطرهها چطور پاک ميشوند؟ دکتر ياراحمدي در مورد فراموشي اينطور صحبت خود را ادامه ميدهد: «سندرمهايي به نام سندرم «آمنستيک» وجود دارد که ميتوانند براي مدتي حافظه را دچار اختلال کنند؛ مثلا وقتي يک فوتباليست يا اسکيباز دچار ضربه مغزي ميشود، در واقع لوب گيجگاهياش آسيب ميبيند که در بيشتر موارد اين آسيبها قابل درمان و برگشتپذير بوده و به مرور زمان رفع ميشود. البته ممکن است اطلاعات مربوط به همان لحظه تصادف يا مدتي قبل از آن که هنوز در حال پردازش در لوب گيجگاهي بوده و به نئوکورتکس منتقل نشده، از بين برود اما مهارتهاي فرد -که در مخچه و قاعدههاي مغزي جاي دارد- همچنان پابرجاست و فرد همچنان ميتواند رانندگي کند يا از تلفن همراه و ساير تکنولوژيهايي که قبلا هم در دسترس داشته، استفاده کند. البته مواردي ديده شده که فرد اطلاعات مربوط به خودش (اتوبيوگرافي) مثلا از 5 سال گذشته و قبل از آن را خوب به خاطر دارد اما از 5-4 سال قبل تا چند روز يا چند ماه قبل از تصادف را که مثلا دانشجو بوده يا دوره ديگري از زندگياش را گذرانده، فراموش کرده است. چنين مواردي نشان ميدهد که اطلاعات مربوط به دوران فراموش شده هنوز در لوب گيجگاهي قرار داشته و آسيب به اين بخش باعث فراموش شدنشان ميشود.» دکتر رنجبر نيز برخي فراموشيها را اينطور معرفي ميکند: «در مبتلايان به اختلال فراموشي تغييرات ظريف يا آشکار شخصيت ممکن است با نشانههاي تخريب حافظه همراه باشند .مثلا فرد گيج و سردرگم به نظر ميرسد يا مضطرب است. گاهي به شدت پرخاشگري ميکند يا برخلاف گذشته شخصيت آرام و مهرباني پيدا ميکند. بيشتر بيماراني که به دليل ضايعه مغزي دچار فراموشي شدهاند، دست به انکار ميزنند و ممکن است سردرگمي خود را با توسل به افسانهپردازي در مقابل سؤالات بپوشانند.»
فراموشي از نوع «چپدست» به گفته دکتر ياراحمدي نوع ديگري از اختلالهاي فراموشي وجود دارد که در آن، فرد ديگر قادر به ثبت اطلاعات جديد نيست. مثل فيلم چپدست، که در آن شخصيت اصلي فيلم، با بازي ليلا اوتادي، پس از يک سانحه رانندگي، به بيماري خاصي مبتلا شده و سالهاست که هر روز صبح که بيدار ميشود، خاطرات خود را فراموش ميکند و به روز پيش از تصادف بازميگردد. در واقع اين فرد گذشته را به خاطر دارد و تا وقتي بيدار است، اطلاعات مربوط به زمان حال را در حافظهاش ثبت ميکند اما وقتي به خواب ميرود، اطلاعات تازهاش از دست ميرود.
اين متخصص مغز و اعصاب در ادامه ميافزايد: «اين امکان وجود دارد که فردي تصادف کند و بخشي از خاطراتش را از دست بدهد، اما اينکه حتي خود يا پدر و مادرش را که اولين و نزديکترين افراد زندگياش بودهاند، فراموش کند، کمي دور از ذهن است. البته اين دست اتفاقها در فيلمهاي تلويزيوني ما زياد رخ ميدهد! اما واقعيت چيز ديگري است؛ از لحاظ روانپزشکي ممکن است فردي حتي خودش را هم فراموش کند اما از لحاظ مغز و اعصاب تنها اين امکان وجود دارد که فرد حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده و اطلاعات مربوط به زمان حادثه و مقداري قبل از آن را فراموش کند. البته با گذشت زمان وقتي فرد دورههاي درماني را طي ميکند، بخش اعظم اطلاعات فراموششدهاش بازيابي ميشود و تنها اطلاعات مربوط به چند روز يا چند ماه قبل از آن را براي هميشه از دست ميدهد. افرادي هم هستند که به خاطر سکتههاي مغزي، در چند محور حافظه را کلا از دست ميدهند اما نهاينکه خودش را هم فراموش کند. مگر اينکه فرد از لحاظ روانشناسي دچار حمله رواني يا وحشت شده و به لحاظ روانشناختي و به صورت ناخودآگاه خود را فراموش کند.»
ضربه به سر فراموشي ميآورد؟دکتر رنجبر هم در اين خصوص نظر مشابهي دارد: «اختلال فراموشي بيش از همه در ضربه به سر ديده ميشود که معمولا حافظه کوتاهمدت و نزديک آسيب ميبيند مثلا فرد به خاطر نميآورد براي صبحانه چه خورده است. در برخي از بيماران فراموشي آنقدر عميق است که بيمار زمان و نام شهر محل اقامتش را نيز فراموش ميکند اما بسيار نادر است که فرد خود و خانوادهاش را نشناسد! قهرمان داستان سريال «راز پنهان» با اينکه به دليل تصادف کل حافظهاش را از دست داده و حتي خود و خانوادهاش را نميشناسد، ولي بهرغم شدت تخريب حافظه فردي کاملا سالم به نظر ميرسد! خيلي راحت به عنوان يک مهندس به شرکت ميرود و به کارهايش رسيدگي ميکند. او حتي آنقدر ارتباطات اجتماعياش خوب است که همکارانش اصلا متوجه فراموشي او نميشوند! قاعدتا همه اين رفتارها در اختلال فراموشي به دنبال ضربه به سر کاملا بعيد است.
رفتار و نوع فراموشي قهرمان داستان بيشتر ميتواند به اختلال فراموشي تجزيهاي نسبت داده شود. اين اختلال با يک حادثه استرسزا و هيجاني ارتباط دارد. در اين اختلال ساختمانهاي مغزي مربوط به حافظه سالم هستند ولي يک تجربه دردناک باعث شده تا فرد قادر به يادآوري خاطرات گذشتهاش نباشد. در واقع اين فراموشي يک راه مقابله با آن تجربه دردناک است که در اين موارد فرد ميتواند کل خاطرات زندگي خود را فراموش کند و حتي خودرا نيز نشناسد. اما همانطور که گفته شد اگر شدت اختلال به اين حد برسد، قطعا زندگي اجتماعي و شغلي فرد مختل خواهد شد.»
درمان براي بيمار لازم استدر پايان اين گفتوگو دکتر رنجبر نکته مهمي را متذکر ميشود: «چه اختلال فراموشي ناشي از ضربه سر باشد و چه ناشي از يک موضوع روانشناختي، قطعا درمان لازم دارد و يکي از درمانهاي اصلي رواندرماني است که متاسفانه در موضوع فيلم کمترين اشارهاي به آن نشده و قهرمان داستان حتي يک بار هم براي پيگيري درمان فراموشياش به پزشک مراجعه نکرد!» البته دکتر يار احمدي توضيح بيشتري در مورد شيوههاي درماني اين افراد ابراز ميکند: «معمولا براي کمک به اين افراد، از علم «نوروساينس» استفاده ميشود که رشتهاي بين روانپزشکي و مغز و اعصاب است و در کنار ترميم آسيب جسمي مغز، سعي در ترميم آسيبهاي روحي فرد دارد. البته تئوريهاي مختلفي در مورد حافظه مطرح شده اما يکي از قطعيترين مواردي که در مورد حافظه ذکر ميشود، سرنخهايي است که در مغز ما وجود دارد و باعث يادآوري برخي خاطرهها ميشود؛ مثلا وقتي بوي عطري که معلم رياضي سال سوم راهنمايي ما هميشه استفاده ميکرده، به مشام ما ميرسد، ياد يکي از امتحانات رياضي همان سالمان ميافتيم. اين بوي عطر، همان سرنخي است که در حافظه ما ثبت شده و موارد اينچنيني براي ما زياد اتفاق ميافتد. اين نوع از يادآوري را بازيافت اطلاعات ميگويند. مثلا وقتي ماجرايي را به ياد نميآوريم و با ورود به محل آن اتفاق، همهچيز به يادمان ميآيد، همان اتفاقي است که در بازيافت اطلاعات رخ ميدهد و اين يکي از راههاي درمان چنين فراموشيهايي است.»
دکتر ياراحمدي در ادامه از شيوهاي به نام Super Exposure Therapy يا در معرض گذاري ياد ميکند و ميگويد: «افرادي که در يک تصادف عزيزان خود را از دست ميدهند، قاعدتا شوک مضاعفي را متحمل شده و روحشان هم آسيب ميبيند. براي درمان اين افراد از روشي به نام در معرض قرار دادن استفاده ميکنند تا با واقعيت روبهرو شده و بر ترسهاي روحياش غلبه کند. البته اين روش براي بيماراني که تازه بحران را پشت سر گذاشتهاند، توصيه نميشود. اما بعد از مدتي ميتوان بيمار را به محل حادثه برد و با روش در معرضگذاري، استفاده از سرنخها و روشهايي از اين دست به بهبود وي کمک کرد.»
منبع: زندگي ايده آل
مطالب پيشنهادي: نقدي بر مجموعه «راز پنهان» گفتوگو با كامران تفتي، بازيگر نقش اميرعلي در سريال راز پنهان کارگردان «راز پنهان» از سريالش دفاع مي کند! گفتگو با بازيگر نقش فرامرز در سريال راز پنهان درددلهاي «ناديا دلدار گلچين»؛ از هنرنمايي در سينما و تلويزيون تا 3 نوبت دياليز در هفته
http://www.CheKhabar.ir/News/24064/آيا داستان سريال «راز پنهان» بر اساس واقعيت بود؟!
|