شخصيت شناسي در زمان رانندگي
براي عصباني کردن بعضي افراد فقط کافي است از آنها سبقت بگيريد يا با سرعت کمتري جلوي اتومبيل شان رانندگي کنيد، آن وقت است که با شما کورس رانندگي مي گذارند يا با کمترين فاصله به اتومبيل تان نزديک شده و يک سره نور بالا مي زنند! حالا اگر شما تحريک شده و به رفتار او واکنش نشان دهيد، به احتمال زياد کار به کتک کاري و فحاشي نيز خواهد رسيد.
اما اين پدرکشتگي چه علتي دارد و چطور ممکن است يک شخص غريبه در عرض چند ثانيه، تا اين حد از شما خشمگين و متنفر شود؟
روانشناسان معتقدند رفتار افراد حين رانندگي مي تواند ويژگي هاي شخصيتي و تاريخچه مشکلات رواني آنها را فاش کند. پس اگر اخيرا با فرد جديدي آشنا شده ايد و مي خواهيد شخصيت او را محک بزنيد، براي يک بار هم که شده سوار بر اتومبيل او شده و در خيابان هاي شلوغ تهران دور بزنيد. رفتارهاي آزار دهنده حين رانندگي را براي شما تحليل و تفسير مي کنيم.
آشنايي با الگوهاي رفتاري در ارتباطات
انسان ها در روابط اجتماعي خود چهار شيوه ارتباطي در پيش مي گيرند که با توضيح هر يک از آنها مي توان انواع رفتارهاي اجتماعي حين رانندگي را مورد بررسي قرار داد. اين چهار الگوي رفتاري عبارتند از:
1- رفتار منفعلانه
افرادي که از اين الگو تبعيت مي کنند، در برابر وقايع و رفتارهاي گوناگون هيچ واکنشي نشان نمي دهند و از حقوق خود دفاع نمي کنند. در واقع روابط اين افراد باخت – برد است؛ يعني براي رضايت ديگران از خود مي گذرند. اين الگوي رفتاري، اطرافيان را هم به زورگويي عادت مي دهد و باعث تحقير شدن و از بين رفتن اعتماد به نفس فرد مي شود.
2- رفتار پرخاشگرانه
الگوي رفتاري پرخاشگرانه، نقطه برعکس الگوي منفعلانه است. روابط در اين الگو، برد – باخت است؛ يعني فرد فقط به حقوق خود توجه کرده و براي ديگران ارزشي قائل نمي شود. اين افراد معمولا قدرت طلب هستند و مي خواهند کنترل همه امور را به دست بگيرند، بنابراين باعث آزار ديگران مي شوند.
3- رفتار منفعل پرخاشگر
در شيوه رفتاري منفعل پرخاشگر (Passive Aggressive) فرد معمولا ساکت است اما به يکباره عصباني مي شود. همچنين ممکن است ظاهر و رفتار آرامي داشته باشد و به صورت غيرواضح با رفتارهايي مثل لجبازي، به تعويق اندازي، کلام طعنه آميز و ... ديگران را آزار بدهد. در واقع افراد با اين کار خشم خود را به صورت مخفيانه تخليه مي کنند.
4- رفتار بالغانه
اين الگو تنها شيوه رفتاري سالم است و رابطه اي برد – برد ايجاد مي کند. افراد با رفتار بالغانه معمولا درون خود احساس صلح و سلامت مي کنند و روابط سالمي دارند؛ يعني هم براي حقوق خود و هم براي حقوق ديگران ارزش قائل هستند. در نتيجه خود و ديگران را آزار نداده و اجازه نمي دهند ديگران آنها را آزار بدهند.
بوق زدن هاي ممتد
اين رفتار معمولا ناشي از اضطراب و تلاش براي رسيدن به نتيجه است. افراد کمال طلب و نتيجه گرا نه تنها در رانندگي، بلکه در بسياري از جنبه هاي ديگر زندگي چنين رفتارهايي از خود بروز مي دهند. در واقع آنها مي خواهند خيلي سريع موانع را کنار بزنند و به نتيجه برسند، بنابراين درک مسير رسيدن به نتيجه براي شان مهم نيست و حتي ممکن است به ديگران آسيب بزنند.
اين رفتار در شکل پيچيده تر مي تواند به رفتارهاي وسواسي نيز تبديل شود، به اين صورت که فرد شرايط را وسواس گونه کنترل مي کند تا آسيبي نبيند. چند سال پيش تحقيقي در مورد رفتار مردم در ترافيک انجام شد که نشان داد ايراني ها تمايل دارند جاهاي خالي را پر کنند. گويي از درون استرسي دارند که باعث مي شود سريع تر برانند زيرا فکر مي کنند اگر جلوتر باشند برنده هستند. با نگاهي به چهار الگوي رفتاري متوجه مي شويد که اين افراد فقط به خواسته ها و برد خود اهميت مي دهند و به ديگران توجهي ندارند.
متاسفانه يکي از مسائلي که در چند سال اخير به اين شيوه رفتاري دامن زده است ورود افراد غيرمتخصص با نگرش بازاري به حوزه تفکرات موفقيتي است. اين افراد مردم را ترغيب مي کنند که خيلي سريع براي رسيدن به موفقيت و مال اندوزي اقدام کنند، در نتيجه باعث مي شوند مردم احساس عقب ماندگي کنند و براي رسيدن به موفقيت دچار اضطراب شوند. چنين اضطرابي در شکل اجتماعي بيروني مي تواند به صورت بوق زدن ممتد نيز خود را نشان دهد.
فحاشي کردن و رفتار خشونت آميز
فحاشي کردن در هر موقعيتي يک راه براي تخليه خشم است و به الگوي رفتار پرخاشگرانه مربوط مي شود. افرادي که مهارت هاي مديريت خشم ضعيفي دارند، معمولا براي اينکه از فشار و استرس رها شوند، به آسان ترين راه، يعني فحاشي روي مي آورند اما اين رفتار نه تنها فرد را آرام نمي کند بلکه خشم او را تشديد خواهد کرد. بروز خشم به اين شکل مانند نوشيدن جام زهر است و فرد و اطرافيان او را آزار مي دهد. فحاشي کردن مي تواند در اختلالات ضد اجتماعي نيز ريشه داشته باشد. در اين شرايط فرد نمي تواند واقعيت ها را بپذيريد و براي مقابله با آنها به خشونت روي مي آورد.
نزديک شدن بيش از حد به اتومبيل ها و استفاده از نور بالا
اين رفتار نوعي ديگرآزاري است و باعث اضطراب خودروهاي اطراف مي شود. گاهي اوقات افراد به سبب مسائل حل نشده دروني و تربيتي، نقش هاي آزارگرايانه را در شخصيت خود تقويت مي کنند و آنها را به شکل هاي گوناگون بروز مي دهد. در واقع وقتي فرد نمي تواند از حق خود دفاع کند، احساس ناشي از آن را ممکن است به شکل خشم و ديگرآزاري نشان دهد.
نزديک شدن بيش از حد به اتومبيل هاي ديگر و استفاده از نور بالا نيز يکي از راه هاي تخليه خشم است و به الگوي رفتاري منفعل پرخاشگر مربوط مي شود. در اين وضعيت فرد به ظاهر پرخاشگر نيست اما در واقع به ديگران آزار مي رساند و آنها را تحت فشار قرار مي دهد.
بعضي از رانندگان حتي از نوعي لامپ LED دو حالته شبيه به چراغ اتومبيل پليس استفاده مي کنند تا بقيه آنها را با پليس اشتباه گرفته و کنار بروند. اين افراد مي توانند خطرناک باشند زيرا ممکن است براي رسيدن به اهداف در زندگي از هر گونه رفتار غيرقانوني، غير عرف و غير اجتماعي استفاده کنند.
البته همان طور که بوق زدن هاي ممتد مي تواند ريشه در تفکرات افراطي براي رسيدن به موفقيت داشته باشد، نزديک شدن به اتومبيل هاي ديگر و استفاده از نور بالا نيز مي تواند نشان دهنده حس عقب ماندن و جبران آن با رفتارهاي عجولانه باشد.
تخطي از قوانين راهنمايي و رانندگي
اين رفتار کاملا خودخواهانه است. براي مثال خيلي از افراد مي خواهند دقيقا همان جايي که خريد مي کنند اتومبيل خود را پارک کنند، حتي اگر با اين کار به ديگران آزار برسانند. انگار حقوق ويژه اي براي خود قائل هستند که ديگران آن حق را ندارند. در واقع اين افراد مسئوليت رفتارهاي اجتماعي خود را نمي پذيرند و فقط به درد خود فکر مي کنند. اين رفتار در ظاهر پرخاشگرانه نيست اما منفعل پرخاشگر است و در شکل بيمارگونه مي تواند به يک رفتار ضد اجتماعي تبديل شود. وجدان يا والد شخصيتي در افراد ضد اجتماعي انگار که پاک شده است و انضباط و قواعد را براي آنها تقرير نمي کند، بنابراين ممکن است دست به هر کاري بزنند.
سرعت بالا و ويراژ دادن
اين رفتار نوعي تخليه هيجاني است. در واقع کساني که با سرعت خيلي بالا رانندگي مي کنند هيجان طلب هستند. اگر اين هيجان به شيوه اي مثبت صحت پيدا نکند، آثار بدي در پي خواهد داشت. بخشي از اين امر به خود فرد و بخش ديگر به مديران کشور ارتباط دارد. از يک طرف، فرد بايد مراقب هيجانات خود باشد. در غير اين صورت، کودک درون شخصيت تقويت مي شود و فرد بر اساس هيجانات و احساسات تصميم گيري مي کند.
از طرف ديگر، مديران امر بايد اين هيجانات را بشناسند و به آنها جهت بدهند؛ آنها بايد مکان هايي را براي اين منظور فراهم کنند تا جوانان بتوانند در زمان و شرايط مناسب تخليه هيجاني داشته باشند. لازم به ذکر است که شکل بيمارگونه اين رفتار مي تواند در افراد مبتلا به اختلال دو قطبي نيز بروز پيدا کند. اين بيماران حالت هاي شيدايي افسردگي دارند؛ يعني در بعضي مواقع بيش از حد پر انرژي و در اوقات ديگر کاملا افسرده هستند و در زمان پر انرژي بودن رفتارهاي هيجاني عجيب مثل رانندگي هاي خيلي پر سرعت انجام مي دهند.
گوش دادن به موسيقي با صداي خيلي بلند
اين رفتار به طور مشخص نوعي توجه طلبي است. در حالت عادي گوش دادن به موسيقي، لذتبخش و مفيد است اما افرادي که ديگران را متوجه صداي آن مي کنند از درون احساس کمبود توجه، خلأ و تنهايي دارند؛ بنابراين مي خواهند آن را با جلب توجه ديگران جبران کنند که البته موفق هم نمي شوند.
چنين رفتاري در شکل بيمارگونه مي تواند به اختلال شخصيت نمايشي تبديل شود. فرد نمايشي معمولا رفتارهاي غلو شده دارد و مي خواهد راه هاي مختلفي مثل تغيير ظاهر و شيوه لباس پوشيدن و حتي موسيقي بلند توجه اطرافيان را جلب کنند.
کورس گذاشتن و لجبازي با رانندگان ديگر
لجبازي کردن در رانندگي با سبقت گرفتن، ترمز زدن جلوي اتومبيل هاي ديگر و ... به طور مشخص نشان مي دهد شيوه حل مسئله اين افراد کودکانه است. چنين رفتارهايي به الگوي منفعل پرخاشگر مربوط مي شود؛ يعني فرد در ظاهر پرخاشگر نيست و فحاشي و دعوا نمي کند اما به هر حال آزار مي رساند.
کساني که مسائل زندگي را از طريق کودک درون حل مي کنند، با وضعيت هاي پيش آمده به طور مستقيم روبرو نمي شوند و به اين فکر نمي کنند که آيا پرداختن به آنها ارزشمنداست يا خير. بلکه صرفا شروع به لجبازي کرده و دچار گره ها و تعارضات بيشتري مي شوند.
پنچر کردن اتومبيل پارک شده در مکان نامناسب
اين رفتار نوعي حل مسئله به شکل کودکانه است. در اين وضعيت، فرد راه هاي قانوني و شيوه هاي بالغانه را کنار مي گذارد و سعي مي کند در کوتاه ترين زمان به نتيجه برسد. اگرچه حق با فرد است و راننده مورد نظر اشتباه کرده است اما پنچر کردن اتومبيل شايد عواقبي در پي داشته باشد. کساني که از راه هاي هيجاني و کودکانه مسائل را حل مي کنند، تبعات زيادي براي خود مي خرند. نمونه اين تبعات، دعواهاي بسياري است که حتي به از دست رفتن جان انسان ها ختم شده است.
خط کشيدن روي اتومبيل
خط کشيدن روي خودروي ديگران به طور مشخص يک رفتار منفعل پرخاشگر است که در شکل پيچيده خود به رفتاري ضد اجتماعي تبديل مي شود. کساني که اين رفتار با بروز مي دهند، اصلا برايشان مهم نيست به ديگران چقدر آزار مي رسانند. آنها به جاي اينکه مسائل را از راه مناسب، گفتگو و مذاکره حل کنند، صرفا به دنبال تخليه هيجاني مي روند و اين شيوه رفتاري را در تمام امور زندگي به کار مي برند.
ترس از رانندگي و سرعت
کساني که از رانندگي بيش از حد ترس دارند، از الگوي رفتاري منفعلانه پيروي مي کنند؛ يعني به جاي اينکه با مسائل روبرو شوند از آنها فرار مي کنند. اين افراد به احتمال زياد تجربه هاي بدي از رانندگي داشته اند که به ترس بيمارگونه يا فوبيا تبديل شده است.
چنين ترسي زندگي و کارکردهاي روزمره را مختل مي کند و نشانه تلاش فرد براي کنترل شرايط و جلوگيري از آسيب ديدن است. اين افراد از درون احساس ضعف مي کنند و به توانايي هاي شان واقف نيستند. همچنين مهارت هاي مقابله اي آنها با شرايط ضعيف است. در نتيجه نه تنها در رانندگي بلکه شايد در موقعيت هاي ديگر نيز فرار را بر مواجهه بالغانه و قاطعانه ترجيح دهند.
منبع: روزنامه ايران
http://www.CheKhabar.ir/News/21334/شخصيت شناسي افراد در زمان رانندگي و نحوه برخورد با ديگران