چه خبر - آدمربايي به خاطر ساک پر از سکه
مردي چند روز قبل با مراجعه به دادسراي جنايي تهران عليه افرادي که او را ربوده بودند شکايت و ماجرا را اينچنين تعريف کرد: من با همسرم دعوا کردم و به حالت قهر از خانه بيرون آمدم. چون نميخواستم به خانه برگردم، به مسافرخانهاي در خيابان قزوين رفتم و در آنجا اتاقي را کرايه کردم. از نظر روحي وضع خوبي نداشتم تا اينکه بهطور اتفاقي يکي از دوستان دوران خدمتم را ديدم. من و حميد خيلي با هم رفيق بوديم، اما مدتي بود همديگر را نديده بوديم. بعد از چنددقيقهاي صحبت و خاطرهگويي، حميد ساکي را به من داد و خواست آن را برايش نگه دارم تا خودش براي انجام کاري برود و زود برگردد.
حميد روز بعد برگشت و من ساک را دستنخورده به او تحويل دادم، اما او وقتي زيپ ساک را باز کرد، ناگهان به من گفت: داخل کيف پر از سکه بوده و من سکهها را برداشتهام. حميد در حالي اين ادعا را مطرح کرد که من اصلا در ساک را باز نکرده بودم. به او توضيح دادم، اما او همچنان حرف خودش را ميزد. در نهايت با هم کمي بگومگو کرديم و او از مسافرخانه رفت.
شاکي در ادامه اظهاراتش گفت: روز بعد از اين ماجرا در حال پيادهروي در کوچهاي خلوت بودم که دو موتورسوار جلويم پيچيدند و درحاليکه سلاح داشتند، مرا تهديد کردند و به زور با خود به باغي در جنوب تهران بردند. آنها خيلي خشن بودند و من از ترس جانم نتوانستم در برابرشان مقاومت کنم. وقتي به آن باغ رسيديم، فهميدم حميد پشت پرده اين آدمربايي است.
او گفت: بايد پول سکهها را به او بدهم. دوباره توضيح دادم که من اصلا به ساک دست نزدم و از محتويات آن خبر ندارم. حميد و دو همدستش مرا تهديد کردند و با اين کار توانستند پنج ميليون توماني را که همراهم بود از من بگيرند، اما گفتند اين پول خيلي کم است، به همين دليل مجبورم کردند با مادرم تماس بگيرم و از او هم پنج ميليون تومان بگيرم. آدمربايان بعد از گرفتن 10 ميليون تومان مرا رها کردند.
بازپرس زماني، که رسيدگي به اين پرونده را برعهده دارد، بعد از شنيدن حرفهاي شاکي دستور شناسايي و بازداشت متهمان را صادر کرد. مأموران در تحقيقات اوليه توانستند حميد را به دام بيندازند. اين متهم اگرچه اتهام آدمربايي را پذيرفت، اما ادعاي عجيبي را مطرح کرد و گفت: آن کيف واقعا پر از سکه بود و من هم ميخواستم سکههايم را از شاکي تحويل بگيرم، اما او زير بار نرفت و دفعه اول، من درحاليکه خيلي ناراحت بودم از مسافرخانه بيرون آمدم. دو مرد مرا در آن اوضاع آشفته ديدند و ماجرا را پرسيدند. وقتي واقعه را تعريف کردم، گفتند حاضر هستند دوستم را بربايند.
آنها گفتند هيجان اين کار را دوست دارند و به همين دليل چنين کاري ميکنند. من دو همدستم را خوب نميشناسم و همينطور اتفاقي با آنها آشنا شدم و دوستم را ربوديم. بنا بر اين گزارش، تحقيقات براي دستگيري دو متهم ديگر همچنان ادامه دارد.
منبع: bartarinha.ir