پاسخ هاوکينگ به 4 سوال پر ابهام و هميشگي بشر
دوشنبه 8 بهمن 1397 - 7:29:49 PM
چه خبر - ما از کجا آمده‌ايم و جهان چگونه به وجود آمده است؟سرنوشت و آينده نژاد بشر چيست؟

هاوکينگ علاوه بر انقلابي که در فيزيک نظري به‌پا کرده است،‌ مجموعه‌اي از موضع‌گيري‌هاي جالب در مورد زندگي و جهان داشته که البته توضيح خيلي‌هايشان به سادگي ميسر نيست. با اين حال،‌ او يک بار در يکي از همايش‌هاي سخنراني « تد» TED)) در مورد برخي از مهم‌ترين سوال‌هايي که مردم از او مي‌پرسند صحبت کرده است که مي‌توانيد متن آن را در زير بخوانيد:
«هيچ چيز بزرگ‌تر يا قديمي‌تر از جهان نيست. اينجا دوست دارم در مورد سه تا از اساسي‌ترين پرسش‌هايي که درباره جهان وجود دارد،‌ حرف بزنم. سوال اول اين است که ما از کجا آمده‌ايم و جهان چگونه به وجود آمده است؟ مساله بعدي اين است که آيا ما در جهان تنها هستيم؟ آيا آن بيرون موجودات فضايي وجود دارند؟ و سوال آخر اين است که سرنوشت و آينده نژاد بشر چيست؟
تا دهه 1920 همه فکر مي‌کردند که جهان اصولا ايستا است و با گذشت زمان تغييري در آن رخ نمي‌دهد. سپس کشف شد که جهان در حال انبساط است. کهکشان‌هاي دور از ما فاصله مي‌گرفتند. اين به آن معني بود که آنها احتمالا در گذشته به هم نزديک‌تر بوده‌اند. اگر به طور فرضي به عقب بازگرديم، مي‌بينيم که حدود 15 ميليون سال پيش، همه آنچه که اسمش را جهان مي‌گذاريم، در کنار هم قرار داشته است. بعد مهبانگ (‌بيگ‌بنگ يا انفجار بزرگ) رخ داد و جهان آغاز شد.
ولي سوال اين است که پيش از مهبانگ چه چيزي بود؟ آيا اصلا قبلا از مهبانگ،‌ چيزي وجود داشته؟ و اگر قبل از مهبانگ چيزي وجود نداشت، چه چيزي جهان را ايجاد کرد؟ چرا جهان به اين شکلي که از مهبانگ پديدار شد به وجود آمده است؟ ما به طور معمول فکر مي‌کرديم که نظريه جهان مي‌تواند به دو بخش تقسيم شود. در بخش اول، قوانين وجود داشتند، قوانين فيزيکي مانند معادله‌هاي ماکسول و نسبيت عام که شيوه تکامل جهان را تعيين مي‌کردند و حالت آن در کل فضا در يک زمان را تعيين مي‌کردند اما در بخش دوم، هيچ پرسشي بر سر حالت آغازين جهان نبود.
ما در بخش اول خوب پيشرفت کرده‌ايم و اکنون دانش «قوانين تکامل» را در مورد تقريبا تمام شرايط به صورت کامل داريم. ولي تا همين اواخر، آگاهي اندکي در مورد شرايط آغازين جهان داشته‌ايم. هرچند، تقسيم‌بندي «قوانين تکامل» و «شرايط آغازين دنيا» به اين بستگي دارد که زمان و فضا جدا و متمايز باشند. در شرايط مفرط، نسبيت عام و نظريه کوانتوم اجازه مي‌دهند که زمان مانند يک بعد ديگري از فضا رفتار کند. اين تمايز ميان زمان و فضا را از ميان مي‌برد و اين يعني قوانين تکامل مي‌توانند حالت‌هاي آغازين را نيز تعيين کنند. يعني جهان مي‌تواند به طور خود به خود خودش را از هيچ به وجود آورد.
علاوه بر اين، ما مي‌توانيم اين احتمال را هم در نظر بگيريم که جهان در حالت‌هاي متفاوت ايجاد شده باشد. اين فرضيه‌ها با مشاهدات ماهواره دبليومپ از تابش ريزموج زمينه کيهاني ‌توافق دارند که شاهدي است از «جهان» در روزگار بسيار ابتدايي‌اش. ما فکر مي‌کنيم که راز خلقت جهان را گشوده‌ايم. شايد ما بايد جهان را به ثبت برسانيم و از همه براي وجودشان حق امتياز بگيريم!
اکنون من به دومين پرسش بزرگ بازمي‌گردم: آيا ما تنهاييم يا آيا انواع ديگري از حيات در جهان وجود دارد؟ ما باور داريم که حيات به طور خودبه‌خودي در زمين روي داده، بنابراين بايد ممکن باشد که حيات در ديگر سياره‌هاي مناسب هم ظاهر شود و در نظر داشته باشد که به نظر مي‌رسد شمار زيادي از چنين سياراتي در کهکشان وجود دارند.
ولي ما نمي‌دانيم حيات در ابتدا چگونه پديدار شده است. ما دو مدرک مشاهداتي داريم در مورد احتمال‌هاي مختلف پديدار شدن حيات روي زمين که با ما حرف مي‌زنند. اولين شاهد ما فسيل‌هاي جلبکي از 3.5 ميليارد سال پيش از اين. زمين 4.6 ميليارد سال پيش شکل گرفته و احتمالا براي نيم ميليارد سال نخست بسيار داغ بوده است. بنابراين حيات در بازه نيم ميليارد سالي که برايش ممکن بوده در زمين پديدار شده که در مقايسه با عمر ده ميليارد ساله يک سياره مانند زمين عمر کوتاهي محسوب مي‌شود. اين حاکي از آن است که احتمال پديدار شدن حيات در سياره‌هايي مانند زمين، به طور معقولي بالاست. اگر احتمالش خيلي پايين باشد هم آدم بايد انتظار داشته باشد که در بيشتر از ده ميليارد سال وقتي که وجود داشته اتفاقي رخ دهد.
از سوي ديگر، به نظر نمي‌آيد که فضايي‌ها تصميم گرفته باشند با ما ملاقاتي انجام دهند يا به ما نگاه کنند. من گزارش‌هاي مشاهده يوفوها (اشياي چرخاني که در ميان مردم به بشقاب پرنده مشهور هستند) را به حساب نمي‌آورم و علتم براي زير سوال بردن گزارش يوفوها اين است که آنها هميشه تنها براي مردم خل و عجيب ظاهر شده‌اند! اگر يک توطئه حکومتي براي مخفي کردن گزارش‌هاي واقعي در مورد بشقاب پرنده‌ها وجود دارد و اين است که دانستني‌هاي علمي که فضايي‌ها مي‌آورند را براي خودش نگه دارد، به نظر مي‌آيد که چنين سياستي تاکنون بايد يک سياست کاملا بي‌فايده بوده باشد. به علاوه، برغم جست‌وجوي گسترده توسط پروژه ستي (پروژه دريافت علائم راديويي از فضا و فرستادن آن به کامپيوترهاي خانگي عضو شبکه ستي براي تحليل اطلاعات و بعد جمع‌آوري و بررسي اطلاعات تحليل‌شده که به صورت گسترده در مورد آن تبليغ شد و در سرتاسر دنيا کامپيوترهاي خانگي بي‌شماري را درگير اين تحليل علائم کرد)، ما هيچ برنامه سوال و جواب تلويزيوني با فضايي‌ها نشنيده‌ايم! اين احتمالا نشان‌دهنده آن است که در اين مرحله، حداقل در شعاع چند صد سال نوري اطرافمان که قادر به جست‌وجوي آن هستيم، هيچ تمدن فضايي وجود ندارد؛ با اين وجود، خريدن يک بيمه‌نامه براي وقتي که فضايي‌ها تصميم گرفتند روي زمين دست به آدم‌ربايي بزنند،‌ اقدامي خوب و بي‌خطر به نظر مي‌رسد!
اين من را به آخرين پرسش بزرگي که مي‌خواهم در مورد آن صحبت کنم برمي‌گرداند و آن، آينده نژاد بشر است. اگر ما تنها موجودات هوشمند در کهکشان باشيم، بايد اطمينان حاصل کنيم که زنده بمانيم و زندگي را ادامه دهيم. ما در حال ورود به دوره بسيار خطرناکي از تاريخمان هستيم. جمعيت گونه بشر و استفاده ما از منابع محدود سياره زمين، همگام با ديگر قابليت‌هاي فني براي تغيير محيط زيست به صورت خوب يا زيان‌بار،‌ به صورت روزافزون در حال افزايش است ولي دستورالعمل ژنتيکي ما هنوز غريزه‌هاي خودخواهانه و پرخاشگرانه‌اي را حمل مي‌کند که در گذشته مزيت برزيستي ما محسوب مي‌شد و همين ويژگي‌هاي نهفته در ژنتيک ماست که به ادامه زندگي ما کمک خواهد کرد. وقتي دشوار است که در چند صد سال آينده از فاجعه دوري کرد،‌ طبعا جلوگيري از فاجعه در هزار يا ميليون ها سال آينده،‌ جاي خودش را دارد.
تنها شانس بقاي ما در درازمدت اين است که در سياره زمين در خفا باقي نمانيم، بلکه راه خودمان را به فضا پيدا کنيم. پاسخ به اين پرسش در مورد سرنوشت بشر در زمين و پرسش‌هاي بزرگ شبيه آن باعث شده است که ما پيشرفت شگرفي در چند صد سال اخير در اين عرصه داشته باشيم ولي اگر ما بخواهيم وراي چند صد سال آينده به حفظ نژاد بشر ادامه دهيم، آينده ما در فضاست. به همين دليل است که من طرفدار پروازهاي فضايي انسان‌دار هستم.
من در تمام عمرم تلاش کرده‌ام تا جهان را بفهمم و پاسخ‌هايي براي اين پرسش‌ها بيابم و خيلي خوش‌اقبال بوده‌ام که ناتواني‌ام مانع جدي در راه ادامه کار و پرداخت به سوالاتم نبوده است. قطعا اين ناتواني به من نسبت به خيلي‌هاي ديگر، فرصت بيشتري داده تا جست‌وجويم براي دانش را دنبال کنم. هدف نهايي من رسيدن به يک نظريه کامل در مورد جهان بوده است و ما داريم در اين زمينه خوب پيشرفت مي‌کنيم.»


منبع: isna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/152552/پاسخ هاوکينگ به 4 سوال پر ابهام و هميشگي بشر
بستن   چاپ