چه خبر - همسر عاشق يا وابسته
ديوانهوار عاشق اش هستم. طاقت دوري اش را ندارم . در زندگي حاضرم به خاطرش هر کاري انجام دهم. به خاطر او از خيلي چيزها دست کشيدم و بودن با او را به همهچيز ترجيح دادم اما او بعضياوقات به حرفهايم گوش نميدهد و با رفتارهايش کلافه و عصبانيام ميکند. از نظر خودم من يک عاشق واقعيام اما روانشناسان به من ميگويند: بيمارِ واقعي!
بيشتر بدانيد : عاشق همسرتان هستيد يا به او وابسته؟ اين مقاله را بخوانيد!!
شايد شما هم اينگونه باشيد که گمان کنيد عاشق همسرتان هستيد و به خاطر او خيلي کارها انجام ميدهيد اما با اينوجود دعواهاي زناشوييتان زياد است و بسيار زياد از دست معشوقتان ناراحت ميشويد؛ بعد از ناراحتيها توپ را در زمين همسرتان مياندازيد و از همسرتان گلايهمند ميشويد که چرا من انقدر همسرم را دوست دارم اما او حاضر نيست به خاطر من هيچ کاري انجام دهد و به خاطر من دست از يکسري کارها و رفتارهايش بردارد! چرا او هم مثل من عاشق نيست ؟!
اگر شما دچار چنين حالتي هستيد و خود را عاشق خطاب ميکنيد، اين نشان ميدهد که اصلاً معناي عشق را نميدانيد. در زندگي مشترک زوجين يا عاشقاند و يا وابسته.
عشق و وابستگي دو مقولهٔ جدا هستند. اينکه شما به خاطر همسرتان از خيلي علايقتان دست ميکشيد و چنين توقعي را از همسرتان داريد ؛ اينکه مدام با همسرتان قهر ميکنيد و يا با کوچکترين مشکلي ميخواهيد همسرتان را از زندگيتان حذف کنيد و سريع هم از تصميمتان منصرف ميشود نشان ميدهد که شما بيشتر از اينکه عاشق باشيد، وابستهايد.
در وابستگي پذيرش، مشروط است. در واقع شما زماني عاشق همسرتان ميشويد و او را ميپذيريد که او به شرط و شروط شما عمل کند اما در عشق ،پذيرش، غير مشروط است يعني اينگونه نيست که شما به معشوقتان بگوييد من به شرطي تو را دوست دارم که فلان لباس را بپوشي، سيگار نکشي، برايم فلان چيز را بخري، با من زمان بيشتري را صرف کني و ....که اگر شرطهايتان محقق نشود ممکن است شما دچار اخم و عصبانيت شويد .
خانمي تعريف ميکرد که چند روز پيش به همسرم زنگ زدم و از او خواستم که به دنبال من بيايد اما همسرم بهانه آورد که کار دارم و وقت نميکنم که بياييم دنبالت؛ من هم از او ناراحت شدم و او را بلاک کردم! اين نشان ميدهد که به من اهميت نميدهد و اين رفتارش اعصابم را به هم ريخت اما اين مثال و امثالهم معنايي جز اين نميدهد که شما زماني معشوقتان را ميپذيريد که گوشبهفرمان شما باشد و زماني که به ميل و خواستهتان نرسيد شروع ميکنيد به بداخلاقي و بدرفتاري کردن؛ درواقع شما عاشق خودتان هستيد نه همسرتان !
عاشقها و وابستهها چه تفاوتي با يکديگر دارند؟
دکتر محسن محمدي نيا به تفاوتهاي وابستگي و عشق در زندگي مشترک اشاره ميکند و ميگويد: در وابستگي شما بايد طبق خواستههاي طرف مقابلتان پيش برويد . کساني که وابسته هستند زود از کوره در ميروند و زود هم پشيمان ميشوند. در وابستگي شما محبت افراطي ميبينيد يعني فرد وقتي مهربان ميشود بهشدت مهربان ميشود و احساساتش فوقالعاده لطيف ميشود اما خدا هم نکند عصباني شود. درواقع در وابستگي شما بهنوعي افراطوتفريط ميبينيد .
در عشق رشد و پيشرفت وجود دارد اما در وابستگي در جا زدن و سکوت. فردي که وابسته است ميخواهد شما فقط براي اوباشيد و به همين خاطر اگر کاري برخلاف ميل او انجام دهيد ناراحت ميشود .
دکتر محمدي نيا اشاره ميکند : در يک عشق راستين، فرد معشوقش را تشويق ميکند و باعث رشد و پيشرفت معشوق ميشود و به قولي او را از قفس آزاد ميکند تا او در تمام ابعاد رشد کند.اما در وابستگي، فرد قفل و زنجير ميزند به دستوپاهاي معشوقش و براي معشوق قفسي آزاردهنده درست ميکند تا جايي که اين وابستگي، معشوق را خفه ميکند.
دکتر محمدي نيا به تفاوتهاي ديگر وابستگي و عشق اشاره ميکند و ميگويد: در عشق فرد آرامش به ارمغان ميآورد و در وابستگي خشم و نفرت و آشفتگي.
يکي از بهترين راهکارها براي تشخصي وابستگي و عشق اين نکته است که در عشق اگر دو نفر از يکديگر دلخور شوند، اين رنجش و دلخوري باعث ميشود که اينها به آرامش بيشتري دست پيدا کنند يعني در پايان مشاجره اين دو بيشتر به هم عشق ميورزند اما در وابستگي آن بحث و مشاجره منجر به جدل و قهرهاي چندروزه و يا چندهفتهاي ميشود.
همچنين يکي از رمز و رازهاي زيباي عشق سلامت رواني است چون نهايت عشق ازخودگذشتگي است و اين باعث ميشود شما روح بزرگتري پيدا کنيد و يک انسان منطقي، شاد، بخشنده و عاقل شويد و اين ماهيت عشق است اما در وابستگي شما به يک انسان عصبي، مضطرب و نگران تبديل ميشويد و بهنوعي دچار عدم سلامت روان ميشويد؛ مدام نگرانيد که نکند به شما خيانت شود، نکند او را از دست بدهيد، مدام در حال جستوجو هستيد که چه کسي براي او استيکر قلب فرستاده است چون ازنظر روحي و رواني سالم نيستيد؛ قهر ميکنيد، تيکه مياندازيد، بدرفتاري ميکنيد و.... اينها از علائم وابستگي است.
چگونه از وابستگي خارج شويم ؟
محمدي نيا ميگويد: اولين شيوه اين است که بياييد عاشق خودتان باشيد. شما بايد دست از عشق و عاشقي بيمارگونه برداريد. براي آنکه عاشق خودتان باشيد بايد ويژگيهاي مثبت خود را بشناسيد.
به جاي وابسته بودن ،عشق بورزيم
همسر و معشوقهٔ ما در جايگاه ويژهاي برايمان قرار دارد اما نه بهاندازهاي که با عشق بيش از اندازهمان او را محدود کنيم و در قفل و زنجير قرار دهيم. بيش از اندازه وابسته بودن به معشوق نهتنها او را به شما نزديک نميکند بلکه او را از شما فراري هم ميدهد.
گاندي در خطاب به همسرش جملهٔ زيبايي ميگويد :
خوبِ من ، هنر در فاصلههاست .زياد نزديک به هم ميسوزيم و زياد دور از هم يخ ميزنيم .تو ، نبايد آنکسي باشي که من ميخواهم ، و من نبايد آنکسي باشم که تو ميخواهي .
کسي که تو از من ميخواهي بسازي يا کمبودهايت هستند يا آرزوهايت .
من بايد بهترين خودم باشم براي تو و تو بايد بهترين خودت باشي و بشوي براي من ....
خوب ِ من ، هنرِ عشق در پيوند تفاوتهاست و معجزهاش ناديده گرفتن کمبودها . . .
بيشتر بدانيد : در زندگي زناشويي تان به همسرتان وابسته نباشيد!
بيشتر بدانيد : اين جملات زنانه، مردان را عاشق مي کند
منبع : tebyan.net